در بررسیهای میدانی همسایهها به تیم تحقیق گفتند که 2 روز پیش سر و صدایی از طبقه پائین به گوششان رسید که بعد از لحظاتی قطع شد. ما که به درگیری زن و شوهر عادت کرده بودیم فکر نمیکردیم این بار قتلی رخ داده باشد اما با گذشت 2 روز به خاطر بوی بدی که در ساختمان پیچیده بود و صدایی از بچهها به گوش نمیرسید به در خانه همسایه رفتیم وقتی مرد همسایه در خانه را باز کرد جسد خونین همسرش که در وسط هال افتاده بود را دیدیم و فقط توانستیم با پلیس تماس بگیریم.
با اطلاعات به دست آمده از همسایهها بازپرس کشیک قتل دستور بازداشت مرد همسایه را صادر کرد. مرد شیشهای بعد از دستگیری به پلیس گفت: من و همسرم هر دو اعتیاد به شیشه داشتیم و همیشه به خاطر توهمات فکری با هم درگیر بودیم اما از قتل همسرم چیزی یادم نمیآید و فکر نکنم توسط من به قتل رسیده باشد چون او را دوست داشتم و مادر بچههایم بود.
پلیس بعد از بازجویی از مرد شیشهای به سراغ دختر 8 ساله خانواده رفت. این دختر که در چهرهاش وحشت دیده میشد با چشمانی گریان درباره جزئیات حادثه به مأموران گفت: 2 روز پیش پدر و مادرم با هم درگیر شدند و من و برادر 3 سالهام فقط گریه میکردیم تا این که پدرم به سمت آشپزخانه رفت و به مادرم حمله کرد و چند ضربه به مادرم زد.
ما ترسیده بودیم و پدرم در خانه را بست و مانع بیرون رفتن ما شد و 2 روز در کنار جسد خونین مادرمان زندگی میکردیم و از ترس حتی جرأت نداشتیم از کسی کمک بخواهیم. اگر همسایهها زودتر به کمکمان میآمدند شاید مادرم زنده بود. بنابه این گزارش بچهها به دلیل قبول نکردن سرپرستی خانوادههای پدر و مادر تحویل بهزیستی داده شدند.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما