دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۹
سلامت نیوز : معضل موادمخدر در ایران از ابعاد مختلفی به بحث گذاشته شده است. از تلاش‌های بی‌وقفه دستگاه‌های مقابله‌كننده، با بیش از چهارهزار شهید و 14‌هزار جانباز و 20‌هزار درگیری مسلحانه، خسارات اقتصادی 10‌میلیارد تومانی سالانه و... . با این‌حال، جامعه ما نیازمند واشكافی ابعاد مختلف این معضل است. در حالی‌كه همواره بر روندهای معطوف به مصرف موادمخدر و روان‌گردان توجه می‌شود، در این نوشته می‌خواهم روند دوسویه‌ای را آشكار كنم و در نهایت چنین جمع‌بندی كنم كه معضل موادمخدر در ایران «امری اجتماعی» است و به‌طور ویژه راه‌حلی «اجتماعی» می‌طلبد. اندیشمندان جامعه، چه آنها كه از منابر دینی سخن می‌گویند و چه آنها كه در حوزه روشنفكری و دانشگاهی قرار دارند، چندی است سخن از «چالش اخلاقی» در جامعه ایرانی به میان كشیده‌اند. آنها به ما یادآوری می‌كنند كه نشانه‌هایی مبنی بر سست‌شدن پایه‌های برخی امور اخلاقی جامعه را مشاهده كرده‌اند و هشدار می‌دهند جامعه ایرانی در برابر این تهدید به‌شدت آسیب‌پذیر است. صرف‌نظر از خاستگاه دینی یا معرفت‌شناختی این هشدارها، می‌خواهم از زندگی روزمره جامعه ایرانی مثال‌هایی بیاورم و مصادیق این چالش اخلاقی را مطرح كنم. مدعای اصلی این نوشته آن است كه معضل موادمخدر در جامعه ما بیش از همه بیانگر همان مشكل اخلاقی است. به عبارت دیگر، اگر تبار معضل موادمخدر در ایران را بازشناسی كنیم، در خواهیم یافت آنچه اجزای مختلف این معضل را به هم تنیده است؛ بی‌شك «چالش اخلاقی» جامعه ماست. بگذارید از ادعاهای مشهور شروع كنم. پس از انقلاب همواره از نقش خاندان پهلوی و وابستگان دربار در ترانزیت و توزیع موادمخدر در ایران سخن گفته‌ایم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق ؛ حتی اگر گاهی بزرگ‌نمایی شده باشد، نقش برخی وابستگان رژیم سلطنتی در گسترش موادمخدر در دهه 40 و 50 غیرقابل انكار است (برای نمونه نگاه كنید به كتاب «موادمخدر در اسناد ساواك»). چنین حاكمیتی فاقد توان یا تعهد نسبت به مسوولیت‌های اولیه خود در مبارزه با باندهای تبهكاری است و علاوه بر آن بخش‌هایی از آن در این روند مفسده‌انگیز مشاركت می‌كند (هرچند در رده‌های پایین‌تر) این بی‌شك بیانگر بحران اخلاقی در قدرت سیاسی آن روز است. نقبی به صفحات حوادث روزنامه‌های كشور كه منعكس‌كننده گزارش‌های مختلفی از قتل و جنایت اعضای خانواده توسط افراد مصرف‌كننده مواد است. فردی پس از مصرف شیشه، مادر خود را می‌كشد و مثله می‌كند، دیگری فرزند و همسر خود را به كام مرگ می‌فرستد. در جای دیگری والدینی برای نجات از زندگی نكبت‌بارشان مجبور به قتل فرزند معتادشان می‌شوند. اخبار دیگری هم هست. خانواده‌هایی كه به‌ دلیل مصرف مواد از هم می‌پاشند. فرزندانی كه به‌دلیل پدر یا مادر معتاد وارد سیكل معیوب آسیب‌پذیری– كجروی می‌شوند. سرقت‌ها و جنایات مختلف توسط افرادی كه مواد مصرف می‌كنند. اینها همگی اخباری از جامعه ماست. چه چیزی در همه سوژه‌های این خبرهای حوادث مشترك است؟ آیا چیزی جز مسوولیت‌گریزی و لاقیدی اخلاقی وجود دارد؟ پرده‌های دیگری هم وجود دارد. مصرف‌كننده موادی كه رو به چنان جنایاتی می‌آورد پیش از ارتكاب این جنایت داغ ننگ معتاد را بر پیشانی خود دارد و در بسیاری مواقع از جامعه طرد شده است. پس به‌طریق اولی اگر او نسبت به قواعد اخلاقی جامعه بی‌اعتنا باشد چندان حرجی بر او نیست. اما جامعه بزرگ‌تر در قبال چنان اخباری چه واكنشی نشان داده است؟ مردمانی كه موادمخدر مصرف نمی‌كنند، این «پاك‌سرشتان»، چرا نسبت به چنان اخباری واكسینه شده‌اند؟ آیا این بخش اعظم جامعه نیز دچار همان بحران اخلاقی و مسوولیت‌گریزی نشده‌اند؟ متولیان امر مدیریت در قبال این وضعیت چه واكنشی داشته‌اند؟ آیا عملكرد آنها در مسوولیت‌هایشان قابل دفاع است؟ كدام‌یك از نهادهای مسوول نسبت به شیوه‌های عملكردی خود ارزیابی بیطرفانه‌ای انجام داده‌اند و اشكالات احتمالی خود را برطرف كرده‌اند؟ اگر رویه‌های انتظامی و قضایی در طول سه دهه اخیر مورد ارزیابی قرار گرفته، چرا در اغلب حوزه‌های موادمخدر عملكردها فاقد نتایج قابل دفاع بوده است؟ نكته خرد‌تر، عدم برخورد یا رسیدگی عادلانه با بعضی از متهمان پرونده‌های موادمخدر است كه خود نشانه دیگری از «چالش اخلاقی» پیش‌گفته است. به روشنفكران و واعظان منابر بازگردیم. چرا به‌رغم گستردگی معضل موادمخدر و روان‌گردان، هنوز این قشر از جامعه نسبت به این معضل كم‌‌توجه است؟ (صرف‌نظر از هشدارهای خاص نظیر فرمایشات دلسوزانه اخیر حضرت آیت‌الله امینی) آیا وظیفه سخنگویان جامعه دست گذاشتن روی دردهای جامعه نیست؟ آیا اشتغال صرف به مباحث تخصصی دینی یا روشنفكری و كم اهمیت شمردن معضلات جامعه، خود نشانه «چالش اخلاقی» نیست؟ گرچه كسانی ممكن است گمان كنند گروه‌های مصرف‌كننده مواد افراد حاشیه‌ای جامعه ما هستند و پرداختن به معضلات آنها چندان اهمیتی ندارد، معضل موادمخدر نشان می‌دهد بخشی از جامعه ایرانی دچار تولید گژكاركردها و روندهای آسیب‌زای درونی شده است كه اكنون خود را در معضل موادمخدر هویدا ساخته و اگر تدبیری مؤثر اندیشیده نشود، دیری نخواهد پایید حوزه‌های دیگر هم به انعكاس این وضعیت بغرنج بپردازند. بی‌دلیل نیست كه برخی هشدار می‌دهند پاره‌ای از بنیان‌های جامعه ایرانی در معرض آسیب است. 65‌درصد از دستگیری‌ها و زندانیان سه دهه اخیر (بیش از 12‌میلیون نفر) مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با جرایم موادمخدر است. نرخ زندانی در سال‌های 56 تا 59 به ازای صدهزار نفر جمعیت هفت نفر بوده اما الان به 25 نفر رسیده است. به این آمار اضافه كنید 15‌میلیون پرونده جاری قوه‌قضاییه را.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha