معمولا افسردگی در خانواده‌هایی به وجود می‌آید كه در آنها كودكان از نظر جسمانی یا عاطفی با سوءرفتار مواجه هستند.

سلامت نیوز: معمولا افسردگی در خانواده‌هایی به وجود می‌آید كه در آنها كودكان از نظر جسمانی یا عاطفی با سوءرفتار مواجه هستند.

تعداد این خانواده‌ها بسیار زیاد است. كودكانی كه در خانواده‌های بدرفتار بزرگ می‌شوند، تصوری تحریف شده از خود در ذهن می‌پرورانند؛ گویی انسان‌هایی «بد» و «ناخوشایند» هستند.

خانواده‌های معتاد: گاه كودكان این خانواده‌ها به سبب رفتارهای ناشی از اعتیاد از دست والدین خود بشدت عصبانی می‌شوند. آنان به جای آن‌كه خشم خود را به جانب پدر یا مادر جهت دهند، آن را متوجه خود می‌كنند، به درون خود می‌ریزند و به افسردگی مبتلا می‌شوند.

خانواده‌های انتقادگر: گاه برخی از كودكان دائما از همه چیز شكایت می‌كنند. برای مثال نمی‌توانند تكلیف مدرسه‌شان را انجام دهند، در اینجا برخی از والدین به جای صحبت كردن با كودك برای درك علت ناراحتی وی واكنش بیش از اندازه شدیدی نشان می‌دهند و به سوء رفتار كلامی روی می‌آورند كه مثلا «چرا اینقدر تنبلی؟».

كودك بمرور به این باور می‌رسد كه تنبل است و هیچ كاری را نمی‌تواند درست انجام دهد، خودانگاره‌ای منفی در او شكل می‌گیرد كه وی را در مقابل افسردگی آسیب‌پذیرتر می‌سازد.

خانواده‌های آرمان‌گرا: در این خانواده‌ها، كودك «فرشته‌ای» است كه نمی‌توان او را توبیخ كرد. این كودكان كه عزت‌نفس‌شان به وجهی ساختگی متورم اما شكننده است، با جدا شدن از خانواده و ورود به محیط جدید (مثلا مدرسه) در مقابل شكست، طرد یا ناامیدی‌های جزئی واكنش شدیدی نشان می‌دهند كه خطر ابتلای وی را به افسردگی افزایش می‌دهد.

خانواده‌های بی‌تفاوت: در برخی خانواده‌ها، الفاظ كودك مهم تلقی نمی‌شود. مثلا زمانی كه كودك به دلیل دعوت نشدن به مهمانی دوستش دلگیر می‌شود، خانواده نه از او حمایت می‌كند و نه با او ابراز همدردی؛ در واقع كودك با واكنش چندانی مواجه نمی‌شود.

خانواده‌‌های افسرده:
كودكانی كه در خانواده‌های مبتلا به افسردگی، بویژه دارای والدین افسرده رشد می‌كنند، یاد می‌گیرند كه افسردگی پاسخی مناسب و معقول به فشارهای زندگی است. این كودكان صرفا رفتار والد یا خواهر و برادر افسرده خود را تقلید نمی‌كنند.

تجربه‌های بالینی نشان داده‌ است كه آنها عملا افسرده می‌شوند. برای این كودكان «شبیه مادر بودن» یا «شبیه پدر بودن» به معنای افسرده بودن است. گاهی اوقات هم وقتی كودكان می‌فهمند كه قوم و خویش افسرده ایشان در كانون توجه قرار دارد، به منظور دریافت توجه و مهرورزی بیشتر افسرده می‌شوند.

خانواده‌هایی كه در ابراز هیجان‌های خود مشكل دارند:
معمولا خانواده‌ها به روش‌های گوناگون ابراز هیجان می‌كنند. خانواده‌های بسیار عاطفی، تمام احساسات خود را ابراز می‌كنند و خانواده‌هایی كه از نظر عاطفی بسته هستند، تمام احساسات خود را پنهان می‌كنند. خانواده‌هایی كه در ابراز هیجان‌های خود از الگوی نامتعادلی پیروی می‌كنند، خطر افسردگی فرزندان خویش را افزایش می‌دهند. به عنوان مثال، كودكانی كه در خانواده‌های فوق‌العاده عاطفی بزرگ می‌شوند، ممكن است مثلا باور كنند كه هر مشكل یا ناكامی‌ هر قدر هم جزئی، یك بحران است.

خانواده‌های بدون ساختار یا محدودیت‌های مشخص:
عملكرد برخی خانواده‌ها اصلا قابل پیش‌بینی نبوده و تابع ساختار مشخصی نیست. مثلا در این خانواده‌ها، ساعت‌های خواب و خوراك و قوانین ثابتی وجود ندارد و كودكان به محیط‌های مغشوش عادت می‌كنند.

این دسته از كودكان زمانی كه وارد یك محیط سازمان‌یافته‌تر مانند مدرسه می‌شوند، مشكل پیدا می‌كنند. بمرور زمان در خود، یك خودانگاره ضعیفی به وجود می‌آید كه وی را در مقابل افسردگی آسیب‌پذیر می‌كند. كودكان در صورتی كه در خانواده‌هایی بزرگ شوند كه ثبات و پیش‌بینی‌پذیری ندارند، معمولا احساس ناامنی و تزلزل كرده و احتمال افسرده‌شدن‌شان افزایش می‌یابد.

منبع: جام جم آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha