یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۹

شهر‌‌های ما بالقوه در پرخاشگری اجتماعی نقش دارند، جامعه‌ای که بافت سنتی ندارد و با ملزومات مدرنیته آشنا نشده‌ است وقتی بخواهد در فضای مدرنیته قرار گیرد طبعاً سردرگم می‌شود

سلامت نیوز : ثانیه شمار چراغ راهنمایی و رانندگی نشان می‌دهد هنوز چند ثانیه‌ای به سبز شدن چراغ باقی‌مانده ولی صدای بوق‌‌‌های خودرو‌‌های پشت چراغ پی‌درپی فضای چهارراه را پر می‌کند. وقتی هم اعتراض می‌کنی، بی حوصلگی می بینی! کافی است درون مترو و در شلوغی واگن‌‌‌های قطار زیرزمینی، تکانی اضافی بخوری، چنان صدای اعتراض برخی بلند می‌شود که یک لحظه گمان می‌کنی خدای ناکرده دستت درون جیب یکی از مسافران رفته و مچ تو را هنگام دزدی گرفته‌اند! پشت باجه خودپرداز ایستاده‌ای و قبض‌‌‌های آب، برق، گاز و تلفن را پرداخت می‌کنی، هنوز نخستین قبض را پرداخت نکرده‌ای که متوجه نگاه‌‌‌های سنگین پشت سری‌هایت می‌شوی، مدتی طول می‌کشد تا قبض اول پرداخت شود و در تمام این مدت این نگاه‌‌‌های سنگین آزارت می‌دهد تا جایی که از پرداخت سایر قبض‌‌‌ها منصرف می‌شوی! اتفاقات روزمره، شاید برای شهروندان عادی شده باشد ولی واقعیت این است كه روح و روان همه را آزار می‌دهد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ؛ «مردم، بی حوصله شده اند» این گفته را شاید چندین‌بار شنیده باشید، توجیه‌‌‌های گوناگون دیگری هم راجع به این «حوصله نداشتن» از دور و بر می‌شنوید: «مثل این که؛ مردم گرفتارند، مردم مكان تفریحی ندارند و... !» نکته جالب این که همه این توجیه‌‌‌ها در حد همان توجیه است و چندان مبنای علمی ندارد.
فاطمه بداغی، کارشناس روانشناسی می‌گوید: آستانه تحمل مردم پائین است چرا که بعضی‌‌‌ها همیشه خودشان را محق می‌دانند، فردی که گمان کند در هر حالتی حق با اوست با نخستین اتفاقی که برخلاف نظر او رخ دهد بهم می‌ریزد و واکنش نشان می‌دهد، به عنوان مثال، در رانندگی وقتی راننده‌ای مقابل دیگران می‌پیچد و سعی دارد به حریم رانندگی آنها تجاوز کند وقتی با واکنش رانندگان دیگر مواجه می‌شود پرخاشگری نخستین واکنشی است که انجام می‌دهد، در واقع حق دیگران را ضایع کرده و تنها خودش را محق می‌داند.

پاسخ‌‌‌های سربالا و تند در کنار بحث‌‌‌ها و مجادلات لفظی بیهوده نیز واکنش‌‌‌های دیگر شهروندان است. فاطمه بداغی در این خصوص توضیح می‌دهد: بسیار اتفاق می‌افتد شما یک سؤال عادی از یک شهروند می‌کنید، مثلاً در یک اداره، ارباب رجوع از متصدی می‌پرسد که چرا این اتفاق افتاده و: «پاسخ عجیبی می شنوی» در واقع این اتفاق نه فقط در محیط‌‌‌های اداری و کاری بلکه در فضا‌‌های خانوادگی و دوستانه هم رخ می‌دهد یعنی مردم دوست ندارند پاسخگوی کار‌‌ها و رفتار‌‌های خود باشند، عدم پاسخگویی زمانی رخ می‌دهد که فردی یا از موضع بالا به دیگران نگاه کند، مثلاً خود را رئیس یا بزرگ دیگران بداند و نیازی به پاسخگویی نمی‌بیند یا توجیه و توضیح درستی برای رفتار و گفتار خود ندارد، این افراد بهترین واکنش را در عدم پاسخگویی می‌دانند و در رفتار غلط خود به جملات تندی پناه می برند.

البته مشکلات شهرهای بزرگ در این اتفاقات تأثیر دارد. کاهش آستانه تحمل، مسئله‌ای پذیرفته شده است اما در همه اتفاقات روزمره کاربرد ندارد. طاهره رحمانی، کارشناس روانشناسی و مشاور خانواده در این رابطه می‌گوید: «مشکلات روزمره بی‌تردید در کاهش آستانه تحمل مردم نقش دارند، وقتی فردی در محل کار دچار مشکل می‌شود این به هم ریختگی روانی را در همه دقایق پس از آن با خود به خانه می‌برد. یعنی نه تنها فرد در جامعه پرخاشگر می‌شود بلکه درون خانه هم با اعضای خانواده سر مجادله و نزاع دارد. بر عکس این هم صادق است. فردی که درون خانواده‌اش دچار مشکل باشد با همان به هم ریختگی روانی وارد جامعه می‌شود و در کوی و برزن با دیگران برخورد نامناسب پیدا می‌کند. پائین آمدن آستانه تحمل دلایل اجتماعی و ساختاری هم دارد، خیابان‌‌‌های بدرنگ و سیاه، ساختمان‌‌‌های بلند و خشن، هوای گرم و نمای سنگی ساختمان‌‌‌ها که بشدت به گرمای شهر می‌افزایند. بی‌تردید در خسته کردن روانی شهروندان نقش ویژه‌ای دارند.»

رضا غیاثی، جامعه شناس و محقق می‌گوید: شهر‌‌های ما بالقوه در پرخاشگری اجتماعی نقش دارند، جامعه‌ای که بافت سنتی ندارد و با ملزومات مدرنیته آشنا نشده‌ است وقتی بخواهد در فضای مدرنیته قرار گیرد طبعاً سردرگم می‌شود. شهر‌‌های ما پر از خط‌‌‌های ممتد و نوک تیز شده، ساختمان‌‌‌ها تقریباً همه یک شکل هستند، اکثر وسایل مورد استفاده ما از آهن ساخته شده و سخت هستند، رنگ خیابان‌ها و آدم‌ها کدر و تیره شده، همین‌ها جامعه را بالقوه به پرخاشگری سوق می‌دهد.

وی می‌افزاید: بافت سنتی ما همیشه به خط‌های منحنی علاقه داشته، مساجد ما که مظهر آرامش بوده‌اند، در ساخت در و پنجره، گنبد یا حتی منبر و محراب از خط‌های منحنی استفاده کرده‌اند و هنوز هم این سنت در مساجد ما وجود دارد. آرامش موجود در این اماکن هم به همین دلیل است یعنی چشم روی یک خط تیز حرکت نمی‌کند بلکه می‌چرخد و همین چرخش، آرامش روانی را به دنبال دارد اما در فضاهای بیرونی که گرایش به سمت مدرنیته زیاد است شما ساختمان‌هایی را می‌بینید که هیچ انحنایی ندارند. اتوبوس‌ها را می‌بینید که شما را عصبی می‌کنند. خودروهایی می‌بینید که دودشان روی اعصاب شما اثر می‌گذارد. جامعه‌ای می‌بینید که تلاش می‌کند با مظاهر مدرنیته همسان شود ولی نمی‌تواند. در چنین جامعه‌ای، طبیعی است آستانه تحمل مردم پائین بیاید.

این جامعه‌شناس با مقایسه جامعه شهری و روستایی می‌گوید: در جوامع روستایی هنوز تفکر و تمدن بر اساس سنت است، یعنی هنوز نظم آهنین مدرنیته حاکم نشده و طبعاً کسی هم تلاش نمی‌کند به مدرنیته عادت کند. وقتی چنین تلاشی نباشد آرامش روحی و روانی هم حاکم می‌شود به همین دلیل جامعه روستایی جامعه‌ای آرام و دلپذیر است. در واقع جامعه روستایی زیاده‌خواه نیست، این جامعه حق خود از زندگی را در حد همان تلاشی که انجام می‌دهد می‌خواهد نه بیش از آن ولی در جامعه شهری، شهروند گمان می‌کند هرگز به حقش نمی‌رسد چون ترقی لوازم و وسایل را می‌بیند، هر روز جنس جدیدی به بازار می‌آید و هر روز شهروند وسوسه خرید جنس جدیدی را دارد و همین وسوسه‌ها وقتی با عدم تمکن مالی مواجه می‌شود جامعه را پرخاشگر می‌کند.

شاید این عوامل تنها بخشی از علل کاهش آستانه تحمل مردم باشد و بدیهی است علت‌های دیگری را نیز می‌توان یافت ولی به هر حال همه به این واقعیت که «آستانه تحمل شهروندان پائین آمده» اذعان دارند. در این میان سؤالی که وجود دارد این است که «چه باید کرد؟» طاهره رحمانی، روانشناس می‌گوید: مردم باید با حقوق و تکالیف خود آشنا شوند، آنها باید بدانند هنگام رانندگی صاحب چه حقوقی هستند و در مقابل چه تکالیفی دارند، شهروند باید بداند با عدم پاسخگویی اول به خود لطمه می‌زند بعد به جامعه، شهروند باید در جریان باشد که اگر زیاده‌خواهی کند در اثر لطمات روحی و روانی به کمترین هم نخواهد رسید. اینها مباحثی است که باید به فرد از دوران تحصیل آموزش داده شود.
البته رسانه‌ها هم نقش ویژه‌ای دارند؛ آشنایی با حقوق و تکالیف از طریق رسانه بیشتر امکان‌پذیر است. شما نگاه کنید، سریال‌های تلویزیونی اکثراً سریال‌های تلخ، تند و گزنده هستند. حتی در سریال‌های طنز هم این تندی و گزندگی وجود دارد بی‌آن که حاوی پیامی خاص باشند. طبعاً همان رویه روی ذهن مردم می‌نشیند و قطعاً این نیاز به اصلاح دارد. شاید مردم اگر در تلویزیون رفتارهای‌شان را تماشا کنند و لطمات ناشی از این رفتارها را متوجه شوند بیشتر به اصلاح خود بپردازند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha