سه‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۴
کد خبر: 43940
سلامت نیوز: حتما تاکنون زوج هایی را دیده اید که سال ها با صلح و صفا با یکدیگر زندگی کرده اند و تمام خصوصیات اخلاقی هم را می دانند و به سازگاری کامل رسیده اند.

شنیدن خاطرات زندگی از زبان پدربزرگ و مادربزرگ ها و مشکلاتی که پشت سر گذاشته اند، همواره امیدبخش و شنیدنی است، به ویژه برای جوانانی که قصد دارند، زندگی مشترک خود را آغاز کنند یا به تازگی تشکیل زندگی داده اند. سوالی که بلافاصله پس از مرور خاطرات زوج های مسن و موفق به ذهن می رسد، این است که چگونه است که زوج ها در گذشته می توانستند از پس مشکلات ریز و درشت زندگی برآیند و چند دهه در کنار هم زندگی کنند، اما برخی از زوج های جوان امروزی در ۲یا ۵ سال اول زندگی قصد جدایی می کنند و روانه دادگاه می شوند؟ اگرچه دلایل متعددی در این رابطه وجود دارد اما شاید بتوان بخشی از پاسخ را از زبان یکی از مشاوران سازمان بهزیستی خراسان رضوی یافت.واقعیت این است که بسیاری از زوج های جوان تصورات نادرستی از رابطه مشترک دارند و در دنیای واقعی به دنبال ایده آل های ذهنی خود می گردند در عین حال از چگونگی شکل گیری رابطه با همسرشان و مراحلی که پیش رو دارند به کلی بی اطلاعند و در چند گام اول و با بروز اولین اختلافات پا پس می کشند.

مسعود هنربخش، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و کارشناس مسئول دفتر پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی خراسان رضوی با بیان این مطلب به خراسان می گوید: زوج های جوان که در آغاز آشنایی به هر دلیلی جذب یکدیگر شده و ازدواج کرده اند، پس از گذراندن چند ماه، وارد مرحله جنگ قدرت می شوند. در این مقطع آن ها تلاش می کنند کنترل رابطه را به دست گیرند و طرف مقابل را به نفع خود تغییر دهند و خود را همان طور که هستند به دیگری بقبولانند. در واقع بسیاری از زوج هایی که طی ۵سال اول زندگی مشترک از یکدیگر جدا می شوند، در تله «جنگ قدرت» گیر افتاده و نتوانسته اند به مصالحه  ای که به نفع طرفین است، دست یابند.

 در این مقطع عشق و علاقه وجود دارد اما تلاش برای به دست آوردن کنترل دیگری مانع از بروز علایق اصیل آنها به یکدیگر می شود.فروکش کردن احساسات عاشقانه باعث آشکارشدن انتظارات و توقعات واقعی زوج از زندگی و یکدیگر می شود.این انتظارات به روشن شدن تفاوت ها می انجامد و توانایی یا ناتوانی آن ها را در پذیرش و سازگاری با یکدیگر و کنارآمدن با تفاوت ها آشکار می کند.همسرانی که بتوانند این مقطع را به سلامت پشت سر بگذارند در واقع در طول زمان یاد می گیرند که چگونه بخشی از قدرت و کنترل رابطه را به یکدیگر واگذار کنند. به طوری که خود نیز بهره مند شوند.

همسران سپس به اختیار و نه اجبار زمام بعضی از امور را در اختیار یکدیگر می گذارند و بابت مسئولیت پذیری و تعهدی که طرف مقابل در قبال رابطه و انجام وظایف به عهده گرفته است، از وی قدردانی می کنند. هنربخش با اشاره به این که، این رفتارها باعث می شود زوج ها وارد مرحله بعدی رابطه شوند که «سکون» نام دارد، تصریح می کند: ویژگی رابطه در چنین شرایطی برقراری صلح است زیرا همسران از تلاش برای تغییر یکدیگر دست برداشته اند و برای حفظ آرامش در زندگی از تعارض اجتناب و سعی می کنند مسائل را به نحو مسالمت آمیزی حل و فصل کنند. گاه همسران به این نتیجه می رسند که بسیاری از مسائل مشمول زمان می شود و به شکلی حل خواهد شد. نباید فراموش کرد که همسران در چنین شرایطی نسبت به یکدیگر متعهدتر می شوند و ارزش های بیرونی و الزام های دینی، مذهبی، خانوادگی، دوستان و آشنایان نقش پررنگی در حفظ رابطه ایفا می کند.

برآوردن خواسته ها

در طول زمان ظرفیت واقعی زوج ها در برآورده شدن یا نشدن نیازها و خواسته های یکدیگر آشکار می شود. فرد در این مرحله در می یابد که ممکن است برخی از نیازهایش توسط همسرش برآورده نشود و این جاست که ظرفیت ها و کمبودهایش بروز پیدا می کند. واقعیت این است که همسر مطلوب برخلاف تصور زوج های جوان، قرار نیست همیشه تمام نیازهایش را برآورده کند. وی با بیان این که تربیت فردی که چنین ویژگی را دارا باشد از دوران کودکی آغاز می شود، می گوید: مادر در سال اول زندگی به دلیل آسیب پذیری کودک باید به نیازهای کودک پاسخ دهد، یعنی تمام نیازهای کودک را بی کم و کاست برآورده کند اما به مرور باید گاهی کودک را ناکام بگذارد زیرا اگر مادر همیشه خواسته های کودک را برآورده کند، کودک خود را مستحق می پندارد و تصور می کند استحقاق دریافت هر آن چه اراده کند، دارد. به همین دلیل در طول زمان بابت آن چه دریافت می کند، قدردانی نمی کند. در حالی که یک مادر آگاه گاهی کودک راناکام می گذارد تا کودک دریابد ممکن است گاهی خواسته اش اجابت نشود. برقراری تعادل در این زمینه از سوی مادر در آینده کودک نقش مهمی ایفا می کند. کودکی که مادر همواره خواسته هایش را برآورده کرده است و خود را مستحق می پندارد، در آینده در زندگی مشترک همین توقع را از همسرش دارد و برآورده نشدن خواسته اش را تحت هیچ شرایطی نمی پذیرد.

در صورتی که همسران باید بپذیرند که ممکن است بعضی خواسته هایشان از سوی همسر برآورده نشود و این امری بسیار طبیعی است. درک این مفهوم فرصتی به زوج می دهد که طی آن یکدیگر را برای آن چه هستند، دوست بدارند نه آن چه باید باشند و به این ترتیب ظرفیت قدردانی همسران افزایش می یابد. درست به همین دلیل است که زوج های سالمند موفق پس از چند دهه زندگی مشترک با وجود کمبودها و کم و کاستی ها در زندگی قدردان یکدیگر هستند.

در این مرحله همسران ضمن احترام به تفاوت ها و حریم خصوصی یکدیگر، حریم مشترکی دارند که از آن صیانت می کنند. در واقع فعالیت ها، سرگرمی ها و تفریحات مشترک آن ها بر علایق و کارهای فردی اولویت دارد. تعارضات در زندگی همچنان وجود دارد اما به فرصتی برای حل مشکل در کنار یکدیگر تبدیل می شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha