به گفته حسن آقاجانی، بیماریهای قلبی، سكتههای مغزی، فشارخون، سرطانها، مشكلات تنفسی و آلرژیها تا حدود زیادی به وضعیت تغذیهای و سبك زندگی ما برمیگردد.
مشاور وزیر بهداشت تاكید كرده است: با توجه به مصوبات شورای عالی سلامت كه بر مبنای آن هر صنعتی باید پیوست سلامت داشته باشد، لازم است صنایع ما كمككار وزارت بهداشت شود؛ چرا كه همه ظرفیت وزارت بهداشت برای تامین سلامت مردم 25 درصد است و مولفههای اجتماعی سلامت به گفتمان اصلی در دنیا تبدیل شده است.
شاید حق با مشاور وزیر بهداشت باشد و مسلما بهبود وضعیت تغذیه مردم كاری بین بخشی محسوب شود كه نیازمند همكاری همه بخشها و سازمانهای مربوط است، اما سوالی كه مطرح میشود این است كه دستكم در وزارت بهداشت به عنوان اصلیترین متولی امر سلامت در سیاستگذاریهای تغذیهای چه برنامهریزیهایی صورت میگیرد.
نمونه بارز ضعف وزارت بهداشت به موضوع برنجهای خارجی آلوده به آرسنیك كه وجودشان در بازار و آلودگیشان مورد تایید كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی بود، برمیگردد، چرا كه وزارت بهداشت یا سكوت در پیش گرفت یا آلوده بودن آنها را تكذیب كرد.
وزارت بهداشت به عنوان یكی از اركان اصلی نظام سلامت در كشورمان اگر در سیاستگذاریهای كلان واردات محصولات غذایی به كشور نمیتواند نقش بازدارنده داشته باشد، دستكم در حوزه آموزش باید فعالتر باشد.
اعلام هشدار نسبت به افزایش چاقی در كشور تنها زمانی موثر است كه برنامهای برای تغییر رفتار و فرهنگ تغذیه مردم در نظر گرفته شده باشد.
اتفاقا همزمان با اعلام خبر افزایش چاقی در كشور سرپرست دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت اعلام میكند كه برنامه تغذیه ایرانیها براساس مواد غذایی موجود در كشور تدوین شده است.
اما آیا میتوان امیدوار بود كه تدوین چنین برنامهای در كشور در عمل به نتیجه بهبود تغذیه ایرانیان منجر شود؟
منبع: جام جم آنلاین
نظر شما