به گزارش تهران امروز نیمهشب 16اسفندماه جاری ماموران پلیس از مرگ مشكوك یك زن روی تخت بیمارستان مطلع شدند. ماموران پس از حضور در بیمارستان متوجه شدند متوفی دختری 23 ساله بهنام غزل است كه توسط نامزدش بهنام رحیم 20ساله به بیمارستان منتقل شده است. با توجه به كبودی شدید در ناحیه صورت و گردن ماموران بلافاصله رحیم را برای پارهای توضیحات بازداشت كرده و به كلانتری منتقل كردند.
خونریزی پس از مصرف شیشه !؟
با اعلام نظریه تیم پزشكی بیمارستان درباره احتمال وقوع جنایت، رسیدگی بهاین پرونده به دستور دادسرای جنایی تهران در دستور كار پلیس آگاهی قرار گرفت. رحیم در باز جویی اولیه گفت: شب حادثه بههمراه غزل در خانه مشغول كشیدن شیشه بودیم. بعد از چند ساعت به خواب رفتیم و وقتی بیدار شدم متوجه شدم غزل دچار خونریزی شدید و تشنج شده است. بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان انتقال دادم.
این ادعاها در حالی توسط متهم مطرح میشد كه طبق نظریه پزشكان غزل چند ساعت قبل از انتقال به بیمارستان فوت كرده بود و در حقیقت جنازه وی به بیمارستان منتقل شده بود.
با این تناقضات ماموران با حكم قضایی خانه متهم را مورد بازرسی قرار داده و نشانههای محكمهپسندی از وقوع یك درگیری شدید در این خانه پیدا كردند ولی این تحقیقات هم منجر به آن نشد كه متهم به بیان واقعیت بپردازد.
ماموران در ادامه به پرسوجو از همسایگان پرداختند : رحیم و مادرش حدود جهارماه قبل بهاین آپارتمان آمده بودند. آنها كاری به كسی نداشتند و خانواده بیسر وصدایی بودند ولی از یكماه پیش ورق برگشت. رحیم یكسره با مادرش درگیری لفظی داشت و صدای آنها توسط ما شنیده میشد. طبق آن چیزی كه ما میشنیدیم ظاهرا رحیم قصد ازدواج با دختری را داشت كه مادرش با آن مخالف بود.
مرغ رحیم یك پا داشت
ماموران این بار به سراغ مادر رحیم رفته و به تحقیق از وی پرداختند: از حدود یكسال پیش رحیم پس از گرفتن سهم ارث پدرش خانهای را در شهرك اندیشه اجاره كرد و زندگی مستقلی را در پیش گرفت. اما در آنجا به شیشه معتاد شده و در این حین با غزل آشنا شد. من برای تر ك دادن رحیم هر كاری از دستم بر میآمد، كردم و حتی یك بار او را در كمپ ترك اعتیاد بستری كردم اما وی مجددا معتاد شد .هنوز مدتی از آشنایی رحیم و غزل نگذشته بود كه پسرم پایش را در یك كفش كرد و گفت هر طور شده میخواهد با غزل عروسی كند. اما من كه با چند بار دیدن غزل و تحقیق فهمیده بودم كه او هم به شیشه معتاد است از در مخالفت درآمده و گفتم به هیچ عنوان به وی اجازهاین كار را نمیدهم.
برای جلوگیری از این كار رحیم را قانع كردم كه خانه اجارهای اش را پس بدهد و به تهران برگردد. سرانجام رحیم قبول كرد و پیش من برگشت. من اوایل فكر میكردم رحیم از خر شیطان پایین آمده و از فكر این ازدواج بیرون آمده است اما پس از مدتی فهمیدم تصورم اشتباه بوده است. حدود یك هفته قبل از حادثه یكی از اقوام نزدیكم در شهرستان فوت كرد و من برای شركت در مراسم ختم او به آنجا رفتم.
وقتی به تهران برگشتم متوجه فوت غزل در خانه خود شدم و فهمیدم پسرم در غیاب من غزل را به خانه آورده است. رحیم هم یك روز پس از حرفهای مادر لب به اقرار گشود و گفت: شب حادثه من و غزل داشتیم شیشه مصرف میكردیم كه یك مرتبه دچار توهم شدم. نمیدانم شیشه چه بلایی سرم آورده بود كه از جا بلند شده و به غزل گفتم میخواهم خفهاش كنم. غزل ابتدا فكر كرد شوخی میكنم ولی وقتی به سمت او هجوم برده و دستم را دور گردن او حلقه كرده وبا شدت فشار دادم. غزل با من درگیرشد و تقلا كرد خود را نجات دهد. اما این تلاشها فایدهای نداشت و دقایقی بعد جسم بیجان غزل روی دستانم بود.
نظر شما