سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۲

فرآیند کودکی این بچه‌ها سرکوب می‌شود و کل جامعه در این سرکوب نقش دارد چون یک امر مستمر است و یکی از خشونت آمیز‌ترین سرکوب‌ها در حوزه کودک است.

37 هزار «بیوه کودک‌» داریم
سلامت نیوز : لباس سفید پر از تورهای رنگی او را به وجد می‌آورد. عروسک را در بغلش سخت می‌فشارد و خاله‌بازی با دوستانش را تمرین می‌کند. از همه‌جا صدای هل‌هله به گوش می‌رسد. کودک خوشحال از این همه شور در میانشان رقص می‌کند بی‌آنکه بداند این همه شادی برای حجله رفتن اوست.
ازدواج کودکان معضلی اجتماعی است که دیده می‌شود اما چشم‌ها و گوش‌ها بسته می‌مانند تا اصل موضوع کماکان بر سر جای خود برقرار باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ؛ هرچند فعالان حقوق کودک ضمن اطلاع‌رسانی از توجه نکردن مسئولان گلایه می‌کنند اما آمار این ازدواج‌ها نه تنها کاهش پیدا نمی‌کند بلکه افزایش نیز یافته است. فرشید یزدانی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان و رئیس سابق این انجمن با اظهار گلایه از اینکه مسئولان تلاش دارند با ارائه آمار از کاهش چنین ازدواج‌هایی در ایران خبر دهند؛ به جای توجه برای حل مساله به پنهان کردن آن دست می‌زنند، اما نگرانی از وضعیت این کودکان همچنان وجود دارد.


جناب یزدانی چرا با وجود تلاش‌های بسیاری که در حوزه کودکان می‌بینیم اما همچنان ازدواج کودکان در کشور رایج است و فعالان این حوزه از رشد این ازدواج‌ها خبر می‌دهند؟
براساس کنوانسیون جهانی حقوق کودک تمام افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب می‌شوند. براساس قانون مدنی دختران در ۱۳ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی به بلوغ می‌رسند. با توجه به قوانین سن ازدواج این موضوع از چند منظر قابل بررسی است یکی از نظر اجتماعی و فرهنگی و دیگری از منظر قانونی. از نظر اجتماعی مهم‌ترین عامل عمده در حوزه ازدواج کودکان بحث فقر اقتصادی است. هرچقدر فقر افزایش یابد میزان این ازدواج‌ها بیشتر می‌شود چنان‌چه آمار نیز چنین موضوعی را ثابت می‌کند. در چند سال اخیر به دلیل افزایش نرخ تورم و افزایش فقر در میان قشر ضعیف جامعه افزایش ازدواج کودکان مشهود بوده است. ازدواج کودکان از مناسبات اجتماعی و زندگی روزمره مردم در طبقات پایین جامعه تاثیر بسیاری می‌گیرد. در کنار عامل فقر اقتصادی نباید فقر فرهنگی موجود در میان بخشی از جامعه که چنین معضلی را به وجود می‌آورند را فراموش کرد.
طبق آمارهای موجود در سال ۸۵، حدود ۹۰۰ هزار کودک ازدواج کرده ۱۰ تا ۱۸ ساله داشته‌ایم. بیش از ۵۵ درصد این ازدواج‌ها در نقاط شهری و مابقی در نقاط روستایی بوده است. بنابراین می‌بینیم که ازدواج کودکان در قشر شهری نیز دیده می‌شود. هر چند به دلیل مهاجرت از روستا‌ها به شهر در گذشته و پایین بودن جمعیت روستایی این آمار نشان می‌دهد که رشد

این ازدواج‌ها در نقاط روستایی بیشتر بوده زیرا نسبت جمعیت روستایی به شهری در کشورمان کمتر است.سال ۸۴ در کشور ۲۲۶ هزار دختر زیر ۱۹ سال ازدواج کرده‌اند که این رقم در سال ۸۹ با فرآیند افزایشی به ۳۴۲ هزار تا رسیده است. ۲۶ هزار مورد از این ازدواج‌ها در سال ۸۴، ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۴ سال بوده و در سال ۸۹، ازدواج این رده سنی ۴۲ هزار مورد بوده که اتفاق بسیار ناخوشایندی است.یکی از فجایعی که در آمار دیده می‌شود ازدواج کودکان زیر ۱۰ سال است. در سال ۸۹، ۷۱۶ کودک زیر ۱۰ سال ازدواج کرده‌اند که این رقم نیز افزایش یافته زیرا در سال ۸۶، ۳۷۰ مورد ازدواج کودک زیر ۱۰ ساله دیده می‌شود. با توجه به سن کم کودک این آمار به‌ظاهر کم، بسیار زیاد است.
اگر آمار کل ازدواج‌های کودکان زیر ۱۵ سال را مدنظر قرار دهیم در سال ۸۹، ۴۵ هزار ازدواج داشتیم که ۴۲ هزار مورد از این ازدواج‌ها مربوط به دختران بوده است. سال ۸۴ این رقم ۲۶ هزار عدد بوده که نشانگر رشدی معادل ۶۵ درصد در این سال‌ها بوده است.وقتی این رقم‌ها را نسبت به کل ازدواج‌هایی که در کشور صورت می‌گیرد مقایسه کنیم روند افزایشی را می‌بینیم که یک پدیده قابل توجه است و نیاز به یک بررسی دقیق دارد. در سال ۸۴، ۷۸۴ هزار ازدواج صورت گرفته که که از این رقم، ۴۰ درصدمربوط به ازدواج افراد زیر ۱۹ سال بوده است. این نسبت در سال ۸۹ به ۴۵ درصد رسیده است. درباره ازدواج افراد زیر ۱۵ سال این نسبت در سال ۸۴، ۵/۳ درصد بوده که در سال ۸۹ به ۵ درصد رسیده و رشد چشمگیری داشته است. درواقع این یک پدیده کودک همسری است که پیامدهای جدی در خانواده، اجتماع و روی خود افراد دارد.


آیا آماری که ارائه می‌دهید براساس مستندات و آمار رسمی موجود در کشور است؟
این آمار براساس سرشماری‌های ثبت احوال استخراج شده و هیچ‌گونه دخل و تصرفی در آن‌ها صورت نگرفته است. آماری که ارائه می‌دهم براساس منابع رسمی است باید توجه داشت که آمار واقعی که شامل ازدواج‌های ثبت نشده نیز هست، بیشتر از این‌هاست.
آمار در کدام استان‌ها بیشتر است؟نسبت این ازدواج‌ها معمولا در حاشیه شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک و روستا‌ها بیشتر است. براساس مستندات در سال ۸۹، حدود ۷ هزار و ۲۰۰ ازدواج کودک ۱۰ تا ۱۴ سال در سیستان‌وبلوچستان صورت گرفته که بعد از آن استان خوزستان با ۵ هزار و ۲۰۰ ازدواج و سپس استان آذربایجان شرقی با بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ ازدواج قرار دارند. البته این آمار در استان تهران نیز با یک هزار و ۲۰۰ نفر رقم قابل‌توجهی را به خود اختصاص می‌دهد. درباره ازدواج کودکان کمتر از ۱۰ سال نیز ارقام۵۴۰ نفر در سیستان‌و‌بلوچستان، ۱۶ نفر در آذربایجان غربی، ۳۴ نفر در خوزستان را شاهد هستیم.


این ازدواج‌ها بیشتر ازدواج کودک با کودک است یا کودک با بزرگسال؟ بیشتر دختر‌ها در سن کم مجبور به ازدواج می‌شوند یا پسر‌ها؟
نزدیک ۹۰ درصد این ازدواج‌ها دختران کودک هستند. در سال ۸۹، ۱۳۱ دختر زیر ۱۵ سال با مرد بالای ۵۰ سال ازدواج کرده است. در سال ۸۸ هم ۱۰۰ نفر دختر زیر ۱۵ سال با مرد بالای ۵۰ سال ازدواج کردند. بنابراین وجه حاکم ازدواج کودکان، به خصوص دختران، ازدواج کودک با کودک نیست بلکه ازدواج کودک با بزرگسال است. قابل توجه اینکه بیشتر ازدواج دختران بین ۱۰ تا ۱۴ سال با پسران ۲۰ تا ۲۴ است.در سال ۸۹، یک هزار و ۳۰۰ پسر کمتر از ۱۵ سال داریم که ازدواج کردند. بالا‌ترین نسبت آماری متعلق به استان سیستان‌وبلوچستان است. یک بخشی هم داریم پسر جوان زیر ۲۰ سال با زن بالای ۶۰ سال ازدواج کردند، مثلا سال ۸۶، ۱۰ پسر با خانم بالای ۶۰ سال ازدواج کردند. حتی در سال ۸۹ پسر کمتر از ۱۵ سال داریم که با زن ۷۵ ساله ازدواج کرده که می‌تواند بحث اقتصادی یا فرهنگی در یک قوم باشد که ثبت شده‌اند. وقتی در رده‌های سنی بالا‌تر می‌رویم این مسئله نیز وجود داردکه در بحث ما نمی‌گنجد.


آیا این کودکان می‌توانند نیاز عاطفی یا جنسی همسرشان را تامین کنند؟
ازدواج از یک سو نیاز به بلوغ فیزیکی و بدنی و از سوی دیگر بلوغ روانی و عاطفی دارد. مسلما این بچه‌ها نمی‌توانند خودشان را با این شرایط وفق بدهند و هماهنگی با این شرایط برایشان سخت است. چرا که کودکان اگر هم که به فرض از نظر جسمانی آمادگی ازدواج داشته باشند. اما مسلم است که از نظر روحی و روانی نمی‌توانند این مساله را درک کنند، قطعا به سختی می‌توانند به یک رابطه برابر و مناسب حتی در مناسبات جنسی نیز دست یابند.در این حوزه باید به زمینه‌های مختلف توجه کرد به خصوص به تنوع قومیتی و مذهبی که در میان خانواده این کودکان وجود دارد. در خیلی از نقاط حاشیه‌ای کشور این اتفاق بیشتر صورت می‌گیرد که به لحاظ فرهنگی هم پذیرفته شده است. باید این مشکل بیان شود و قبح آن نشان داده شود. در نقاط مختلف کشور‌گاه دختران وجه معامله قرار می‌گیرند و‌ گاه فرار از دست والدین بدسرپرست کودک را راضی به ازدواج می‌کند یا والدین تمایل دارند کودک زود‌تر ازدواج کند تا یک نان خور کمتر شود. نگاه رسمی نیز به این مشکل دامن می‌زند و این مسئله را پیچیده می‌کند. چند سال پیش وزیر آموزش پرورش گفته بود که از ازدواج بچه‌های دبیرستانی استقبال می‌کند. وقتی مقام رسمی کشور چنین حرفی را بیان کند یعنی گسترش فقر در جامعه چون بچه‌ها از فرآیند توانمندسازی و اجتماعی شدن باز می‌مانند. این یک نگاه تاثیرگذار در اجتماع است. 


یعنی نگاه رسمی در کشور به اینکه چه مشکلی برای این کودک به وجود می‌آید توجه نمی‌کند؟ اینکه ممکن است این کودک مورد خشونت قرار بگیرد و تبعات روانی بسیار بدی برای او داشته باشد؟
براساس نگاه رسمی ازدواج کودکان مسئله‌ای بد نیست بنابراین گویا دغدغه‌ای نیز در این ارتباط وجود ندارد که چه اتفاقی برای این بچه می‌افتد به همین دلیل رسیدگی و توجهی هم صورت نمی‌گیرد. یکی از دلایل طلاق در کشور میان بزرگسالان نیز به دلیل نداشتن آگاهی در این زمینه است چه برسد به کودکی که هنوز رشد فیزیکی و اجتماعی‌اش کامل نشده است. وقتی با خیلی از افرادی که در کودکی ازدواج کردند و الان بزرگ شدند درباره مناسبات زندگی و ازدواج صحبت می‌کنم اینکه چه نگاهی به رابطه جنسی داشته‌اند بسیاری از این خانم‌ها می‌گویند فکر می‌کردیم بازی است و اصلا فکر نمی‌کردند وارد یک چرخه جدی شده‌اند. فرآیند کودکی این بچه‌ها سرکوب می‌شود و کل جامعه در این سرکوب نقش دارد چون یک امر مستمر است و یکی از خشونت آمیز‌ترین سرکوب‌ها در حوزه کودک است.


از آنجایی که به بحث طلاق به دلیل نبود آگاهی و نداشتن مهارت‌های زناشویی در بزرگسالان اشاره کردید و از آنجایی که یک کودک نمی‌تواند نیازهای عاطفی و... یک زندگی را تامین کند آیا آمار طلاقی درباره این کودکان وجود دارد؟
اتفاقا آمار طلاق کودکان نیز بسیار جالب‌توجه است. براساس آمار سال ۸۵ حدد ۲۵ هزار کودک مطلقه داشتیم. که از این میزان ۱۵هزار در نقاط روستایی و مابقی در نقاط شهری بوده است. قابل‌توجه اینکه تعداد حدود ۱۲ هزار کودک نیز در این سال مشاهده شده‌اند که همسرشان فوت کرده است که آمارش در نقاط شهری بیشتر است. در یک تقسیم بندی جنسیتی می‌بینیم.که از این ۲۵ هزار کودک مطلقه نزدیک به ۱۵ هزار تایشان پسر هستند و مابقی دختر.اگر بخواهیم در رده سنی ۱۰ تا ۱۴ سال آمار سال ۸۵ کودکان مطلقه را داشته باشیم در مجموع قریب به ۱۴ هزار کودک مطلقه در این سن وجود داشته است که با احتساب بیش از ۴ هزار کودک همسرمرده می‌توان گفت که حدود ۱۸ هزار کودک بیوه در سال ۸۵ زندگی می‌کرده‌اند. اگر سن میان ۱۰ تا ۱۸ سال را مدنظر قرار دهیم تعداد ۳۷ هزار بیوه کودک در کشور وجود دارد.براساس آمار کلی سال ۸۶ تا ۸۹ در میان دختران هرسال به طور متوسط ۸۰۰ کودک ۱۰ تا ۱۴ سال طلاق گرفتند و حدد ۱۵ هزار کودک ۱۵ تا ۱۹ سال طلاق گرفته‌اند. آمار مربوط به پسران نیز براساس همین نسبت تغییر می‌کند. هر چند رقم کل طلاق زیر ۱۵ ساله‌ها عمدتا دختران بودند.یک موضوعی که در میان این ارقام جلوه می‌کند این است که بحث طلاق کودکان تابعی از فرآیند کلی طلاق در کشور است. نسبت کل طلاق‌ها در کشور حدود ۳۷ درصد از سال ۸۶ به ۸۹ افزایش یافته است که همین آمار در میان کودکان ۳۸ درصد است که تفاوت معناداری ندارد و یکسان هستند.


چرا وقتی قانون در این زمینه وجود دارد عمل نمی‌شود و این ازدواج‌ها ثبت می‌شوند و هیچ برخورد قضایی صورت نمی‌گیرد؟
ثبت احوال موظف که این ازدواج‌ها را ثبت نکند و غالبا این کار را انجام نمی‌دهد، اما فرآیندی که صورت می‌گیرد این است که خانواده این کودکان برای ثبت ازدواج به دادگاه مراجعه می‌کنند و براساس حکم قاضی مبنی بر سنجش توانمندی کودک به لحاظ جسمانی ثبت ازدواج صورت می‌گیرد.


این سنجش چه مبنایی دارد؟ یعنی اگر قد کودک نسبت به سنش کمی بلند‌تر یا وزنش کمی بیشتر بود شرایط جسمی ازدواج را پیدا می‌کند پس بحث روانی و عاطفی قضیه چگونه در نظر گرفته می‌شود؟
متاسفانه یکی از نقاط ضعف همین است که یک بخشی از قدرت تشخیص درباره سنجش اینکه این کودک می‌تواند ازدواج کند یا نه را به قضات سپرده‌اند و در اینجا قاضی نیز بر مبنای مناسبات اجتماعی و فرهنگی‌ گاه مجبور به صدور حکمی می‌شود و‌ گاه ممکن است اعمال سلیقه صورت بگیرد.


پس برای جلوگیری از این فاجعه راهکار قانونی خاصی نداریم؟
متاسفانه نه مبنای قانونی محکمی داریم که از این اتفاق ناخوشایند جلوگیری کند و نه دغدغه‌ای جدی در بین سیاست‌گذاران برای جلوگیری از آن وجود دارد. و شرایط اقتصادی و اجتماعی، از قبیل گسترش روزافزون نابرابری‌ها در جامعه نیز به این مساله دامن می‌زند و این مساله مانند بسیاری دیگر از مسائل کودکان کشور لاینحل به نظر می‌رسد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha