گفتوگوی ملت آنلاین را در این رابطه با سید احمد جلیلی مشاور عالی انجمن روانشناسی ایران بخوانید:
داشتن دو یا چند شغل كه این روزها در بین افراد زیاد دیده میشود چه تاثیری بر ذهن و روان افراد دارد؟
انتخاب و داشتن شغل مناسب با حال و
احوال افراد جامعه یكی از مهمترین شاخصههای روانی انتخاب شغل است. این
كار و شغل باید هم از جنبههای مادی فرد را راضی و هم از نظر فكری و معنوی
او را ارضا كند. این شاخص یكی از مهمترین پایههای سلامت افراد عنوان
میشود. هر زمان درآمد كسی از كارش رضایت بخش نباشد یا اینكه خود كار با
شخصیت فرد متناسب نباشد عاملی استرس زا است كه ممكن است در دراز مدت سلامت
فرد را به خطر بیندازد.اینكه كسی مجبور میشود كار دوم یا سوم
انتخاب كند به این معنا است كه اگر كار اول فرد از دیدگاه مادی و معنوی
رضایتبخش بود مسلما فرد به انتخاب شغل دوم رو نمیآورد پس كار از همان پله
اول دچار مشكل میشود كه شخصی مجبور میشود بیش از یك شغل اختیار كند تا
امورات او بگذرد.
موضوع دیگر این است كه در اغلب موارد شغلهای دوم و سوم شغلهایی هستند كه متناسب با دانش و توانایی فرد نیست. مثلا معلمی كه مسافركشی میكند چون در كار خود امكان كار كردن بیش از یك شیفت ندارد بنابراین به كار مسافركشی رو میآورد این كار دوم هرچند از نظر مادی تامینكننده او است اما چون فكر و روح او را آزار میدهد بنابراین نمیتواند به عنوان یك شغل مورد پسند تلقی شود و به دنبال آن ناراحتی و عدم رضایت از كار را به دنبال دارد.حتی اگر كار دوم هماهنگ با توانایی و دانش فرد باشد اینكه فردی بعد از یك شیفت كار به جای اینكه به دیدار خانواده برود و با روی خوش نگاهی به زندگی روزانه اعضای خانوادهاش بیندازد، به سراغ انجام كاری میرود و این وقت را به شكل استرسی اضافه برای انجام عمل دیگری صرف میكند كه خود میتواند تبعات نامناسب ذهنی برای فرد به همراه داشته باشد. از آن جمله:
خستگی و استرس كار دوم در حالی كه خستگی و فكر كار اول همچنان در ذهن فرد است میتواند موجبات كاهش بازدهی كاری را برای فرد به دنبال داشته باشد. هرچه این موضوع ادامه دارتر باشد ضریب سلامتی فرد كمتر خواهد شد و اگر بنا به هر دلیلی به كار سوم هم كشیده شود به همان نسبت توانایی تمركز، بازدهی كاری و تفكر از فرد دور میشود. این عوامل باعث فرسودگی جسمی و روانی زودرس در افراد میشود. نه تنها بهداشت روانی بلكه بهداشت عمومی او را تحت تاثیر قرار میدهد.نتیجه این كار پایین آمدن سطح بهداشت عمومی كشور است و همه به دنبال این هستند كه علت اعتیاد، افسردگی و ناراحتی انسانها چیست و به چیزهایی متوسل میشوند همچون مواد مخدر و مشروبات الكلی تا مقداری از آرامش را برای آنها تامین كند. این ضرری است كه برای خود فرد به همراه دارد جنبه مقابل این موضوع چیزی است.كه این فرد در این ساعات باید زمانی را با اعضای خانواده خود سپری كند یا با دوستان، خانواده، همسر و پدر و مادر بگذراند، این زمان را به كار اختصاص میدهد. آنها هم از حمایت او محروم میشوند و مقدار زیادی از آسیبهای اجتماعی و روانی برای اطرافیان فردی است كه به دوشغل و چند شغل رو آورده است.
علت گرایش افراد به شغل دوم وسوم چیست آیا صرف كسب در آمد میتواند توجیه این همه آسیب و لطمه باشد؟
در اغلب موارد افرادی كه به انجام دو كار یا چند كار در روز مبادرت میورزندو به دنبال كسب در آمد هستند بعد مالی و مادی این موضوع را در نظر دارند در گذشته به ندرت افراد به سمت شغل دوم یا سوم میرفتند. برخی از افراد معتاد به كار هستند و ممكن است در شرایطی كه تامین هستند آدمهایی حریص و پول دوست باشند كه به چند كار مبادرت میورزند.چراكه در بیكاری عواقب بدی دچار میشوند. در گذشته كسی به دنبال انجام چند كار نبود و زندگی افراد در حد تامین بود و بعدازظهر را با خانواده سپری میكردند اما در چند سال اخیر به دلیل افزایش هزینههای زندگی درآمدها بالا نرفته و وضع اقتصادی، عدهای را مجبور كرده كه با وجود 7 یا 8 ساعت كار در روز به كار دیگری هم بپردازند. در شرایط فعلی آب و هوایی و ترافیكی، معمولا اینگونه نیست كه افراد اگر ضرورتی احساس نكنند خیلی خواهان شغل دوم باشند.
در بررسی رفتار افراد جامعه واكنشهای تهاجمی و گاهی افسردگی در آنها دیده میشود این موضوع میتواند نمونههایی از تاثیرات نگرانی از درآمد یا شغل دوم و سوم باشد؟
امروز میگوییم اگر كسی زندگیاش سروسامان داشته باشد و در مسیر سامان بچرخد مسلما روزگار بهتری از نظر سلامت روانی خواهد داشت. وضع تهاجمی و نادیده گرفتن حقوق دیگران در مسیرهای رفت و آمد شهری كه به وفور دیده میشود میتواند یكی از عوامل ناشی از خستگی روحی افراد باشد. كم لطفیها و بیمحبتیها ی اخیر جامعه ناشی از كاهش بهداشت روانی لازم در جامعه است كه برای رسیدن به افق مطلوب روانی باید این آسیبها و واكنشها مرتفع شوند.افسردگی یكی از بیماریهایی است كه در نتیجه استرس و نابسامانی زندگی خود را نشان میدهد. غیر از بیماریهای روانی كه هر كدام با افزایش استرس بالا میرود همه بیماریهای جسمی اعم از سكته مغزی، قلبی، روماتیسم و... فرسودگی در آنها موثر است و آمار آن را بالا میبرد. بهداشت عمومی فرد علاوه بر بهداشت روانی تحت تاثیر خستگیها و بیسامان بودن ذهنی افراد خواهد بود.
با توجه به اشارهای كه به اجبار برخی در امرار معاش و داشتن دوشغل داشتید پیشنهاد روانپزشكی به این افراد چیست؟
حال كه شرایط به گونهای است كه افراد از سر اجبار بار سنگین دوشغل داشتن و مشغول بودن به چند كار را به دوش میكشند لازم است نكاتی بهداشتی از نظر روانی در این راستا توسط این افراد مورد توجه قرار بگیرد. یكی از این نكات اصلی و مهم به نحوه ارتباط فرد با شغل خود بازمی گردد وابستگی شدید شغلی افراد باعث میشود كه این وابستگی به سایر روابط خانوادگی افراد سرایت پیدا كرده و مانع از تعامل صحیح با اعضای خانواده شود بهویژه برای پدران و مادران در برخورد با فرزندانشان.نكته مهم و ضروری دیگر بیماریهای جسمی و حركتی و بهد اشت عمومی است كه از نحوه نشستن و نحوه ایستادن بدن در زمان كار تا كاربرد چشم در شغل فرد باید به گونهای باشد كه فرد را چندان درگیر نكند.
به كاهش ارتباط والدین در زمان درگیر شدن شدید با كار و شغل اشاره كردید. راهكار مناسب در این مورد چیست؟
فقدان والدین، كه بسیارى از كودكان در زندگى آن را تجربه مىكنند، ضرورتا به معناى از دست دادن پدر و مادر به واسطه مرگ یا طلاق نیست، یعنى تنها فقدان فیزیكى در زندگى مطرح نمىباشد، بلكه بسیارى از كودكان فقدان عاطفى را تجربه مىكنند، زیرا با وجود اینكه پدر و مادر عضوى از افراد خانواده است، اما به دلیل مشغله زیاد و فعالیتهاى اجتماعى نمىتواند از لحاظ روحى و روانى فرزند خود را ارضا كند.این موضوع سبب مىشود كه كودك احساس كند، والدین او را ترك كردهاند، افسردگى و مشكلات عاطفى برایش ایجاد مىشود و حس ارزش و اهمیت شخصیتى در وجود او كاهش مىیابد و اگر این بىتوجهى همچنان ادامه پیدا كند، كودك واكنشهایى همچون عصبانیت و رفتارهاى خشونت آمیز را بروز مىدهد و از لحاظ فیزیكى و عاطفى از والدین خود فاصله مىگیرد. توجه به این نكته ضرورى است كه بسیارى از والدین، موضوع«والدین غایب» را نمىپذیرند و هرگز باور نمىكنند كه خود نیز در زمره اینگونه والدین قرار دارند.
اگر پدران و مادران، خود در خانوادههایى بزرگ شده باشند كه والدینشان آنها را به هر دلیلى ترك كرده باشند، هرگز به خود اجازه چنین عملى را در قبال فرزندان نمىدهند. باید بهخاطر داشت كه در بسیارى از موارد، بىتوجهى والدین غیر عمدى است، زیرا در بیشتر مواقع، آنها چنان سرگرم كارها و علایق خود هستند كه نیازهاى فرزند برایشان پوشیده میماند.خانوادهها براى تامین رفاه و امنیت روحى و عاطفى اعضاى خانواده خود، نیازمند همبستگى همهجانبه هستند. اگر والدین، افرادى پر مشغله، مستاصل یا خود شیفته باشند، این انسجام و همبستگى میان افراد خانواده، در هم مىشكند و پدر و مادر در چنین شرایطى قادر به رفع نیازهاى فرزندان نخواهند بود، رابطه نزدیك و صمیمى میان آنان از بین مىرود و اعتماد، اطمینان و امنیت روحى و روانى مختل مىشود.
در چنین مواقعى والدین باید وقت و زمانى را صرف برنامهریزى امور خانواده نمایند. داشتن برنامه منسجم سبب ایجاد امنیت و ثبات در خانواده مىگردد. در كنار یكدیگر غذا خوردن، باعث ایجاد پیوندهاى خانوادگى مىشود كه براى همیشه ماندگار است. جشن گرفتن سالگرد تولد یا ازدواج به افراد خانواده كمك مىكند كه هویت فردى خود را پیدا كنند.از دیگر كارهایى كه براى ایجاد همبستگى در خانواده به انجام رساند، مىتوان به این موارد اشاره داشت: هر روز زمانى را صرف صحبت و گفتوگو با یكدیگر نمایید. علاقه خود را ابراز كنید و از یكدیگر سوالاتى كنید. محبت و عاطفه را به یكدیگر ارزانى دارید تا بتوانید در مقابل مشكلات زندگى، مقاومت كنید.ابراز عشق و علاقه از طریق فكس، تلفن و پست الكترونیكى، چك و اسباب بازى كافى نیست. اینگونه امكانات ممكن است در بعضى از موارد جوابگوى حل مشكلاتى باشد اما هرگز جاى صحبت با دیگران را نمىگیرد. كودكان نیازمند حضور والدین در كنار خود هستند و در اختیار گذاشتن امكانات مادى، هرگز نمىتواند جاى حضور فیزیكى و احساسى را براى آنان پر كند.
البته كم نیستند خانوادههایی كه هر دوی والدین شاغلاند اما باز دخل و خرج شان برابر نیست- و اغلب در چنین شرایطی بسیاری از حواشی و اصول تربیت فرزندان را به دست فراموشی میسپاریم و به این ترتیب فرزندانمان«تنها در خانههایی» هستند كه فرقشان با یتیمان، تنها در زنده بودن والدینشان است و نه در زندگی در كنار والدینشان. این تمام مشكل كودكان تنها در خانه نیست چرا كه والدین به دور از خانه یا والدین شبانه، برای جبران نبودن شان در خانه و تنهایی كودكانشان دچار اشتباهات فاحشی میشوند كه بر مشكلات این كودكان اضافه میكند.اما چاره چیست؟ كدام دستگاه دولتی مسئول حمایت از كودكان تنها در خانه است؟ كدام دستگاه دولتی از والدینی كه برای سیر كردن شكم فرزندان شان مجبورند از آنها دور باشند، حمایت میكند؟ چه كسی آینده نسلی را كه در غربت خانههای خالی از مادران و پدران ایرانی تربیت میشود، تضمین میكند؟
بنابراین بیماری روانی میتواند یكی از تبعات منفی داشتن چند شغل باشد ؟
تفكر مردم درباره بیماری روانی نادرست است در واقع بیماری روانی به شكل طیف وسیعی از بیماریها نظیر اضطراب، افسردگی، بد اخلاقی، استرس و دردهای جسمی خود را نشان میدهد. بسیاری از افراد جامعه از بیماری خود اطلاعی ندارند بیماران روانی موضوعی است كه در بین افراد جامعه و حتی مسئولان حساسیت ایجاد میكند.و اكثر افراد این تفكر را دارند كه این موضوع خطرناك است. بهطور متوسط 25 درصد از افراد جامعه دچار بیماری روانی هستند البته این آمار در كشورهای مختلف بسته به زمانهای مختلف متفاوت است برای مثال بحران اقتصادی، تهدید، تغییر و تحولات سریع اجتماعی در جامعه و سایر مشكلات بالطبع این آمارها را افزایش میدهد.
تفكر نادرستی درباره بیماران روانی وجود دارد اكثر افراد فكر میكنند بیمار روانی حالتهای بسیار بدی دارد و كارهای عجیب و غریب انجام میدهد در صورتی كه این طور نیست در واقع بیماری روانی به صورت طیف وسیعی از بیماریها را نظیر اضطراب، افسردگی، بد اخلاقی، استرس و دردهای جسمی خود را نشان میدهد بنابراین عجیب نیست كه بگوییم 35 درصد از افراد جامعه دچار بیماریهای روانی هستند. در بررسی انجام شده در روستاهای كشور 49 درصد زنان دچار بیماری روانی هستند ولی در كل این آمار حدود 35 درصد عنوان شده است.
با این شرایط مردم به دلیل انگ روانی بودن به روانپزشك مراجعه نمیكنند كه این عامل باعث افزایش آمار بیماران روانی خواهد بود از طرفی این موضوع باعث خود درمانی شده و افراد بهراحتی از داروخانهها داروی آرامبخش تهیه میكنند كه این موضوع میتواند باعث تشدید بیماری و حتی عدم بهبود فرد شود بنابراین باید با فرهنگسازی درست مردم را تشویق به مراجعه روانپزشك كنیم. حتی كسانی كه فكر و ذهن خود را در تمام روز درگیر كار و شغل خود میكنند میتوانند در آینده مستعد دریافت انواع ناهنجاریهای روانی و ذهنی باشند.
نظر شما