پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۱
سلامت نیوز: برخی محققان، سرطان را در گروه بیماری های روان تنی دسته بندی می کنند؛ به این معنی که ریشه روانی دارد و حاصل تاثیر روان بر جسم است. اضطراب و استرس که اختلال روانی محسوب می شوند، بر سیستم هورمونی و سیستم اعصاب خودمختار بدن تاثیر می گذارند.هرگونه فرآیند فشارزایی که فیزیولوژی طبیعی هورمون ها را بر هم بزند، به طور طبیعی بر کارکرد سیستم ایمنی تاثیر می گذارد.

برای تضمین سلامت یک انسان، توجه به چهار بعد (جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی) الزامی است. این ابعاد با یکدیگر ارتباط متقابل (دوسویه) دارند، در نتیجه بروز هر عارضه و اختلالی در هریک از ابعاد چهارگانه مذکور می تواند بقیه ابعاد وجودی انسان را تحت تاثیر قرار دهد. در این مطلب بیشتر روی ارتباط جسم و روان با موضوع سرطان تمرکز می شود.

به طور کلی، بیماری های روان تنی در اثر تاثیر ذهن بر جسم به وجود می آ یند. این تاثیرات شامل اختلال های فیزیوشیمیایی، آناتومیک، یا فیزیولوژیک هستند. به طور کلی ذهن و بدن انسان رابطه ای بسیار نزدیک، پنهان و دوسویه با یکدیگر دارند. در یک تعریف ساده می توان گفت هرگاه بدن دچار اختلال شود، روان، تحت تاثیر قرار می گیرد و هرگاه روان دچار اختلال شود، بدن را تحت تاثیر قرار می دهد.

در بیماری سرطان این رابطه دوسویه، بسیار پیچیده می شود که حاصل تاثیرات تشدیدکننده متقابل میان اختلال استرس و بیماری سرطان است. انسان یک هویت جسمی روانی و روانی جسمی دارد و سیستم ایمنی نیز یک ساختار و دستگاه زیستی شیمیایی و روان شناختی است. تعجبی ندارد که احتمال ابتلا به سرطان در افراد افسرده و کسانی که احساس امنیت نمی کنند و دچار استرس و اضطراب و فشار روانی هستند، بالاتر است.

برخی محققان، سرطان را در گروه بیماری های روان تنی دسته بندی می کنند؛ به این معنی که ریشه روانی دارد و حاصل تاثیر روان بر جسم است. اضطراب و استرس که اختلال روانی محسوب می شوند، بر سیستم  هورمونی و سیستم اعصاب خودمختار بدن تاثیر می گذارند. این سیستم ها مستقیم با تمام اعضای بدن ارتباط دارند و فعالیت های آنها را کنترل می کنند. هرگونه فرآیند فشارزایی که فیزیولوژی طبیعی هورمون ها را بر هم بزند، به طور طبیعی بر کارکرد سیستم ایمنی تاثیر می گذارد.

چرخه معیوب استرس

تجربه های فشارآور، حالت های عمیق تنش و اضطراب، ناکامی های شدید، افسردگی مزمن، بی خوابی های مداوم، واکنش سوگ و داغداری و سایر حالت های عاطفی منفی می تواند باعث کاهش موقت و دایم پاسخ دهی سیستم ایمنی شود و موجود زنده را به ورطه بیماری بکشاند.

استرس و اضطراب به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم می توانند از عوامل بسیار مهم بروز سرطان باشند. فشار روانی نامناسب در سیستم ایمنی دخالت می کند و به سلول های سرطانی که همیشه در بدن حضور داشته اند، اجازه رشد و تکثیر می دهد. احساسات خوشایند ناشی از کاهش فشار روانی باعث افزایش کارایی سیستم ایمنی بدن می شود و توانایی آن را در نابودسازی سلول های سرطانی بالا می برد.

استرس با سرکوب سیستم ایمنی بدن و کم کار کردن کبد و افزایش سموم خون (رادیکال های آزاد) و نهایتا با بالابردن احتمال عفونت به دلیل سرکوب سیستم ایمنی می تواند یک عامل مستقیم و مهم در بروز سرطان باشد. سرطان و استرس در بیماران سرطانی به یک کلاف درهم پیچیده تبدیل می شود. استرس و اضطراب که از عوامل اصلی بروز بیماری های روان تنی هستند، باعث بروز بیماری سرطان و از طرفی بیماری سرطان باعث افزایش شدید استرس و اضطراب می شد. استرس و اضطراب از یک سو باعث تشدید بیماری سرطان و از سوی دیگر باعث ایجاد اختلال های جسمانی (روان تنی) دیگر نظیر اختلال های قلبی، عروقی، ریوی، گوارشی و... در بیمار مبتلا به سرطان می شود.

این روند به یک سیکل بسته منفی و مرگبار تبدیل خواهد شد و همین طور تخریب بدن و روان به صورت متوالی تا از پادرآمدن بیمار ادامه می یابد. از طرفی شرایط محیطی بیمار مانند وضعیت خانوادگی و موقعیت شغلی نیز به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد و دچار مشکل و درنهایت هزینه های سنگین درمانی بیشتری به بیمار می شود. تحمیل این چرخه آن را به صورت ساده نشان می دهد.

استرس، اضطراب و سرطان

کنترل استرس و اض طراب در بیماران سرطانی بسیار مهم و حیاتی است و باعث بالارفتن کیفیت زندگی بیمار می شود و از بروز بیماری های دیگر در بیمار سرطانی جلوگیری می کند. در سرعت و کیفیت روند درمانی و بهبود بیمار هم بسیار موثر است. لازم به ذکر است نفوذ در یک بیمار سرطانی و کنترل ترس ها و اضطرابش بسیار دشوار است و به روش و ابزار قدرتمندی نیاز دارد. تحقیقات وسیعی در این مورد انجام شده و عموما همه محققان و متخصصان، معنویت و مراقبت های معنوی را در کنار مراقبت های روانی، از موثرترین روش های کنترل اترس و اضطراب در بیماران سرطانی معرفی کرده اند.

از آنجا که این بیماری سالیان درازی است در عموم مردم به عنوان یک بیماری لاعلاج یا صعب العلاج شناخته شده، عموما مردم سرطان را مساوی مرگ می دانند و این باور قدرتمند در ذهن مردم ریشه عمیق و مستحکمی پیدا کرده است. بر این اساس هنگامی که به بیمار خبر ابتلا به سرطان داده می شود، دقیقا مانند این است که به شخص خبر فوتش را بدهید.


به همین دلیل از لحاظ روانی شوک و ضربه شدیدی به او وارد می شود که کنارآمدن با آن به تنهایی بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است. عکس العمل بیمار پس از باخبرشدن از بیماری، نوسانات شدیدی دارد که باتوجه به بررسی این نوسانات شدید روانی در بیماران می توانیم در یاری کردن آنها موثرتر عمل کنیم. عکس العملی که بیشتر آنها پس از شنیدن خبر ابتلا به سرطان از خود نشان می دهند، کم و بیش در قالب مراحل زیر بروز می کند:

مرحله انکار

هنگام شنیدن خبر بیماری، عکس العمل فرد بهت و ناباوری همراه با ترس شدید است. در بعضی، حتی شدیدتر و با حالتی از شوک روانی است. حتی ممکن است فرد بدون کمک همراهنش نتواند از جایش برخیزد و راه برود. در این شرایط استرس شدید تمام مکانیسم های فیزیکی فرد را مختل می کند. بعضی از بیماران، یبماری را انکار و بعضی به نتیجه آزمایش ها و معاینه های خود مشکوک می شوند و نمی توانند باور کنند که به چنین بیماری ای مبتلا شده اند و بعضی ها هم اصرار به تکرار معاینه ها و آزمایش ها دارند.

مرحله خشم

پس از اینکه بیمار متقاعد شد مبتلا به سرطان است، وارد مرحله خشم و عصبانیت می شود، حتی بعضی شروع به پرخاشگری می کنند و مدام از خود و دیگران می پرسند، چرا من؟ یا با شکایت و گله از خداوند می پرسند، مگر من چه گناهی کرده ام؟ در این مرحله به طور کلی بیماران به روان درمانی یا مشاوره مطلقا جواب نمی دهند و مدام سوال «چرا من» را تکرار می کنند بدون اینکه منتظر پاسخ سوال باشند. در این مواقع فقط باید صبور بود و با بیمار همدردی کرد تا این مرحله را هم پشت سر بگذارد.

مرحله غم و پذیرش

پس از گذر از مرحله خشم، بیمار به مرور زمان آرام می گیرد و بیماری اش را می پذیرد و خود را در مقابل بیماری ناتوان احساس می کند و دچار یاس و ناامیدی و اضطراب و افسردگی شدید می شود. در موارد بسیاری، احساس تنهایی و ناتوانی می تواند مقاومت زیست شیمیایی سیستم ایمنی را کاهش دهد و به موجود زنده بقبولاند که نمی تواند با سرطان مبارزه کند. بیمارانی وجود دارند که هنگام شنیدن خبر سرطان، روی از دنیا برگردانده و طی چند روز بدون هیچ علت جسمانی قابل تشخیص، می میرند.

ظاهرا سیستم ایمنی آنها تحت تاثیر این افسردگی و ناامیدی بسیار شدید، کاملا از عمل بازمی ایستد و با پذیرش مرگ، نمی تواند به کار خود ادامه دهد و بدون هیچ دلیل جسمی باعث مرگ فرد می شود. بیماران نیاز مبرمی به مراقبت های روانی و معنوی دارند و به آن خیلی خوب پاسخ می دهند و به معنویات و متافیزیک بیشتر رو می آورند. احتمال سوءاستفاده از آنها هم بسیار افزایش می یابد زیرا از آنجا که براساس شنیده هایشان به این باور رسیده اند که علم تا حد زیادی در درمان این بیماری ناتوان است، آنها نهایت سعی خود را می کنند که از هر راه ممکن، درمانی برای بیماری خود پیدا کنند. بیماران از سر ناامیدی، ترس و ناتوانی به هر راه و روش یا هر وسیله و شخصی، برای شفای خود متوسل می شوند و بسیار ضروری است که در این باره آنها را به شکل درستی راهنمایی کرد.

خانواده و بیماری صعب العلاج

از طرفی وضعیت روانی خانواده بیمار نیز به این مساله دامن می زند. خانواده بیمار به دو دلیل عمده هر کاری که در توانش باشد برای بیمار انجام می دهند بدون اینکه به عواقب آن کوچک ترین توجهی داشته باشند؛ اول اینکه نهایت تلاششان را می کنند تا بیمارشان بهبود یابد و از طرفی می گویند نمی خواهند چنانچه بیمارشان درگذشت، هیچ گونه احساس قصور و ندامتی کنند.

بهترین راه برخورد با چنین مساله ای این ست که هرگز آنها را از انجام پیگیری اقدام های درمانی منع نکنید بلکه به مسیر درست راهنمایی کنید و اجازه بدهید که تمام تلاششان را انجام دهند چراکه این تلاش در احساس آرامش و بهداشت روانی خانواده بیماران بسیار موثر خواهد بود. در این مرحله بیمار بیشترین تاثیرپذیری را دارد و پذیرش در او به بالاترین حد خود می رسد و بهترین شرایط برای درمانگر است. اصولا وقتی انسان ها خود را به مرگ نزدیک می بینند، تحولات ذهنی و روانی عمیقی در آنها رخ می دهد؛ به نحوی که معمولا هوشیارتر، عمیق تر، متمرکزتر و حساس تر می شوند.

معنویت در خدمت کیفیت زندگی

گاهی این بیماری در بعضی از افراد که زمینه مساعدی از آگاهی و دانش دارند، تحولات عمیق و شگفت انگیز معنوی به وجود می آورد و به مرتبه ای می رسند که دیگر بیماری خود را فراموش می کنند و متوجه سطوح عمیق تر جهان هستی می شوند. اندکی نیز این بیماری را واسطه و وسیله ای برای تغییر نگرش و شناخت حقایق ژرف وجود خود و جهان پیرامون خود می دانند، شناختی که باعث می شود نگاهشان به زندگی کاملا تغییر کند. این بهترین جایگاهی است که می توان یک بیمار مبتلا به سرطان را به آن هدایت کرد. اینجا دیگر طول عمر اهمیت خود را از دست می دهد و عرض و عمق زندگی است که اهمیت می یابد.

می توان بیماری را در ذهن بیمار به عنوان یک هشدار برای این مضمون که زندگی ابدی نیست و فرصتی برای یک بازنگری اساسی به زندگی است، مطرح کرد. البته این جهت دهی ذهنی باید خیلی محتاطانه و کاملا صادقانه باشد تا بیمار تصور نکند که این فقط یک ترفند برای آرام کردن اوست. با این رویکرد می توان ذهن و روان بیمار را هدفمند، فعال و پویا کرد و طی یک دوره شناختی تحولات عمیقی در ذهن، شخصیت و حتی رفتارش به وجود آورد.

اهمیت کنترل اختلال های روانی همراه اختلال های جسمی

تمام تحقیقات علمی در این زمینه نشان می دهد مراقبت های رواین و معنوی تاثیر بسیار مثبت و موثری در کیفیت زندگی و فرایند کنارآمدن بیمار با شرایط خود و بیماری دارد و تقویت قوای معنوی فرد می تواند در روند درمان و بهبود، تاثیرم عجزه آسایی داشته باشد. به گزارش برترین ها یکی دیگر از اختلال های روانی شایع و قابل توجه در بیماران مبتلا به سرطان که به صورت پنهان و آشکار مشاهده می شود، فوبیای عود (ترس مرضی از برگشت بیماری) است که باعث ایجاد اختلال وسواس فکری در بیماران مبتلا به سرطان می شود. ترس از عود بیماری، عمده ترین و رایج ترین نوع اختلال در بیماران سرطانی حتی پس از گذراندن دوره درمانی و بهبود کامل است. عموما بیشتر بیماران بهبودیافته با کابوس برگشت بیماری زندگی می کنند که باعث ایجاد اختلال وسواس فکری می شود.

این بیماران حتی مدت ها پس از بهبود با کوچک ترین درد یا علامتی در بدنشان دچار وسواس می شوند و هر مشکل جسمی غیرمربوطی را به برگشت سرطان ارتباط می دهند. آنها مدام و بیش از حد معمول و طبیعی در بدن خود دقت و جستجو می کنند و به دنبال علایمی از برگشت بیماری می گردند. حتی مواردی مشاهده شده که بیمار به صورت تکرار شونده، مداوم خواب برگشت بیماری را می بیند. اختلال وسواس فکری هم برای بیمار و هم برای خانواده او بسیار آزاردهنده و گاهی غیرقابل تحمل است. این اختلال باعث می شود بیمار به طور مداوم و برای هر مورد ناچیزی تقاضای مراجعه به پزشک و متخصص داشته باشد.

این اختلال ها (استرس و اضطراب، افسردگی، ترس از عود بیماری و وسواس فکری) که ازجمله اختلال های شاخص در بیماران سرطانی هستند، می توانند هزینه های غیرضروری و سنگینی را به بیمار مبتلا به سرطان و خانواده اش تحمیل کنند. در پایان این مطلب لازم است بگوییم بیماری سرطان یک بیماری بسیار پرحاشیه و پرتنش است که با تمام سطوح زندگی فرد درگیر می شود و به مرور زمان شرایط را سخت تر و پیچیده تر می کند.

براساس تجربه و تحقیق، شاید بتوان به جرات گفت که کنترل اختلال های روانی حاصل از بیماری سرطان، کم اهمیت تر از درمان فیزیکی بیماری سرطان نیست و به همان اندازه اهمیت دارد. در بسیاری از موارد دین و مذهب می تواند مداخله فعال داشته باشد. به خصوص مذهب تشیع که از منابع یبکران ولایت و امامت الهی بهره می گیرد، که انشاالله در مقاله های دیگری به آن پرداخته خواهد شد.

منبع: هفت صبح

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha