دوشنبه ۵ دی ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۱
سلامت نیوز: ماه مارس هیچ‌وقت از یاد ژاپنی‌ها نمی‌رود. چشم‌بادامی‌ها که دیگر به زلزله‌های همیشگی کشورشان عادت کرده‌اند در ماه مارس از یکی از بدترین بلاهای طبیعی ممکن استقبال کردند. خیلی‌ها عزیزان‌شان را از دست دادند و خیلی‌ها مجبور به خاک‌سپاری عزیزان‌شان شدند. در چنین شرایطی چشم امید همه به یک پیرمرد بود.

پیرمرد 77ساله که حتی در راه رفتن هم مشکل داشت، برای کاری به اوگاندا رفته بود اما هنوز خستگی سفر از تنش بیرون نرفته بود که همکارانش به او زنگ زدند و گفتند به کمکش نیاز دارند. دو روز بعد یوشیومی تامای نه تنها به ژاپن برگشته بود، بلکه در یکی از شهرهای شمالی توکیو به سر می‌برد. زلزله جان هزاران نفر را گرفته بود و خیلی‌ها یتیم شده بودند.
این وسط یوشیومی با سابقه 45ساله در کمک به بچه‌های یتیم بهترین فرد ممکن برای مدیریت بحران بود. او از سال 1967 آغوشش را برای کمک به بچه‌هایی که والدین‌شان را در تصادفات از دست داده بودند، باز کرد و از آن روز به بعد موسسه خیریه او از 80هزار بچه یتیم مواظبت کرده است. این بچه‌ها فقط ژاپنی نیستند و در بین آنها می‌توان کودکانی آمریکایی، ایرانی، ترکیه‌ای و حتی افغانی را دید که هرکدام به دلایلی از نعمت داشتن پدر و مادر محروم شده‌اند.

موسسه آشیناگا قدرت زیادی دارد و در عرض چند ساعت بالای سر مجروحان و قربانیان زلزله می‌رسد و این در حالی است که مقامات دولتی ژاپن برای کمک به هموطنان‌شان چند روز وقت خواسته بودند. این موسسه بعدها نتیجه تحقیقاتی را منتشر کرد که نشان‌دهنده عمق فاجعه در ژاپن بود. اینکه تنها 30 درصد از افرادی که مسوولیت نگهداری از بچه‌های یتیم را برعهده گرفته‌اند، شاغل هستند و بقیه کار سختی برای بزرگ کردن بچه‌ها دارند.

در ژاپن بسیاری از یتیم‌ها زندگی سختی دارند و پیش فامیل‌هایشان نگه داشته می‌شوند که برخوردشان با آنها از غریبه هم بدتر است. تامای می‌داند که این موضوع اثر روحی بدی روی بچه‌ها می‌گذارد. در بین بچه‌هایی که پیش او بودند دختری وجود داشت که مجبور شد برای نجات جان خودش مادر مجروحش را تنها ول کند. این دختر در نامه‌ای که برای کارمندان موسسه آشیناگا نوشته که هر دفعه یاد این اتفاق می‌افتد، گریه‌اش می‌گیرد: «وقتی مادرم را تنها گذاشتم به او گفتم که چقدر دوستش دارم و مدام این جمله را تکرار کردم.» در بین کارمندان آشیناگا افرادی هستند که در کودکی والدین‌شان را از دست داده‌اند و این روزها به دیگران کمک می‌کنند.

تامای عقیده دارد که یتیم‌ها بهترین کسانی هستند که می‌توانند شرایط یک بچه یتیم را درک کرده و به او کمک کنند. آشیناگا در زبان ژاپنی به معنای بابا لنگ‌دراز است که جان وبستر در سال 1912 کتابی با آن نام نوشته بود و قصه‌اش در مورد دختر یتیمی بود که یک غریبه قد‌بلند از او مراقبت می‌کرد. داستان کار آشیناگا هم مثل کتاب بابا لنگ‌دراز است و خیلی از افرادی که به این موسسه کمک می‌کنند دوست ندارند کسی از هویت‌شان باخبر شود. در آشیناگا محلی به نام خانه رنگین‌کمان وجود دارد که در آن یتیم‌ها می‌توانند ناراحتی و خشم خود را به راحتی بیرون بریزند.

در این خانه اتاقی وجود دارد که بچه‌ها می‌توانند با مشت‌زدن به کیسه بوکس‌های موجود در آن عصبانیت‌شان را تخلیه کنند. اتاق ترس هم دیگر جای جالب خانه رنگین‌کمان است که بچه‌ها آنجا دور هم می‌نشینند و در مورد ترس‌هایشان با هم صحبت می‌کنند. هر ساله تمام یتیم‌های آشیناگا در اردویی جمع می‌شوند تا یاد بگیرند که بدون خانواده بودن مشکلی بدون مرز است. این موسسه بعد از بزرگ شدن بچه آنها را بورسیه دانشگاه‌های مختلف می‌کند تا درس‌شان را تا بالاترین مقطع تحصیلی ممکن ادامه دهند. تامای همسر خود را در سال 1989 به دلیل بیماری سرطان از دست داد و هیچ بچه‌ای ندارد. او اکثر وقتش را با رفتن به آشیناگا و صحبت با بچه‌ها اختصاص می‌دهد.
او در سال 1966 و در 32 سالگی مادرش را در یک تصادف رانندگی از دست داد و بعد از آن تمام نیرویش را روی تغییر قانونی گذاشت که مربوط به بچه‌هایی بود که والدین‌شان را در تصادفات رانندگی از دست داده‌اند. یکی از اولین بچه‌هایی که حسابی تامای را تحت تاثیر قرار دارد پسری 10ساله بود که برای پدر از دست رفته‌اش شعر گفته بود. با حمایت تامای این پسر در یک برنامه تلویزیونی توانست شعر خود را به پدرش تقدیم کند.

پسربچه آنقدر از خواندن این شعر احساساتی شده بود که نتوانست جلوی اشکش را بگیرد و البته تمام کسانی که در استودیو بودند با او گریه کردند. این برنامه آنقدر تاثیر‌گذار بود که دولت ژاپن تلاش کرد توجه بیشتری به بچه یتیم‌ها داشته باشد. ایده خانه رنگین‌کمان بعد از زلزله سال 1995 کوبه به فکر تامای رسید. او بچه‌ها را تشویق کرد تا ناراحتی خود را از طریق خلق یک کار هنری نشان دهند. یکی از بچه‌ها نقاشی‌ای کشید که تامای آن را رنگین‌کمان سیاه درد نامیده و باعث شد تا تامای تصمیم بگیرد تا خانه‌های رنگین‌کمان را در شهرهای دیگر هم راه بیندازد.

او می‌گوید: «تلاش می‌کنیم تا سیاهی این رنگین‌کمان را کمتر کنیم.» اتفاقات ماه مارس یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های آشیناگا بود. او قبل از اینکه اوگاندا را به مقصد ژاپن ترک کند، تصاویر بچه‌های بی‌خانمان ژاپنی را در تلویزیون دیده بود که چه شرایط بدی دارند. در اولین قدم، آشیناگا هزارو800 یتیم را شناسایی و به آنها - و خانواده‌هایی که می‌خواستند از این بچه‌ها نگهداری کنند - کمک مادی چند هزار دلاری کرد.
تامای می‌گوید: «بچه‌ها امروز بیش از هر زمان دیگری به کمک نیاز دارند. آنها زندگی خود را از دست داده‌اند و ما تلاش می‌کنیم تا بخش‌هایی از آن را به آنها برگردانیم» تامای که قصد گسترش موسسه‌اش را دارد تابستان امسال گروهی از بچه یتیم‌ها را جمع کرد تا با تعریف کردن داستان زندگی‌شان بتوانند پولی برای موسسه جمع کنند. بچه‌ها به کشورهای مختلفی سفر کرده‌اند و قرار است تا جمع کردن 20میلیون دلار لازم برای ساختن خانه‌های رنگین‌کمان جدید به سفرهای‌شان ادامه دهند.
منبع: روزنامه شرق

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha