سلامت نیوز : چندی پیش خانه یکی از اقوام دعوت داشتیم. بزرگ خانواده که 60 سالی سن داشت سر صحبت را باز کرده بود که: «دنیا دنیای عجیبی است. تا دیروز که ما، در خانه پدر و مادر بودیم، پدرسالاری حاکم بود و اجازه نداشتیم پا جلوی پدرمان دراز کنیم چه برسد به آنکه بخواهیم روی حرفش حرف بزنیم. امروز هم که خودمان پدر شده‌ایم، فرزندسالاری باب شده و دیگر جرات نمی‌کنیم به فرزندانمان بگوییم بالای چشمتان ابروست.» با دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی درباره همین مساله که درد دل خیلی از مادران و پدران امروز است، گفتگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.

 چه خانواده‌هایی فرزندسالارترند؟
فرزند سالاری وقتی در یک خانواده به وجود می‌آید که نظم خانواده به هم می‌خورد و جایگاه و نقش هر فرد عوض می‌شود، در حالی که شاید هیچ کدام در جایگاه فرد دیگر نتوانند مفید باشند و باعث به هم ریختگی خانواده شوند. رفتار‌های ما همیشه از دو جا ضربه خورده است یکی افراطی و یکی تفریطی. یک زمانی بود که پدرسالاری باب شده بود که آن هم به جای خود ناپسند است. جوامع جهت جلوگیری از آن تفریطی عمل کردند و به قول معروف از این طرف بام افتادند و به نظر می‌رسد که امروز به سمت فرزند سالاری رفته باشند. این در حالی که باید به جای اینکه به دنبال سالار و سرور بگردیم، به سمت قانون و منطق بگردیم و احترام به جایگاه‌ها در عین رعایت حد و حدود را مدنظر قرار دهیم.

حالا این مساله فرزندسالاری در کدام خانواده‌ها بیشتر دیده می‌شود؟  
همان‌طور که در سوال اول هم اشاره کردم فرزندسالاری بیشتر در خانواده‌هایی به وجود می‌آید که نقش پدر و مادر به هر علتی ضعیف شده است. گاهی مواقع پدر و مادر عقده‌های نهفته خود در دوران کودکی که ممکن است در خانواده، پدر سالار یا مادرسالار بوده‌اند را به صورت واکنشی به فرزندان خود منتقل کنند و به عنوان اینکه ما زجر کشیده‌ایم و نمی‌خواهیم بچه‌هایمان عقده‌ای شوند برعکس عمل کنند و به قول معروف دوستی خاله خرسه را اجرا کنند در این حالت ممکن است در کوتاه‌مدت فرزندان خوشحال و راضی باشند اما در حقیقت به بهای نابودی آینده آنهاست. در برخی موارد، والدینی که هنوز آمادگی پدر و مادرشدن را ندارند از روی دلسوزی بیش از حد و اینکه فرزندان عقده‌ای نشوند و به قول معروف چشم و دل بچه‌هایشان سیر باشد، این روش تربیتی را به کار می‌گیرند در برخی موارد دیگر هم بعضی والدین از روی بی‌حوصلگی و تنبلی و سوءمدیریت خود باعث فرزندسالاری می‌شوند.


 یعنی بیش از حد، حقوق فرزندان در خانواده‌های فرزندسالار رعایت می‌شود؟  
نه! اگر درست و عمیق به موضوع نگاه کنیم، می‌بینیم که نه تنها حقوق فرزندان رعایت نمی‌شود بلکه ضرری که در درازمدت به فرزند وارد می‌کند بسیار بیشتر از رضایت زودگذر است. مثالی می‌زنم. بچه‌ای که کلاس اول دبستان است چون هنوز معنی درس و اهمیت آن را نمی‌داند، ممکن است از درس و مدرسه خوشش نیاید و بهانه بگیرد که خسته می‌شود. اگر پدر و مادری بی‌کفایت باشند، ممکن است بگویند که اگر خسته شده‌ای پس به مدرسه نرو. در کوتاه‌مدت بچه خوشحال می‌شود و کمال رضایت خود را نسبت به پدر و مادر ابراز می‌کند اما وقتی فرد به سن جوانی رسید آیا از پدر و مادر خود به خاطر آن لذت زودگذر تشکر خواهد کرد؟ مسلما نه و همیشه گله‌مند می‌شود.
فرزندسالاری افراطی و بی‌دلیل نه تنها باعث موفقیت و استقلال و خلاقیت فرزند نمی‌شود بلکه بالعکس باعث می‌شود که فرد زیاده‌خواه، پرتوقع و خودخواه شود و چون آموزش ندیده است، نمی‌تواند به قانون احترام بگذارد و اصول اخلاقی و احترام به بزرگ‌تر (معلم، پلیس، نظم اجتماع و...) را نمی‌تواند اجرا کند و در جامعه به‌عنوان عنصر بی‌کفایت شناخته خواهد شد.

 فرزند سالاری چه تاثیری می‌تواند در روابط والدین و فرزندان و در روابط اجتماعی آنان ایجاد کند؟
با این سوال من به یاد شعری از مرحوم ناصرخسرو افتادم که می‌گوید:
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
پایه و اساس فرزندسالاری از همان خردسالی شروع می‌شود که والدین اقتدار لازم همراه با منطق در هنگام تربیت فرزندان نداشته باشند و در نتیجه هرچه فرزند بزرگ‌تر می‌شود چون در جایگاهی قرار ندارد که حق او باشد و مهارت لازم را داشته باشد، دچار یک اعتماد به نفس کاذب و بادکنکی می‌شود و کم‌کم خودش هم باورش می‌شود که بالاتر از بقیه است و باعث به هم خوردن حد و حدود و احترام بین والدین و فرزندان می‌شود و نظام خانواده به هم می‌ریزد و ظلم مضاعف اینکه، خود این فرزند هم وقتی بزرگ شده و صاحب فرزند می‌شود، مهارت لازم جهت تربیت فرزندان خود را ندارد.

 چه کنیم تا هم حقوق کودکان رعایت شود و هم باعث فرزندسالاری نشود؟
حقوق کودک یعنی برآوردن نیازهای اولیه، تربیت صحیح، به کار بردن اقتدار در عین منطق، ایجاد عزت نفس واقعی و نه کاذب، احساس رضایت از خود و مسوولیت‌پذیری، احترام به قانون و مظاهر قانون (معلم، پلیس، والدین و...)، افزایش دانش و مهارت و... نباید به گونه‌ای عمل کرد که کودک رشد جسمی و جنسی داشته باشد اما در موازات آن از نظر رشد اجتماعی و اخلاقی عقب باشد. باید نه گفتن و بله گفتن به موقع و صحیح را یاد گرفت. تربیت صحیح تنها با نصیحت نمی‌شود بلکه باید با رفتار و کردار خود راه درست را به فرزندان خود بیاموزیم و رعایت اصول اخلاقی را سرلوحه تربیت خود قرار دهیم و در این زمینه دلخوشی زودگذر را بر منافع درازمدت فرزند اولویت ندهیم. فکر کنید اگر هرچه فرزندتان خواست را بی‌کم و کاست انجام دهید آیا وقتی وی بزرگ‌تر شد و وارد جامعه شد چیزی هست که بخواهد برای به‌دست آوردن آن تلاش کند و از به دست آوردن آن احساس رضایت کند؟ آیا از زندگی لذت خواهد برد؟
منبع :هفته نامه سلامت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha