سلامت نیوز: هر سال در چنین شبهایی، حرفهایی بین مردم رد و بدل می شود که حکایت از یک شب طولانی دارد. شبی که قرار است بیشتر از شبهای دیگر، اهل خانه دور هم بنشینند و بخورند و خاطرات شان را با هم ورق بزنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهر، از گذشته تا کنون همیشه در چنین روزها و شبهایی از سال، جنس گفتگوها و حرفهای مردم تا حدودی تغییر می کند. برخی از خاطرات شیرین یلدای سال قبل حرف می زنند. بعضی هم خاطرات سالهای کمی دورتر را مرور می کنند. عده ای هم هستند که در شبهای قبل از فرا رسیدن یلدا مدام با خود کلنجار می روند که چطور این شب را صبح کنند؟!

محمدعلی 42 ساله ، یکی از همین آدمهایی است که دوست دارد طولانی ترین شب سال برای او و خانواده اش خیلی زود صبح شود. او که ساکن یکی از محلات حومه تهران است بعد از 18 سال زندگی مشترک و داشتن 4 فرزند دختر و پسر، هنوز سرپناهی برای خودش ندارد.

توصیف محمد علی از "یلدا" در نوع خود خیلی جالب و شنیدنی است.

او می گوید هر شبی که بتونی دل زن و بچه رو شاد کنی، یلداست. چه فرقی می کنه آخرین شب پاییز باشه یا اولین شب پاییز. مهم اینه که بتونی با دست پر وارد خونه بشی و چهره خندان و بشاش بچه ها رو ببینی که از خرید بابا، سر ذوق آمده اند.

محمدعلی راست می گوید. هر شبی که در کنار خانواده دلخوش باشی، می تواند برای تو یلدایی فراموش نشدنی باشد.

"شب یلدا یا شب چله بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند. این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود."

شاید هم یلدا بهانه ای قشنگ برای دورهم نشینی اقوام و آشنایان باشد. افرادی که بنا بر موقعیتی که در زندگی دارند، به ناچار از همدیگر فاصله گرفته اند و شب یلدا می تواند آنها را برای دقایقی و ساعاتی دور هم جمع کند تا صله رحم را از این طریق به جا آورده باشند.

محمد علی که کارگر خدماتی یک شرکت خصوصی در شمال شهر تهران است، حقوقش به 400 هزار تومان هم نمی رسد. او باید 150 هزار تومان آن را بابت اجاره خانه بدهد و مابقی آن را برای هزینه های روزانه زندگی خرج کند.

او می گوید: حتی پولم به خرید یک کیلو شیرینی و چند کیلو میوه هم نمی رسد. حالا بماند که اصلا نمی شود طرف آجیل و هندوانه رفت. چون این شبها قیمت این جور خوراکیها سر به فلک می گذارد.

محمدعلی راست می گوید. وقتی سراغ مغازه میوه فروشی در یکی از مناطق جنوبی تهران رفتم. با یک نگاه متوجه شدم اگر محمدعلی بخواهد فقط 4 نوع میوه مثل سیب و پرتقال و نارنگی و کیوی از هر کدام فقط یک کیلو بخرد، باید حداقل 10 هزار تومان بدهد. یک کیلو شیرینی معمولی هم 5 هزار تومان. یک کیلو آجیل شب یلدا و یک هندوانه خیلی کوچک را هم که حساب کنیم، محمد علی باید حداقل 40 هزار تومان پول در جیبش داشته باشد. البته یادمان باشد اگر قرار بر شب نشینی است، یعنی اینکه یا باید محمدعلی به مهمانی برود و یا اینکه برخی از نزدیکان را دعوت به شب نشینی کند. در این صورت باید هزینه شام را هم محاسبه کرد.

"ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند."

زهرا، 45 ساله سرپرست خانواده ای 3 نفره است. همسرش 3 سال قبل در اثر سقوط از بلندی هنگام کار سر ساختمان جان خود را از دست داد. حالا او با مستمری که از کمیته امداد می گیرد و کار در خانه های مردم، امورات خود و بچه هایش را می گذراند.

وقتی از او می پرسم چطوری زندگی می کنی، جواب تلخی می دهد.

زهرا می گوید: صورتم را با سیلی سرخ نگه می دارم. 40 هزار تومن از کمیته امداد می گیرم و از خانه های مردم هم حدود 150 هزار تومن گیرم می آید. خیلی ها گفتند ازدواج کن اما من به خاطر دو فرزند دخترم که در سن نوجوانی و جوانی قرار دارند حاضر نشدم سایه مرد غریبه ای بالای سرشان باشد. برای همین حاضر شده ام خانه مردم را تمیز کنم تا بچه هایم آسوده خاطر باشند. شوهرم کارگر ساختمان بود و بیمه نداشت که حداقل امروز مستمری بگیریم. ناچار با هزار خواهش و التماس توانستم مستمری ماهانه ای از کمیته امداد بگیرم.

وقتی پرسیدم زهرا خانم یلدا را با بچه ها چطور صبح می کنی؟جواب داد. اون وقتها هم که شوهرم زنده بود یلدایی مثل بالاشهریها نداشتیم، حالا که دیگه تنها شده ایم. یلدا را می خواهیم چکار کنیم. وقتی من نمی تونم در ماه یک کیلو گوشت بخرم مگه می تونم برم آجیل و هندونه بخرم. خداروشکر دخترهام این چیزها رو خوب می فهمند...

"در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همه برده‌ها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و به ‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است."

حالا رنگ و بوی یلدای ایرانیها فرق کرده است. برخی آنقدر شاد و مسرورند که دوست ندارند شب یلدا صبح شود. برخی هم هستند که آرزو می کنند شب یلدا خیلی زود صبح شود.

تجملات زندگی باعث شده عده ای از مردم شب یلدا را به شبی پرخرج در سال تبدیل کنند. به قدری خرج می تراشند که هزینه اش بیشتر از هزینه یک ماه زندگی برای امثال محمدعلی و زهرا خانم است.

شیرینی فروشیها و میوه فروشیهای بالای شهر از چند روز قبل پر شده از آدمهایی که به فکر خرید انواع خوراکیهایی هستند که شاید نخریدن آنها زیاد تفاوتی در گذراندن شب یلدا نداشته باشد. اما چشم و هم چشمی زندگیهای امروزی باعث شده که برای یک شب نشینی، یک میلیون هزینه شود.

این یک میلیون برای شب نشینی فقط سه یا چهار خانواده  است که می خواهند دور هم خوش باشند. برای همین از چند روز قبل به فکر می افتند که مبادا شام شب یلدا فراموش شود. میوه های سرخ و درشت، انواع شیرینی و تنقلات رنگارنگ به همراه هندوانه و کیک و... وقتی جمع می شود، هزینه اش بیشتر از یک میلیون می شود. اما برای یک شب هم نشینی، این یک میلیون پولی نیست که بخواهد آنها را آزرده خاطر کند.

میوه هایی که قیمت شان در شبهای نزدیک به یلدا کمتر از دو سه هزار تومان نیست. شیرینی هایی که هر کیلوی آن هزینه یک روز زندگی محمدعلی و خانواده اش است.

شب یلدا یا به قول قدیمی ترها، شب چله می آید و می رود. مهم این است که دور هم باشیم. کدورتها را دور بریزیم و بخندیم و شاد باشیم. کوچکترها پای صحبت بزرگترها بنشینند و پند و ارز بگیرند. بزرگترها از روزگاران قدیم بگویند و خاطراتشان را ورق بزنند تا اینکه یلدا هم صبح شود.

محمدعلی و زهرا خانم، تنها نمادی از دهها و صدهها هزار آدمی هستند که در گوشه و کنار این سرزمین آریایی، شب بلند یلدا را دوست دارند به شرطی که دست شان پیش بچه ها خالی نباشد.

به قول سهراب سپهری، دل خوش سیری چند...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha