گفتنی است، براثر تحلیل رفتن قوای جسمانی و ذهنی سالخوردگان، تنوع و کثرت مسایل در سالخودرگی امری کاملا طبیعی به نظر میرسد. از این رو شاید هیچ دورهای از زندگی مانند سالخوردگی پرمساله و نگران کننده نباشد. به همین دلیل سالخوردگان برای سالم زیستن به سازگاری فراوانی نیاز دارند.وی در این باره توضیح میدهد:«با افزایش سن تغییراتی در جسم و روحیه سالمندان ایجاد میشود كه بیش از پیش حساسشان میكند. به همین خاطر توجه به تواناییهای فرد سالمند و انجام حركات ورزشی كه میتواند تا حدودی جلوی پیشرفت بیماریها را بگیرد به میزان زیادی كمك كننده خواهد بود.»عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران، با اشاره به این كه با گذشت زمان، تغییرات فراوانی در زندگی فرد سالمند به وجود میآید، میگوید: «این فرد احساس میكند دیگر توانمندی سابق را ندارد. ضمن آن که معمولا فرزندان خانواده بزرگ شده، ازدواج میکنند و یا به هر صورت از كانون خانوادگی دور میشوند. به احساس ناشی از خلائی كه به دنبال تنها شدن در خانه به وجود میآید،«سندرم آشیانه خالی» میگویند که بسیار آزاردهنده است.»بیرشك اضافه میکند:«در این موقعیت، فرد سالمند احساس میكند کارایی سابق را ندارد. علاوه بر آن مرگ دوستان، همكاران، آشنایان همسن و افراد نزدیك خانواده نیز مزید بر علت میشود تا وی بیش از پیش احساس تنهایی کرده و روحیهاش حساستر شود. به همین خاطر اغلب سالمندان كم حوصله و كم تحمل هستند.»
به گزارش ایسنا، باید توجه داشت که اغلب سالمندان تا ماههای پایانی عمر خود تواناییهای قابل ذکری دارند و هرگز نباید آنها را از بسیاری از عرصههای زندگی کنار گذاشت. در عین حال نباید این تواناییها را بیشتر از آنچه که هست ارزیابی کرد و انتظارات بیجا از سالخوردگان داشت.این روانشناس توصیه میکند:«ما به عنوان اطرافیان آنها باید توجه داشته باشیم كه این افراد نیازی به ترحم ندارند بلكه نیازمند توجه و نثار عشق، علاقه و محبت اطرافیانشان هستند و توجه به این كه تماسشان با محیط بیرون قطع نشود و از توانمندیهایی كه داشته و دارند حداكثر استفاده را بكنند.»جدیترین خطری كه هر فرد سالمند را تهدید میكند در انزوا قرار گرفتن او از سوی اطرافیان است. در این حالت شخص امكان ایجاد ارتباط صمیمی و نزدیك با دیگران را از دست میدهد. تنهایی به تدریج فرد سالخورده را دچار مشكلات روانی میكند.این روانشناس میگوید: «اطرافیان باید این احساس را برای سالمندان به وجود بیاورند كه آنها هنوز انسانهای توانمندی هستند، میتوانند به دیگران كمك كنند، مورد تایید هستند و سربار زندگی كسی نمیباشند.»
افسردگی یکی از معمولترین مسائل احساسی و عاطفی در سنین سالمندی است. از بین رفتن علاقه و تمایل نسبت به انجام فعالیتهای معمولی و تفریحات و سرگرمیها از جمله مصادیق افسردگی است. اغلب افراد سالخورده توانایی انطباق با واقعیت های زندگی را دارند، اما برخی از آنها به دلایل متعدد قادر به تحمل واقعیتها نبوده و خاطری افسرده پیدا میکنند و بدین ترتیب افسردگی آنان موجب ایجاد مشکل در خانواده میشود.افسردگی به علت تغییراتی كه در زندگی سالمندان ایجاد میشود از شیوع بالایی برخوردار است. بیرشك درباره میزان شیوع افسردگی در این قشر توضیح میدهد: «لازم است در بررسی ابتلا به افسردگی زمینههای سابق شخصیتی شان در نظر گرفته شود.»برخلاف عقیده عمومی مردم، اغلب افراد سالمند بسیار خوب تغییرات زندگی از جوانی و میانسالی به پیری را می پذیرند و به سهولت قبول میکنند که دوره جوانی آنها گذشته است و باید اکنون در۶۵،۷۰ سالگی زندگی نویی را آغاز كنند.بیرشك در این باره میگوید:«افرادی كه پذیرفتهاند با افزایش سن تغییراتی در جسم ایجاد و امكان انجام تمام فعالیتهای سابق را ندارند، كمتر به تبعات ناشی از افسردگی دچار میشوند.»
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران، درباره مصرف داروهای اعصاب و روان در سالمندان عنوان میکند: «اگر یك متخصص اقدام به تجویز این داروها نماید، علتی ندارد كه فرد از مصرف آنها خودداری كند چرا که این افراد سیكل خوابشان به هم ریخته و مدت زمان خوابشان كاهش مییابد.»وی ادامه می دهد: «البته در برخی كشورها برنامههای ویژهای برای سالمندان در نظر میگیرند تا بتوانند ساعاتی از روز را با افراد همسن خود بگذرانند. اما احتمال ابتلا به افسردگی در آن دسته از سالمندانی كه رها میشوند بیشتر است، در این موارد دارو میتواند كمك كننده باشد، البته این به معنای مصرف خودسرانه هرگونه دارویی نیست.»بیرشك درباره «خانه سالمندان» نیز توضیح می دهد: «یکی از ویژگیهای تحسین شده در فرهنگ ما این است كه سعی میكنیم همیشه بزرگترهای خود را در محیط خانواده نگه داریم. به همین خاطر اغلب مشاهده میشود كه 2 یا 3 نسل در زیر یك سقف با یكدیگر زندگی میكنند. »
وی توصیه میکند: «اگر برای خانوادهها این امكان وجود داشته باشد كه سالمند خود را بویژه زمانی كه آگاهی و هوشیاری كامل دارد به خانه سالمندان نبرند، از انجام آن امتناع نورزند چرا که در غیر این صورت احساس میكنند دیگر هیچ كس پذیرای آنها نیست و از لحاظ روحی بسیار آسیب میبینند.»این روانشناس میافزاید:«اما اگر شرایط به گونهای شد كه خانوادهها مجبور بودند پدر و مادر خود را به خانه سالمندان بسپارند، فراموش نكنند كه مرتب به آنها سر بزنند تا احساس تنهایی و رها شدگی نداشته باشند.»پیری به مثابه مهمانی ست كه دیر یا زود از راه می رسد و بر در میكوبد، برای او تدارك دیدهای؟
نظر شما