اغلب ما گهگاهی به تحریف حقیقت گرایش پیدا میكنیم، و حتی صادقترین افراد گاهی«دروغهای مصلحتآمیز» میگویند تا از جریحهدار كردن احساسات دیگران خودداری كنند. واقعیت این است كه اگر مقصود از دروغگفتن بیان سخنانی به قصد فریفتن دیگران باشد، شاید بسیاری از ما...
دروغ گفتن
صداقت یكی از معیارهای سلامت روان است. فرد سالم از نظر روانی، كسی است كه در كاركردهای روانی كه شامل بینشها و قضاوتهای او میشود، اختلالی نداشته باشد. از ویژگیهای قضاوت، توانایی تشخیص خوب از بد و تشخیص امر اخلاقی از غیراخلاقی است. به علاوه، فرد سالم از نظر روانی، كسی است كه با خودش، با اطرافیانش و با دیگران، صادق باشد و وظایف شخصی، خانوادگی و اجتماعیاش را به نحو صحیح انجام دهد و در كل، توانمندیهای خودش را در جهت اهداف انسانی و الهی به كار ببرد.
البته اغلب ما گهگاهی به تحریف حقیقت گرایش پیدا میكنیم، و حتی صادقترین افراد گاهی«دروغهای مصلحتآمیز» میگویند تا از جریحهدار كردن احساسات دیگران خودداری كنند. واقعیت این است كه اگر مقصود از دروغگفتن بیان سخنانی به قصد فریفتن دیگران باشد، شاید بسیاری از ما در برخی موارد و در موقعیتهای مقتضی دروغ گفته باشیم.
اما گروهی از افراد«دروغگویان مرضی» هستند، به این معنا كه بدون دلیل واضحی بهطور مداوم دروغ میگویند. رفتار این افراد باعث حیرت متخصصان و در اغلب موارد باعث سردرگمی خود این افراد میشود. روانپزشكان میگویند دروغگویان مرضی الگوی مكرر، مداوم و افراطی از دروغگویی یا رفتارهای مبنی بر دروغ را بروز میدهند كه هیچ نفع یا مزیت دایمی برای آنها ندارد.
جالب آنجاست كه آنچه بیش از همه تعجب را درباره دروغگویی مرضی برمیانگیزد، این است كه این رفتار نه تنها به نفع فرد دروغگو نیست، بلكه در آخر به ضرر او نیز تمام میشود. این دروغگویی افراطی ممكن است موقعیت شغلی و زندگی خانوادگی فرد را متزلزل كند و حتی در نتیجه اتهامزنی به خود باعث شود سر و كار فرد به دادگاه بیفتد.
لذا نه تنها این دروغها نفعی برای فرد ندارد، بلكه در اغلب موارد بهراحتی قابلشناسایی هستند عجیبتر اینكه این دروغها ممكن است آنقدر آشكار باشند كه به سادگی دست فرد را رو كنند. البته روانشناسی و علوم اعصاب شواهدی درباره علت اینكه برخی افراد مانند آب خوردن دروغ میگویند و عدهای در ریاكاری و حفظ ظاهر یا شناسایی این صفات در دیگران عاجزند، به دست داده است.
افراد از گفتن دروغهای كوچك معمول و پذیرفتهشده در برخوردهای اجتماعی پرهیز میكنند، و حقیقت را صریح و پوستكنده به زبان میآورند كه البته در جامعه ما باعث میشود روابط اجتماعی آنها دچار تنش شود.فرضیه پژوهشگران این است كه دروغگویان مرضی از فریب دادن دیگران احساس نوعی هیجان روانی میكنند.
برخی میگویند باید نوعی ارضای درونی وجود داشته باشد كه آنها را به انجام این كار وا میدارد، هر چند در این موارد شواهد مطمئنی نداریم. در هر حال همانطور كه بسیاری از ما قبول داریم دروغگویی هیچوقت ارزش ندارد اما متاسفانه گاه برای رسیدن به هدف یا دور شدن از واقعهای به دروغ گفتن رو میآوریم كه البته پیامد آن در نهایت گریبانگیر ما میشود و دروغ تنها آن پیامد مخرب را اندكی به تاخیر میاندازد.
دروغگویان بالفطره
تا حدی به نظر میرسد كه مغز انسانها طوری تكامل یافته است كه بتواند همنوعشان را بفریبد. در نخستیها(پریماتها) كه در ساختارهای پیچیده اجتماعی زندگی میكنند، فریبكاری رایج است. برای مثال شمپانزهها بهطور عامدانه گروه را از رسیدن به یك منبع غذایی مطلوب منحرف میكنند، و بعد به آنجا برمیگردند تا به تنهایی غذا را بخورند.
پژوهشگران كشف كردهاند كه هر چه مغز در گونههای نخستیها بزرگتر میشود، فریبكاری آنها هم بیشتر میشود.(بنابراین معقول به نظر میرسد كه انسانها با داشتن بزرگترین مغز، در صدر فریبكاران قرار بگیرند!) . پژوهشگران نشان دادهاند توانایی حافظه و انتزاع برای به كار بردن زبان و ظاهر برای فریبدادن دیگران نیاز به مقدار زیادی قدرت مغزی دارد.
راست و دروغ
نكته جالب اینكه اسكنهای مغزی نشان دادهاند كه ساختار بخش پیشپیشانی مغز(مغز اجتماعی) در دروغگویان مكرر با مغز افراد معمول متفاوت است. یك بررسی در سال 2005 نشان داد كه این دروغگویان 22 درصد«ماده سفید» بیشتر و 14 درصد«ماده خاكستری» كمتری نسبت به افراد عادی دارند.
ماده سفید نقش سیمكشی در مغز را دارد و ماده خاكستری حاوی هستههای سلولی است كه در این ناحیه در كنترل تكانهها(رفتارهای آنی) دخیل هستند. فرضیه پژوهشگران این است كه دروغگویان مرضی از فریب دادن دیگران احساس نوعی هیجان روانی میكنند. پژوهشگران میگویند: «باید نوعی ارضای درونی وجود داشته باشد كه آنها را به انجام این كار وا میدارد، هر چند در این موارد شواهد مطمئنی نداریم.»
چگونه باید صداقت را در وجود خودمان نهادینه كنیم؟
فرد سالم از نظر روانی، خودش را پایینتر یا بالاتر از آنچه واقعا هست، نمیبیند. یعنی با خودش صادق است. با دیگران نیز همانگونه رفتار میكند كه متوقع است دیگران با او رفتار كنند. این همان مفهوم حدیثی است كه از حضرت علی (ع) نقل میكنند كه: «با دیگران همانطوری رفتار كن كه میخواهی با تو رفتار كنند.» كانت، فیلسوف نامآور آلمانی، از این اصل به عنوان«اجبار مقولهای» یاد میكند؛ یعنی اصلی كه هركسی در هر شرایطی باید آن را در زندگی آن را رعایت كند.
از آنجا كه هر انسانی میخواهد دیگری با راستی و صداقت با او رفتار كند؛ بنابراین ضرورت دارد او هم با دیگری با صداقت روبهرو شود. از ویژگیهای انسانی میتوانیم به همدلی، همدردی و همحسی با دیگران اشاره كنیم. این موضوع منشأ فیزیولوژیك هم دارد. كشف نورونهای آینهای در مغز انسان كه به او اجازه درك ذهنیات و عواطف و رفتار طرف مقابل را میدهد، از كشفیات برجسته دهه اخیر است كه صحهای بر این اصل است.
منبع: روزنامه ملت ما
نظر شما