سلامت نیوز : استقلال عاطفی یا خود تمایزیافتگی، بخشی از علایم آمادگی افراد برای ازدواج است. در واقع برای شروع زندگی مشترک، افراد باید علاوه بر رسیدن به شرایط اقتصادی مناسب و بلوغ جسمی به استقلال عاطفی که یکی از ابعاد بلوغ عاطفی است، رسیده باشند. این امر به قدری اهمیت دارد که ممکن است تلاش های فرد را برای انتخاب یک همسر مناسب و زندگی مشترک موفق، تحت تاثیر قرار دهد.

به همین دلیل است که کارشناسان تاکید می کنند رسیدن به بلوغ عاطفی و استقلال عاطفی، یکی از مهم ترین مشخصه های تصمیم گیری درباره ازدواج است. بهتر است با تعریف و تشریح این واژه ها، بحث را آغاز کنیم..

بلوغ عاطفی یعنی چه؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ وقتی فردی احساساتش را بشناسد و در تعامل با دیگران بیان کند و به کار ببرد، می گوییم این فرد به بلوغ عاطفی رسیده است. چنین فردی می تواند به شکل صحیحی احساساتش را ابراز کند. همچنین احساسات دیگران را نیز به همان خوبی شناسایی و درک می کند. زهرا نیکخواه کارشناس ارشد روان شناسی بالینی با بیان این مطلب به خراسان درباره استقلال عاطفی توضیح می دهد: اگر فردی بتواند خودش را از دیگران مجزا کند و افکار، ایده ها و خواسته های مستقل داشته باشد، استقلال عاطفی دارد. رشد عاطفی فرآیندی است که از تولد کودک آغاز می شود و والدین نقش مهمی در این میان ایفا می کنند. اولین پیونددهنده کودک با محیط بیرون مادر است. از این رو نحوه تعامل کودک با مادر، تعیین کننده نحوه تعامل او با جهان خارج است.دلبستگی یا پیوند بین مادر و کودک، اولین نیاز کودک برای برقراری ارتباط با جهان خارج است و هر قدر این دلبستگی ایمن تر باشد، جهان برای او ایمن تر خواهد بود. چنانچه این احساس در دوران رشد و تکامل رو به بهبود نباشد، فرد با همین احساس وارد رابطه زناشویی می شود و دلبستگی ناایمن خواهد داشت. این سبک دلبستگی ارتباط مستقیمی با تلاش کودک برای کسب استقلال دارد. کودک از ۲ یا ۳ سالگی مفهوم «من»، «اسباب بازی من»، «مادر من» و... را درک می کند و به دنبال کسب هویت خود است. او با تکیه بر دلبستگی ایمن که به مادر پیدا کرده، به دنبال دست یافتن به استقلال است.

نیکخواه با اشاره به این که سبک دلبستگی و میزان پیوند عاطفی که بین کودک و مادر ایجاد شده است، در شکل گیری شخصیت کودک نقش مهمی دارد، تصریح می کند: نکته این جاست که نگه داشتن حد تعادل و توازن در دوری یا نزدیکی به کودک بسیار مهم است. همان قدر که نادیده گرفتن کودک به دلبستگی و استقلال عاطفی او لطمه می زند، محبت و توجه بیش از حد هم او را در معرض خطر قرار می دهد. در واقع خانواده هایی که به بچه های خود بیش از حد محبت می کنند، به نوعی با کنترل آن ها، فرصت استقلال عاطفی را از آن ها می گیرند. بعضی والدین به جای کمک به بچه ها، کارهای او را انجام می دهند، در صورتی که فرصت ندادن به بچه ها برای انجام کارهایشان یعنی کنترل کردن آن ها و دور کردن از تجربه هایی که باید به دست آورند.گاهی والدین با تصمیم گیری بی مورد به جای نوجوان مانع از این می شوند که وی بتواند عقیده مخالف خود را ابراز کند. والدین تصور می کنند اگر فرزندشان توان مخالفت نداشته باشد، یعنی به خوبی تربیت شده است. یعنی او را به دختر یا پسر «گوش به حرف کن» توصیف می کنند در صورتی که نمی دانند این نوع برچسب زدن باعث کنترل رفتارهای وی می شود و او فرصت های بی نظیری را برای تصمیم گیری از دست می دهد.این دسته از کودکان اغلب به بلوغ عاطفی نمی رسند و فرصت یافتن استقلال عاطفی را از دست می دهند.

بلوغ عاطفی و استقلال

به طور کلی انتظار ما این است که در سن نوجوانی، بلوغ هیجانی فرد کامل شود ولی در بسیاری از موارد یک فرد ۳۰ ساله پس از مراجعه به مشاور ازدواج درمی یابد که هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده و هنوز وارد یک رابطه نشده، نگران از دست دادن آن است.در واقع فرد به علت این که دلبستگی ایمن کسب نکرده و در دوران رشد و تکامل هم به بلوغ عاطفی نرسیده است، همین احساس ناایمنی را وارد رابطه با همسرش می کند.

نیکخواه با بیان این که وابستگی بیش از حد و فاصله گرفتن از همسر به طور همزمان نشان دهنده سبک دلبستگی ناایمن فرد است، تصریح می کند:  این دسته از افراد اگر با همسر خود اختلاف نظر جزئی پیدا کنند، به سرعت دچار آشفتگی می شوند و احساس طردشدگی و تنهایی مفرط آن ها را رنج می دهد. این افراد گاهی به شدت به همسر خود وابسته و متکی هستند و هرگز نمی توانند تعادل را در فاصله با همسر خود حفظ کنند. آن ها هرگز نمی توانند احساسات خود را به درستی بشناسند، آن را درک و به شیوه صحیحی ابراز کنند. همچنین قادر نیستند احساسات همسرشان را نیز به خوبی درک کنند. برای آن ها هر اختلاف نظر و جواب منفی، نشانه ناکامی در زندگی مشترک است؛ درصورتی که فردی که به بلوغ عاطفی رسیده، قادر است پاسخ منفی همسرش را بشنود و در صورت لزوم آن را بپذیرد و عملی کند. چنانچه گفته شد افراط به شکل وابستگی بیش از حد و تفریط به معنای طرد کردن، جزو عادت افرادی است که دلبستگی ایمن را کسب نکرده اند.

ضرورت مشاوره

این کارشناس ارشد روان شناسی بالینی با بیان این که این افراد نمی توانند در عین دوست داشتن از کسی فاصله بگیرند، توضیح می دهد: بعضی تصور می کنند وابستگی و دوست داشتن یکی است. در حالی که وابستگی یک عادت بیمارگونه ای است که سلامت روان فرد را به خطر می اندازد و در روابط یک زوج نه وابستگی بلکه دلبستگی ضروری است. همسری که دایم از تنها شدن و طرد شدن می ترسد و با وجود داشتن زندگی مشترک رضایت بخش، وابستگی بیمارگونه به همسرش دارد و آن را دوست داشتن نام می گذارد، باید حتما در مراجعه به روان شناس و مشاور مشکل خود را حل کند، زیرا در درازمدت همسران از هم خسته می شوند و کارشان به جدایی می کشد. چنین همسری کمبود محبت دارد و از همسرش توقع دارد کمبود محبت او را در کودکی، رفع کند. گاهی هم فردی که در دوران کودکی محبت و توجه زیادی دریافت کرده است، از همسرش هم همین توقع را دارد و همه این موارد باعث دلزدگی و دلسردی همسران از یکدیگر می شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha