بدون شک همه والدین کمابیش پس از تجربه داشتن یک یا چند فرزند طعم موفقیت و شکست را در شیوه های تربیتی خود چشیده اند. گاه اتخاذ شیوه هایی که بسیار اصولی و صحیح به نظر می آید، والدین را به دردسر می اندازد و تلاش برای رفع آن خود به مشکل دیگری تبدیل می شود.

سلامت نیوز : بدون شک همه والدین کمابیش پس از تجربه داشتن یک یا چند فرزند طعم موفقیت و شکست را در شیوه های تربیتی خود چشیده اند. گاه اتخاذ شیوه هایی که بسیار اصولی و صحیح به نظر می آید، والدین را به دردسر می اندازد و تلاش برای رفع آن خود به مشکل دیگری تبدیل می شود. در این میان روش های تربیتی هم در طول زمان رنگ می بازد و شیوه ای که تا مدتی در مورد کودک به کار گرفته می شد، گاه دیگر جوابگو نیست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان درست به همین دلیل است که روان شناسان همواره تاکید می کنند که والدین باید در طول زمان پا به پای کودک بر معلومات خود بیفزایند .درواقع به مرور زمان مغز کودک رشد می کند و او قابلیت ها و توانایی های جدیدی برای حل مشکلات پیدا می کند، اگر بتوان زمینه ای را فراهم آورد که قابلیت های سمت چپ و راست مغز کودک هم زمان رشد پیدا کند، کودک قادر خواهد شد از نظر احساسی و ذهنی از خود شناخت بهتری پیدا کند. به عنوان مثال وقتی کودکی قشقرق راه می اندازد نصیحت و راهنمایی و مهربانی کاری از پیش نمی برد. در صورتی که در بسیاری از موارد نصیحت و راهنمایی اصل است. بنابراین برای یادگیری ظرایف شیوه های فرزندپروری و کنار گذاشتن اصولی که به اشتباه ملکه ذهن والدین شده است، چاره ای نیست جز این که قدم به قدم با کودکان همراه باشیم و به رشد توانایی و مهارت های خود بیفزاییم وهمراه با آن ها تربیت شویم! یکی از بهترین شیو ه های برخورد با کودکان تکیه بر احساسات و عواطف آن ها و اهمیت دادن به این احساسات است. در این باره با دکتر عاطفه سلطانی فر فوق تخصص روان پزشکی اطفال و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت وگو کردیم.

شناسایی احساسات
توانایی بیان و تنظیم احساسات یکی از مهارت هایی است که والدین می توانند به کودکان خود آموزش دهند. بچه ها در سنین قبل از دبستان برای بیان و نام گذاری احساسات خود نیازمند به کمک هستند و والدین در این سن نقش مهمی در شناسایی احساسات کودکان ایفا می کنند. دکتر سلطانی فر با بیان این مطلب به خراسان می گوید: والدین می توانند با بیان داستان ها و قصه های آموزنده که در آن شخصیت های قصه احساسات مختلف را تجربه می کنند، به بچه ها کمک  کنند تا احساسات خود را بشناسند.به عنوان مثال اگر در قصه ای کودکی از هم سن و سال خودش کتک می خورد، می توانند از کودک شنونده قصه بپرسند «فکر می کنی... پس از کتک خوردن چه احساسی پیدا می کند، غم، خشم، ناراحتی» و سپس از او بخواهند خود را جای او بگذارد و سعی کند احساساتش را در آن شرایط بشناسد. بچه ها در این سنین قادر نیستند احساسات خود را از یکدیگر تمایز دهند و ممکن است بچه ای اضطراب، غم و عصبانیتش را فقط با بی قراری نشان دهد. بنابراین یکی از مهم ترین مهارت هایی که به رفع مشکلات رفتاری بچه ها کمک می کند، همین شناسایی احساسات است. گاهی کودک با کشیدن نقاشی یا استفاده از صورتک های مختلف بهتر می تواند احساسات خود را بشناسد، صورتک های گریان، خندان، مضطرب، ترسیده و... به کودک کمک می کند تا از روی چهره احساس را تشخیص دهد گاهی از بچه ها خواسته می شود قصه هایی برای صورتک بسازند و بگویند چرا این صورتک خندان یا گریان یا ترسیده است.

تنظیم احساسات گام بعدی است
پس از شناسایی احساسات، تنظیم و به تعادل درآوردن احساسات برای کودکان بسیار مهم است. گاهی اوقات کودک دستخوش احساسات نامطلوب شدید می شود مثل غم شدید، اضطراب شدید یا خشم شدید. این مرحله به هوش هیجانی کودک مرتبط است و هر قدر کودک هوش هیجانی بالاتری داشته باشد، بهتر می تواند هیجاناتش را کنترل کند. این فوق تخصص روان پزشکی اطفال با اشاره به این که هوش هیجانی کودک قابل آموزش است، تصریح می کند: والدین می توانند سطح شناختی کودک خود را در هر سطحی که از نظر هوشی قرار دارد، با تمرین ها و آموزش های مفید بالاتر ببرند و کمک کنند تا کودک بهتر بتواند هیجانات خود را کنترل کند.

گاهی نقش بازی کردن بهترین راه حل است. مادر و کودک می توانند نقش ۲ کودک را بازی کنند که دعوایشان شده است و هر یک تلاش می کند حرف خود را به کرسی بنشاند. بعد نقش هایشان را عوض کنند و بگویند چه احساسی دارند و واکنشی که نشان دادند، در اثر برون ریزی کدام احساس بوده است.در این بازی ها والدین می توانند به طور غیرمستقیم به کودک نشان دهند که چطور می توان احساس ترس یا عصبانیت را بدون مختل شدن عملکرد نشان داد و آن را به تعادل رساند.

الگوگیری از والدین
نکته مهم دیگر این است که اگر والدین خودشان یاد نگرفته باشند که چگونه باید احساساتشان را کنترل کنند، قادر نخواهند بود کنترل و تنظیم احساسات را به کودک آموزش دهند. باید دانست که احساسات منفی مثل خشم حتی در والدین طبیعی است و نمی توان از بروز آن جلوگیری کرد. مهم چگونگی تنظیم و کنترل آن است. والدی که به هنگام عصبانیت احساس خود را با داد و فریاد کشیدن، پرخاش کردن، حمله فیزیکی، توهین کردن به دیگران، آسیب زدن به اشیای پیرامون نشان می دهد، مرز بیان احساس و کنترل آن را نیاموخته است.وی تاکید می کند: منظور ما از کنترل خشم، فروخوردن و سرپوش گذاشتن روی آن نیست بلکه بیان صحیح آن است. والدین بهتر است به هنگام عصبانیت به کودک بگویند: «من الان از دست تو عصبانی ام»، یا «از کار تو ناراحتم و به همین دلیل فعلا با تو صحبت نمی کنم»، یا «کمی به من وقت بده تا بتوانم با تو صحبت کنم» این روش یکی از بهترین راه های کنترل خشم است زیرا به فرد کمک می کند تا از خط قرمزها عبور نکند، توهین نکند و... بنابراین بهتر است والد با چنین عبارت هایی خشم خود را بیان کند، سپس از محیط کمی فاصله بگیرد و به خود فرصتی بدهد تا علایم خشم وی کاسته شود. سپس تصمیم منطقی درباره کودک بگیرد.تاکید می کنیم که تصمیم گیری به هنگام عصبانیت و اعمال تنبیه در آن زمان بی نتیجه است. زیرا کودک تصور می کند والدین از خشم زیاد او را تنبیه کرده اند و نه به دلیل کار نادرستی که انجام داده است. بنابراین به نظر می رسد خود والدین هم باید مهارت کنترل و تنظیم خشم را بدانند و سعی کنند آن را فرابگیرند تا در مواجهه با کودک خود آگاهانه هیجانات خود را کنترل کنند. این تصور را که افراد به صورت ژنتیکی قادر به انجام بعضی کارها هستند باید در امر فرزندپروری کنار گذاشت.ممکن است افراد ویژگی ها و خصلت های متفاوتی داشته باشند و آستانه تحریک پذیری شان متفاوت باشد اما تمام افراد با آموزش، تمرین و تکرار قادر خواهند بود احساسات خود را کنترل کنند. بدیهی است که این کار به زمان نیاز دارد و فرآیندی نیست که یک شبه حاصل شود. مطالعه کتاب، شرکت در کارگاه های آموزشی یا مراجعه به مشاور یا روان شناس بسیار کمک کننده است. آموزش کودکان هم به تدریج و طی اتفاقات روزمره امکان پذیر است و روندی تدریجی است.در طول زمان کودک یاد می گیرد که اگر رفتار مطلوبی از خود نشان دهد، تشویق می شود و اگر احساس منفی داشته باشد باید آن را به شیوه مطلوبی نشان دهد.

انکار احساسات
دکتر سلطانی فر با بیان این که انکار احساسات منفی کودک از سوی والدین اقدامی اشتباه است تاکید می کند: والدین گاهی مانع بروز احساسات واقعی کودک می شوند مثلا اگر پسری گریه می کند به او می گویند «تو نباید گریه کنی، پسر که گریه نمی کند» در صورتی که والدین همواره باید پذیرای احساسات مثبت و منفی کودک باشند و آن را رد نکنند یا زیر سوال نبرند. به چنین مهارتی، همدلی کردن می گوییم. در همدلی پدر و مادر احساسات کودک را می پذیرند و آن را رد نمی کنند در واقع در مرحله اول به حرف های او گوش می کنند و به صورت غیرمستقیم او را تایید می کنند. مثلا اگر کودک می گوید: «من از سگ می ترسم» به جای این که بگویند «سگ که ترس ندارد» می گویند «من هم که بچه بودم، از سگ می ترسیدم» بعد از او می پرسند «دیگر از چه چیزهایی می ترسی». در واقع از او می خواهند درباره ترس هایش حرف بزند. وقتی کودک از بیان احساساتش نترسد و بتواند آن را آزادانه بیان کند رابطه بهتر و صمیمانه تری با والدین برقرار می کند و درمی یابد که والدین او را بدون قید و شرط دوست دارند.

یک نمونه عینی
وقتی کودک ۵ ساله ای به مادرش می گوید: «من از مادربزرگ بدم می آید» تایید یا رد کردن و یا بی اعتنا بودن کار درستی نیست. بدون شک شنیدن این جمله برای والدین سخت است اما پاسخ عجولانه هم نمی تواند کارساز باشد. دکتر سلطانی فر می گوید: به جای واکنش تند و منفی نسبت به چنین اظهاراتی از سوی کودک بهتر است والدین در کمال آرامش از کودک بپرسند «می شود بگویی مادربزرگ چه کار کرده است که تو از او بدت می آید»، اگر پاسخ کودک این است که محبت و توجه کافی به او نشده است باید گفت: ممکن است این کار در تو احساس بدی ایجاد کرده باشد اما من مطمئنم که مادربزرگ تو را دوست دارد و امیدوارم بعدا نظرت عوض شود.» در این پاسخ همدلی، گوش کردن فعالانه و کنترل احساس به کودک یاد داده می شود و بهترین پاسخ به جای واکنش تند و غیرمنطقی به کودک است. بنابراین حتی اگر احساسات کودک منفی یا غیرمنطقی بود باید به وی گفت: «متاسفم که چنین احساسی داری و امیدوارم در آن تجدیدنظر کنی.»

قشقرق و بیان احساس

بعضی از کودکان پس از نادیده گرفته شدن احساسشان شروع به داد و فریاد کردن می کنند و به اصطلاح قشقرق راه می اندازند.معمولا در چنین مواردی کودک یک خواسته غیرمنطقی دارد و با نادیده گرفتن آن و احساس ناراحتی شدید سر و صدا راه می اندازد تا به خواسته اش برسد. کودکی را تصور کنید که چیپس می خواهد و والدینی که در برابر خواسته او مقاومت می کنند، به یک باره با سر و صدا و قشقرق او روبه رو می شوند، در چنین شرایطی بهترین کار، نادیده گرفتن گریه و سر و صدای کودک است با گفتن این جمله که «تا زمانی که گریه کنی با تو صحبت نمی کنم»، کودک پس از چند دقیقه گریه و سر و صدا آرام می شود و سپس از والدین خود می شنود خرید چیپس منتفی است زیرا قرار نبوده برای توچیزی بخریم. این پاسخ قاطعانه و کوتاه که فقط یک بار تکرار می شود به کودک می فهماند که از این طریق نمی تواند به خواسته اش برسد اما اگر والدین پس از چند دقیقه سر و صدا و گریه به خواسته او تن دهند، کودک درمی یابد که با سر و صدا می تواند به آنچه می خواهد، برسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha