جلسه دادگاه در حالی برگزار شد كه احتمال میرود شاكیان بیشتری از ترس آبروی خود شكایت نكرده باشند. در همین حال دو نفر از شاكیان از ترس آبروی خود حاضر به حضور در جلسه محاكمه نشدند.
ماجرا از كجا آغاز شد؟
شامگاه چهارشنبه ۲۳ آذرماه سال گذشته دختر جوانی وحشتزده خودش را به كلانتری ۱۱۷ جوادیه رسانده و با جملات بریده پرده از یك جنایت سیاه برداشت. شیوا ۲۹ ساله گفت: من كارمند شركتی در خیابان ولیعصر هستم.امروز عصر هنگام بازگشت به خانه مقابل ایستگاه مهدیه تهران منتظر رسیدن اتوبوس بودم كه ناگهان یك سارق موتورسوار موبایلم را سرقت كرد.در حالی كه از این اتفاق كاملاً شوكه شده بودم لحظاتی بعد با اتوبوس به میدان راهآهن رفتم تا از آنجا به خانهمان در خیابان جوادیه بروم. در میدان راهآهن منتظر تاكسی بودم كه پرایدی با دو سرنشین جلوی پایم ایستاد.بعد از گفتن مسیر در صندلی عقب سوار شدم. در مسیر به خاطر سرقت موبایلم گریهام گرفته بود كه راننده و سرنشین علت ناراحتی مرا جویا شدند. وقتی در حال شرح دادن ماجرا بودم، ناگهان خودروی پراید مسیرش را تغییر داد. بلافاصله اعتراض كردم اما راننده گفت بعد از پیاده كردن مسافرش در خیابان فرعی دوباره به خیابان اصلی برمیگردد.
بعد از طی مسافتی ناگهان سرنشین كنار راننده- نقی- كه مرد قوی هیكلی بود خودش را به صندلی عقب پرت كرد. در این لحظه متوجه نیت شوم آنان شدم و با داد و فریاد و باز كردن در خودرو میخواستم خودم را به پایین پرت كنم كه چاقویی زیر گلویم گذاشت و تهدید كرد كه هیچ حركتی نكنم وگرنه مرا خواهند كشت. در حالی كه از شدت ترس دست و پایم میلرزید نقی سرم را به زیر صندلی فرو برد و مدتی بعد متوجه شدم پراید در كنار یكی از سولههای میدان ترهبار توقف كرد. دو مرد شیطانصفت مرا به زور پایین كشیدند. با گریه و التماس خواستم تا با من كاری نداشته باشند اما دو ابلیس به گریههای من توجهی نكردند و در مكانی خلوت و در تاریكی شب با بیرحمی. . . بعد از شكایت دختر جوان پرونده به دستور قاضی آقایی دادیار شعبه سوم دادسرای جنایی برای ردیابی دو جنایتكار در اختیار مأموران اداره ۱۶ پلیس آگاهی قرار گرفت.
همزمان با تأیید پزشكی قانونی درباره این جنایت، كارآگاهان موفق به شناسایی یكی از دو متهم در محدوده پاسگاه نعمتآباد شدند كه مشخص شد وی از كارگران میدان ترهبار است. سرانجام پلیس شش روز بعداز جنایت پیمان ۲۲ ساله را سوار بر ارابه شیطانی دستگیر كردند. متهم بلافاصله همدست خود را كه پسرخالهاش بود - نقی۲۳ ساله - به پلیس معرفی كرد. دومتهم مقابل قاضی آقایی ابتدا منكر آدم ربایی و تجاوز به دختر جوان شدند اما وقتی با شاكی روبهرو شدند، به جنایت خود اقرار كردند.
پیمان گفت: شب حادثه بعد از تمام شدن كارمان در میدان ترهبار با پراید من در خیابانها پرسه میزدیم. همان لحظه متوجه دختر جوانی شدیم كه كنار خیابان منتظر تاكسی بود. به بهانه مسافركشی او را سوار كردیم. وقتی سوار شد متوجه گریههای او شدیم. علت را از او سؤال كردیم كه دختر جوان گفت سارقی لحظاتی قبل گوشی تلفن همراهش را سرقت كرده است. همان لحظه تصمیم گرفتیم نیت شیطانی خودمان را عملی كنیم بنابراین مطابق نقشه قبلی نقی با چاقو به دختر جوان حمله كرد، سپس او را به میدان ترهبار كه از قبل معلوم كرده بودیم كشاندیم و هر دو نفر او را. . .
مأموران پلیس در جریان بررسی پروندهها متوجه طرح شكایت مشابهی شدند. شاكی دختر جوانی به نام پروانه ۲۰ ساله بود كه مأموران كلانتری ۱۳۰ نازیآباد را از ماجرا باخبر كرده بود، بنابراین پروانه برای شناسایی نقی و پیمان به اداره پلیس دعوت شد.او پس از دیدن متهمان در حالی كه ترس وجودش را فراگرفته بود آنها را شناسایی كرد. پروانه در توضیح ماجرا گفت: شامگاه شنبه ۱۹ آذرماه برای رفتن به خانهمان در نازیآباد منتظر رسیدن تاكسی بودم كه پراید سفیدرنگی مقابل من توقف كرد. چراغ آبی رنگ سقف ماشین هم روشن بود و جز راننده مسافری تنومند در كنارش سوار بود. بعد از اینكه سوار شدم و راننده مسیر كوتاهی را طی كرد، ناگهان از مسیر اصلی خارج شد. از راننده درخواست كردم تا مرا پیاده كند اما مرد قوی هیكلی كه كنارش نشسته بود با چاقو به من حمله كرد و با تهدید از من خواست تا تسلیم نیت شیطانی آنها شوم. آنها بدون توجه به التماسهایم در یكی از سولههای میدان تره بار مرا. . . شاكی ادامه داد پس از این ماجرا از ترس آبرویم قصد شكایت نداشتم اما وقتی مادرم را از ماجرا با خبر كردم تصمیم گرفتیم تا پلیس را از ماجرا با خبر كنیم.
بعد از طرح دومین شكایت و از آنجا كه احتمال میرفت دو ابلیس دختران جوان دیگری را با همین شیوه مورد آزار و اذیت قرار داده باشند ، به دستور قاضی آقایی عكس بدون پوشش چهره متهمان ۱۱ دی ماه در صفحه حوادث روزنامه جوان چاپ شد. با چاپ عكس دو متجاوز دو دختر جوان دیگر به عنوان سومین و چهارمین شاكی به پلیس آگاهی مراجعه كردند. پریسا ۱۹ ساله كه به همراه مادرش در دادسرا حاضر شده بود گفت: من حسابدار شركتی در نازیآباد هستم. ساعت ۶ عصر از نازیآباد به مقصد میدان توحید سوار پراید مسافركش شدم. بعد از طی مسافتی همدست راننده به عنوان مسافر در صندلی عقب كنار من نشست. در نزدیكی اتوبان نواب راننده ناگهان به سوی جاده بهشت زهرا تغییر مسیر داد. وقتی اعتراض كردم، مردی كه در كنارم بود مشت محكمی به صورتم زد و سپس با تهدید چاقو سرم را به زیر صندلی برد. من كه متوجه نیت شوم دو ابلیس شده بودم به صورت مخفیانه با موبایلم شماره مادرم را گرفتم. مادرم كه صدای گریه و زاری مرا میشنید به پلیس خبر داد تا شماره مرا ردیابی كنند اما آنها متوجه شدند و گوشی مرا گرفتند. لحظاتی بعد ماشین دو مرد در كنار سولهای در میدان ترهبار توقف كرد و. . . چهارمین شاكی دختر جوانی به نام ثریا بود. او در طرح شكایت خود به مأموران گفت: از میدان راهآهن به مقصد خانیآباد سوار پراید مسافركش شدم. در میان راه ناگهان راننده مسیر خودش را تغییر داد و با تهدید چاقومرا به میدان ترهبار بردند و آزار دادند.
در جلسه دادگاه چه گذشت
قاضی معتمدی در ابتدای رسیدگی به پرونده گفت: جلسه در دو بخش علنی و غیرعلنی برگزار خواهد شد. در بخش علنی به اتهام آدمربایی و سرقت و در بخش غیرعلنی به اتهام تجاوز به عنف رسیدگی خواهد شد. فلاح، نماینده دادستان تهران مقابل هیئت قضات به ریاست قاضی معتمدی و مستشاران- احمدی، خازنی، اسلام ونظری- ایستاد و در توضیح كیفرخواست گفت: دو پسرخاله- نقی و پیمان- متهم هستند كه سال گذشته با خودروی پراید به بهانه سوار كردن مسافر، دختران جوان را سوار كرده و پس از تغییر مسیر با تهدید چاقو آنها را به میدان ترهبار كشانده و به آنان تجاوز كرده و اموال آنها را سرقت كردهاند.
دو متهم پس از دستگیری به ارتكاب جنایتهای خود اقرار كردهاند. نماینده دادستان ادامه داد: احتمال میرود كه تعداد شاكیان پرونده بیشتر باشد اما آنها از ترس آبرو شكایت خود را اعلام نكرده باشند. از آنجا كه متهمان نظم عمومی جامعه را خدشه دار كردهاند من برای آنها درخواست اشد مجازات را دارم. قاضی معتمدی سپس نخستین شاكی را به جایگاه دعوت كرد. شیوا گفت من از نقی و پیمان به اتهام آدمربایی شكایت دارم.
شیوا در توضیح ماجرا به دادگاه گفت: عصر روز حادثه پس از اینكه سارق موتورسواری گوشی تلفن همراهم را مقابل مهدیه تهران سرقت كرد به گریه افتادم. با ناراحتی سوار اتوبوس شدم و از آنجا به میدان راهآهن رفتم. آنجا بود كه سوار پراید مسافركش شدم. راننده كه متوجه گریههای من شده بود علت را سؤال كرد و من ماجرا را برای او توضیح دادم. لحظاتی بعد متوجه شدم آنها از مسیر اصلی منحرف شدهاند. وقتی اعتراض كردم مردی كه كنار راننده نشسته بود با حرف زدن درباره ماجرای سرقت گوشیام تلاش میكرد ذهن مرا منحرف كند.همان لحظه متوجه شدم شیشههای عقب پراید دودی است. به نیت شیطانی آنها پی بردم و فریاد كشیدم تا مرا پیاده كنند. نقی با چاقویی به طرف من حمله كرد. شاكی ادامه داد:در حالی كه ما داغدار یك جنایت شوم شده ایم، دو متهم با پیراهن مشكی در جلسه دادگاه حاضر شدهاند. آنها فراموش كردهاند كه من به آنها التماس میكردم كه كاری با من نداشته باشند. همان لحظات كه فكر میكردم آخرین لحظات عمرم را سپری میكنم مرا به سولهای در میدان ترهبار كشاندند و به زور. . .
سپس قاضی معتمدی شاكی دوم- پروانه – را به جایگاه دعوت كرد. او گفت من از دو متهم شكایت دارم. پروانه در توضیح ماجرا گفت: عصر روز حادثه در میدان نازی آباد بودم. برایمان میهمان آمده بود و برای رفتن به خانه عجله داشتم. وقتی پراید با دو سرنشین مقابل من توقف كرد مقصدم را به راننده گفتم و سوار شدم. راننده هنوز مسافت زیادی را طی نكرده بود كه از مسیر اصلی منحرف شد. به او اعتراض كردم. همان لحظه نقی با چاقو به من حمله كرد. نفسم بند آمده بود. از شدت ترس صدایم در نمیآمد و قدرت التماس كردن نداشتم. میخواستم فرار كنم. متوجه شدم دستگیره در شكسته است. لحظاتی بعد به آنها التماس كردم به احترام محرم مرا رها كنند. هر دو شروع به فحاشی كردند. از آنها خواستم طلاهایم را بردارند اما مرا رها كنند اما لحظاتی بعد در یكی از سولههای میدان ترهبار. . .شاكی ادامه داد: بعد از آن حادثه هولناك وحشت زندگی ام را فراگرفته است. چند بار قصد خودكشی داشتم اما دلم برای تنهایی مادرم سوخت و منصرف شدم.
مادر یكی از شاكیان در جایگاه
مادر یكی از شكات به دادگاه گفت: ما ماهها است كه داغدار این جنایت هستیم. هیچ كس از بستگانمان از ماجرایی كه بر ما گذشته است خبر ندارد.یكی از شاكیان كه زن شوهرداری است از ترس به من گفت كه حاضر نیست به خاطر آبروی خانوادگیاش در جلسه دادگاه حاضر شود. ما از دستگاه قضایی درخواست میكنیم كه با مجازات این جنایتكاران به ما تسلی دهد.
متهمان در جایگاه
قاضی معتمدی سپس دو متهم را به جایگاه دعوت كرد. هر دو متهم در حالی كه در جریان تحقیقات اتهامهای خود را قبول كرده بودند همه چیز را انكار كردند. قاضی به متهمان گفت: شاكیان بعد از شناسایی شما مشخصات داخل خودرو را به مأموران گفتهاند. مأموران پلیس نیز بعد از بررسی خودروی پراید اظهارات شاكیان را تأیید كردهاند. دو متهم مقابل قاضی سكوت كردند. قاضی از متهمان سؤال كرد شما در حالی همه چیز را انكار میكنید كه گوشی تلفن همراه یكی از شاكیان نزد شما كشف شده است. دو متهم مقابل قاضی سكوت كردند. ادامه جلسه به اتهام تجاوز به عنف به صورت غیرعلنی برگزار شد و هیئت قضات برای مشاوره وارد شور شدند.
نظر شما