یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۹
کد خبر: 43340

از قول‌های مدیرانی می‌گوید که به طور معمول هیچگاه عملی نمی‌شود، فرماندار فریدن برای تأمین هزینه‌ها و کمک خرجی قول‌های فراوانی داده بود اما هیچگاه عملی نشد، نماینده هم قول پرداخت 20 میلیون تومان کمک خرجی را داد اما بعد گفت بودجه‌ای در این باره نداریم.

سلامت نیوز : قطع یک دست و از کارافتادگی یک دست دیگر بهایی بود که "عبدالحسین" در روستای "بلطاق" فریدن برای برق رسانی به روستائیان پرداخت کرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهر، وقتی عبدالحسین را دیدم تمام دردهایم یادم رفت، انگار او دردهایی در وجودش شعله‌ور بود که به دردهای منطقه محروم فریدن اضافه شده بود.

شاید این خبر باید همان روزی که اتفاق افتاد، مخابره می‌شد تا اکنون این کشاورز ساده این بار همه مشکل را به دوش نکشد اما دریغ از روستاهای محرومی که کسی فریاد آنها را نمی‌شنود.

عبدالحسین جهانگیری با 51 سال سن ساکن "بلطاق" فریدن است، قصد اصلی از سفر به این روستا تهیه گزارش از این منطقه محروم بود اما دیدن عبدالحسین برای چند ساعتی محرومیت‌های فراوان "بلطاق" را از یادمان برد.

عبدالحسین پنج سال است که به قول خودش "علیل" شده است، شاید اگر مسئولان آن زمان آنقدر بی‌توجه نبودند، اکنون عبدالحسین هم مانند هم‌ روستایی‌های دیگرش دست داشت و مانند گذشته شغل شریف کارگری را ادامه می‌داد.

بهای دو دست یک کارگر ساده را چه کسی خواهد پرداخت، عبدالحسین پدر چهار فرزند است که حالا حتی نمی‌تواند غذایش را در دهانش بگذارد، کسی که به تنهایی خرج یک زندگی را به سختی تأمین می‌کرد، اکنون کوچک‌ترین کارهای شخصی خودش را نمی‌تواند انجام دهد.

عبدالحسین درست است که نمی‌تواند خودش برای ما چای و میوه بیاورد اما گرمی رفتارش با ما دنیایی ارزش دارد.

با وی هم‌کلام می‌شوم، می‌گوید: من یک کارگر ساده و کشاورز بوده‌ام، پس از این حادثه تمام زندگی‌ام از بین رفت نا امید نیستم اما کاش در آن برق‌گرفتگی جانم را از دست داده بودم تا این‌گونه مزاحم زن و فرزندانم نشوم.

عبدالحسین درباره جزئیات حادثه‌ای که برایش اتفاق افتاده این‌گونه توضیح می‌دهد: سال 85 دهدار روستای بلطاق به سراغم آمد و از من خواست تا برای بالا بردن تیر چراغ برق میدان روستا که مدتها پیش از آن در میدان رها شده بود و اداره برق منطقه برای نصب آن کاری نمی‌کرد، برویم.

وی ادامه داد: ابتدا از رفتن امتناع کردم اما دهدار گفت که کسی را ندارم و هر چقدر دستمزدت شد می‌پردازیم که به ناچار و برای اینکه به روشنایی روستا کمکی کرده باشم این کار را قبول کردم.

عبدالحسین اضافه می‌کند: برای نصب این تیر روی پایه‌ها و ستون‌هایش، داربستی آهنی وصل شده بود که من روی آن ایستادم، هفت هشت نفر هم طرف دیگر تیر 12 متری را گرفتند که آن را بلند کنند تا روی جایگاه قرار بگیرد، اما ناگهان تعادل این تیر به هم خورد و روی کابل برق فشار قوی افتاد و من هم که روی داربست فلزی بودم دچار برق‌گرفتگی شدید شده و بیهوش شدم.

وی ادامه می‌دهد: از آنجایی که در شهرستان بزرگ فریدن یک بیمارستان مناسب وجود ندارد من را به بیمارستان سوانح سوختگی عیسی ابن مریم اصفهان بردند و دست چپم  را که به شدت سوخته بود  از زیر آرنج قطع کردند و دست راستم هم کاملاً از کار افتاد.

عبدالحسین اضافه می‌کند: پزشکان به من گفتند که برق از سمت راست بدنم وارد شده و اگر از سمت چپ وارد می‌شد قلبم را از کار می‌انداخت، ضمن اینکه ران پای چپم نیز سوراخ شده چون جریان برق از این نقطه از بدنم خارج شده است.

وی می‌گوید: پنج ماه در بیمارستان بستری بودم و طول درمان گرفتم و حدود 10 میلیون هزینه مخارج بیمارستان شد که تمام آن را پسرم با قرض پرداخت کرد.

عبدالحسین از شکایتش از دهدار منطقه گفت و اضافه کرد: دادگاه برای من وکیل تسخیری گرفت اما چون پولی هم به او پرداخت نشد، کاری برایم انجام نداد تا بتوانم حقم را بگیرم.

وی از قول‌های مدیرانی می‌گوید که به طور معمول  هیچگاه عملی نمی‌شود، فرماندار فریدن برای تأمین هزینه‌ها و کمک خرجی قول‌های فراوانی داده بود اما هیچگاه عملی نشد، نماینده هم قول پرداخت 20 میلیون تومان کمک خرجی را داد اما بعد گفت بودجه‌ای در این باره نداریم.

همسر عبدالحسین در ادامه از مسئولان گله می‌کند و می‌گوید که انگار مسئولان فراموش کرده‌اند عامل اصلی حال و روز همسرم آنها هستند.

وی اضافه می‌کند: بیمه روستایی به ما داده‌اند که هیچ فایده‌ای به حال ما نداشته و تنها یک کارت بی‌استفاده است.

عبدالحسین که عاشقانه همسرش را دوست دارد، صحبت‌های همسرش را قطع می‌کند و ادامه می‌دهد: اگر همسرم یک ساعت کنارم نباشد، من در خانه می‌میرم، تمام رتق و فتق امور من را انجام می‌دهد و تر و خشکم می‌کند.

وی از تلاش برای خریدن دست لاکی و هزینه یک میلیونی آن و عدم توانایی مالیش برای خریدن دست مصنوعی هم می‌گوید.

 عبدالحسین در انتها از ما می‌خواهد صدای فریادش را که انگار در کوچه‌ای بن بست مانده به گوش مسئولان و مدیرانی که مسبب این کار بوده‌اند و به گوش افراد خیری که می‌توانند کمک خرج او باشند برساند.

از خانه که خارج می‌شوم یاد نامه امام علی (ع) می‌افتم به مالک اشتر:  از خدا، با رحمت فراگیر و قدرت بزرگش که بر انجام هر درخواست، قدرت دارد، می‌خواهم من و تو را در آنچه خشنودی او در آن است، توفیق دهد و عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش داشته باشیم.

خبرگزاری مهر آمادگی دارد تا پاسخ مسئولان و مدیران مربوطه را در این باره بشنود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha