سلامت نیوز : شاید عمرمان به رسیدگی این سامانه قد ندهد اما سناریوهای تکراری بسیار به گوشمان رسیده است. متاسفانه عدم رسیدگی مناسب کادر درمان در تمامی مراکز درمانی امری بدیهی
شده اما چرا اغلب این اتفاقات ناگوار در بیمارستانهای دولتی رخ میدهد و
نتیجه آن میشود که مردم با وجود صرف هزینههای میلیونی بازهم تمایل دارند
عزیزانشان را در بخش خصوصی بستری کنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سینا ؛ نمونهای از کمکاری بخش دولتی در بیمارستان میلاد مشهود و البته مشهور شده
است. بیمارستانی که ابتدا زمانی که در سال۸۰ به عنوان قطب اصلی درمان تامین
اجتماعی کشور و یکی از بزرگترین بیمارستانهای دولتی سطح کلانشهر تهران
با هدف یاری به بیماران به خصوص بیماران تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی تاسیس
شد، نظر تمامی اقشار جامعه در سراسر کشور را به خود جلب کرد، اما دیری
نپایید که این آرمان بزرگ کمرنگ شد و سیر نزولی کیفیت خدمات و نظارت مقامات
مسئول در بخشهای مختلف این بیمارستان بیش از پیش نمایان.
نتیجه بررسی گزارشات میدانی و ثبت اعتراضات و شکایات بیماران مراجعه کننده به این بیمارستان که به شرح ذیل است خود گواه ماجراست:
- تراکم مراجعه بیمار.
- عدم وجود بالابر ویژه بیمار به همراه تخت.
- مرگ زمان در بسیاری از بخشهای اورژانس.
- عدم پاسخگویی به بیمار و همراهان.
- عدم بازدید پزشک به طور مکرر از بیمار.
- عدم وجود محلول استریل در اتاقهای ویژه جهت ملاقات بیماران.
- عدم وجود پرستاران خوش آمدگو که همراهان را مجبور میکند خود از ورودی تا به داخل بیمارستان بیمار را حمل نمایند.
- پرستارانی که به هیچ عنوان به حقوق بیمار و همراهان آن توجهی ندارند و آنها را مورد بیمهری قرار میدهند.
و تعدد مدیریت بیمارستان که علل اصلی این نافرجامی عنوان شده است.
اینجاست که عبارت «احداث بیمارستان برای خدمت به مردم» تبدیل به شعار شده و
وجود صندوقهای انتقادات و پیشنهادات در طبقات و راهروهای بیمارستانها به
دستگرمی مدیران برای اینکه چهرهای مردمی از خود نشان دهند مبدل شده و
بدون پاسخگویی مناسب، هرازچندگاهی تنها پر و خالی میشوند. در اطراف ما کم نیستند بیمارانی که با امید وارد بیمارستان میشوند و علاوه
براینکه بهبودی حاصل نشده، دردی بر دردهای آنها نیز افزوده میشود
وشرایطی مافوق تصورات بر اوضاع حاکم میشود.
سحر سرافراز نمونهای از این بیماران است که خبرنگار سینانیوز پای دردودل او مینشیند.
سحر ۳۴ ساله ساکن شهرتهران و صاحب دو فرزند یکی ۱۶ ساله و دیگری ۳ ساله
است. حدود ۵ سال پیش زمانی که از منزل راهی محل کار خود میشد، نمیدانست
چه بلایی قرار است سرش بیاید، بر اثر تصادف با موتور سیکلت از پل حکیم به
پایین پرتاب شد و در حالی که از درد به خود میپیچید و توان حرکت نداشت
توسط عابران رهگذربه بیمارستان رسول (ص) منتقل شد و پس از کسب رضایت از
خانواده به بیمارستان میلاد انتقال یافت وتحت مداوا قرار گرفت. وی پس از
گذشت یکماه به علت له شدگی نخاع، تن به جراحی میدهد و پزشک معالج
کارگذاشتن پلاتین را برای آزاد شدن نخاع تجویز میکند. وارد بخش میشود اما درد و ناراحتی بعد از عمل به نقطه اوج خود رسیده و
پزشکان بعد از دو روز بستری و عکسبرداری، مهر ترخیص را پای برگهاش
میزنند. به خانه برمی گردد اما درد امانش را بریده تا آنجا که با حالی وخیمتر به
بیمارستان برمیگردد و تنها راه چاره بازهم تیغ جراحی میشود. پزشکان –البته
از نوع ماهرو متخصص- تشخیص میدهند که مهرههای پلاتین باید مجدد سفت و
محکم شود. اما واقعیت چیز دیگری است؛ «پلاتینهای کارگذاشته شده به دلیل
کیفیت پایین شکسته شدهاند.» یکماه در بیمارستان بستری میماند. او که با یک درد به بیمارستان آمده بود
حالا از هزاران درد بیدرمان مینالد عفونت بعد از عمل، ضعف و... با خود
میگفتای کاش برگه رضایت نامهاش امضا نمیشد و به این بیمارستان نمیآمد.
پزشکان گفتند دیگر نمیتوانم راه بروم
بعد از این همه تحمل رنج عمل و بستری طولانی، پزشکان این بار تایید میکنند
که سحر دیگر قادر به راه رفتن نیست. کاخ آرزوهایش به یکباره درهم فرومی
ریزد و تا صبح تمام آرزوهای جوانیش را با خود تکرار میکند، آرزوهای یک
مادر جوان که شاید برای ما کوچک اما برای او دنیایی بزرگ و رنگارنگ بود
چراکه تاکنون برای فرزندانش هم مادری کرده بود و هم پدری. با این وجود پس از گذشت چند روز کمی پایش را تکان میدهد و کم کم با ویلچر،
واکر و عصا راه رفتن ر آغاز میکند و پزشکی که او را ناامید کرده بود حالا
به او افتخار میکند که نمونه بارزی از تخصص اوست. سحر مرخص میشود اما دردهای پی در پی و نامتراکمش تمامی ندارد این بار او
را با آمبولانس به بیمارستان میرسانند و در کمال ناباوری به او میگویند
که بازهم مهرههای پلاتین شکسته شده است!! اینبارخانواده سحر با نگرانی دست به کار شده تا علت را جویا شوند و بعد از
پیگیریشان مشخص میشود که بیمارستان مسئول این همه گرفتاری است چراکه
بدترین و شکنندهترین نوع پلاتین را برای او کارگذاشته است. پیچهای پلاتین شکسته شده و پرده نخاع این مادر جوان به علت فرو رفتن مهره
به داخل آن دچار پارگی شده است. دنیای آرزوهای کودکانش ویران شده بود و
مادر که با قامتی وارسته وارد بیمارستان شده بعد از این همه تحمل دوری
ودرد، حالا با قامتی خمیده روبرویشان نشسته بود.
سحر اولین بیماری نیست که این اتفاق برایش افتاده است
در این اوضاع وخیم، متاسفانه پزشک معالجش او را در بیمارستان قبول نمیکرد و
هزینه ویزیت در مطب برای آنها بسیار سنگین بود. بیمهاش قطع شد و او با
حال وخیم مجبور بود کارها را پیگیری کند و بعد از به جریان انداختن
پرونده، رئیس کمیسیون پزشکی با مشاهده عکس پلاتینهای شکسته شده و معاینه
وی، اعلام کرد که متاسفانه سحر اولین بیماری نیست که این اتفاق برایش
افتاده است بنابراین بیمه از کار افتادگی دائم برایش صادر شد. پیچ و مهرهها بیشتر احساس میشد و درد و سوزش کمر، خواب و آرامش را از سحر
گرفته بود. آرزو میکرد درد داشته باشد اما سوزش نه. پس از عکسبرداری مجدد
بازهم تجویز پزشک، جراحی بود اما این بار نه از پلاتینهای موجود در
بیمارستان پرآوازه میلاد بلکه از بیمارستانی دیگر. نمیدانم شاید جای حرفه پزشکی را تجارت در پزشکی گرفته است. پزشک معالجش او
را به راحتی جواب کرده بود. این همه تحمل درد و رنج، پرداخت انواع
هزینهها و عوارض جراحیهای پی درپی را چه کسی پاسخگوست. آیا مدیری دلسوزو
پزشکی با وجدان خواننده صندوق انتقادات و پیشنهادات بیماران است یا این
تنها آرزویی است که در آینده نزدیک هم محقق نخواهد شد. سرانجام سحر به بیمارستان فیاض بخش منتقل شد و حال عمومی وی پس از انجام
عمل جراحی و کاشت پلاتین مرغوب خوب گزارش شده است. هرچند که همچنان
باعارضههای گذشته دست به گریبان است و رنجی که در تمام این مدت متحمل شد
را کسی نمیتواند جبران کند. امیدواریم با توجه مسئولان مربوطه و تصویب آیین نامهای جدید نظارتی شاهد این دست از اتفاقات نباشیم.
هنوز یادمان نرفته پس از ماجرای رهاسازی بیماران به دلیل کم کاری اورژانس، وزیر بهداشت وسایر معاونانش دست بکار شدند و اعلام داشتند که از این پس با راه اندازی سامانه رسیدگی به شکایات از اورژانس، اتفاقاتی از این دست دیگر رخ نمی دهد.
نظر شما