این فرد در كودكی پدرش را از دست داده و از 14سالگی كار میكرد و توسط داییاش به شیشه معتاد شد. در واقع خانواده زمینه اعتیاد او را ایجاد كرده اما رفتار دایی و مادر برای اعتیاد او آخرین حلقه از یك زنجیر بوده است. استكانی را در نظر بگیرید كه داخل آن آب است و وقتی آخرین قاشق را به آن اضافه كنیم سرریز میشود، قطعا اگر قاشقهای اول نبود آخرین قاشق هم باعث سرریز شدن استكان نمیشد. این فرد تحتتاثیر عوامل متعدد و تعامل با افراد از دوران كودكی تا به امروز معتاد شده و باید توجه داشت او یك بیمار است.
این متهم برای اینكه از خیلی دردها رها شود به جای انتخاب راه سازنده روش تخریبگر و بدتری را انتخاب كرده است. از سویی دیگر در شرایطی كه ناكامی و گرسنگی وجود داشته باشد و فرد معتاد هم باشد، مغز نمیتواند درست تصمیم بگیرد. در بسیاری از موارد دیده شده است فرد به خاطر درد و اعتیاد، رفتاری را مرتكب شده است كه پس از گذشت مدتی از آن تصمیم و رفتار، پشیمان شده است و در واقع چنین افرادی آلت دست عوامل اجتماعی و خانوادگی میشوند و دست به جرم میزنند. وقتی فرد به اعتیاد گرایش پیدا میكند مانند پرندهای است كه باید با دو بال، شخصیت او را به وی بازگرداند؛ این دو بال رواندرمانی و عوامل اجتماعی هستند.
بال اول رواندرمانی است چون فرد از دوران كودكی مسایلی را آموخته و تجربه كرده كه تفكرات و احساساتش دستخوش تغییر شده است و ما باید با رواندرمانی كاری كنیم كه این موضوع اصلاح و به نحوی فرد از نو متولد شود. بال دیگر نیز عوامل اجتماعی است كه موجب شده است فرد به اعتیاد روی آورد، آن عوامل اجتماعی عبارتند از: فقر، تبعیض و رفتاری كه در جامعه با فرد شده است كه این عوامل نیز باید اصلاح شود. البته در اینجا باید توجه داشت كه هیچوقت با یك بال نمیتوان پرواز كرد. نه بدون رواندرمانی و نه بدون كار اجتماعی نمیتوان به چنین افرادی كمك كرد.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما