پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۴

انسان، موجودی اجتماعی است و در تعامل با دیگر انسان هاست که می تواند به حیات اجتماعی خود ادامه دهد. اما از آن جا که پیچیده ترین کنش ها نیز در همین تعاملات اجتماعی بین انسان ها ایجاد می شود، برقراری و حفظ ارتباط سالم بین افراد یکی از دشوارترین کارها محسوب می شود.

راز موفقیت تعامل اجتماعی با دیگران
سلامت نیوز : انسان، موجودی اجتماعی است و در تعامل با دیگر انسان هاست که می تواند به حیات اجتماعی خود ادامه دهد. اما از آن جا که پیچیده ترین کنش ها نیز در همین تعاملات اجتماعی بین انسان ها ایجاد می شود، برقراری و حفظ ارتباط سالم بین افراد یکی از دشوارترین کارها محسوب می شود. انسان در نهاد خود پذیرای تمام انسان های دیگر است اما در گذر زمان و به علت کسب تجربیات مختلف به میزان زیادی این باور را از دست می دهد و در وضعیت نامناسب به برقراری ارتباط با دیگران می پردازد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ در این مطلب قصد داریم از دیدگاه «تحلیل رفتار متقابل» به چرایی واکنش مناسب و نامناسب با دیگران در رفتارهای خود بپردازیم. این که چرا هنگام برخورد با برخی افراد، گرم و پذیرنده و با برخی دیگر سرد و بی اعتنا هستیم.

والد، بالغ، کودک

روان شناسان می گویند همه ما دارای ۳ وجه شخصیت هستیم. «والد» ما شامل الگوهایی است که در دوران کودکی شکل گرفته است. این الگوها شامل بایدها، نبایدها، دستورات اخلاقی و قوانینی است که توسط پدر یا مادر به کودک ارائه شده است. تمام چیزهایی که کودک از پدر، مادر یا مراقبان اولیه اش می بیند یا می شنود در نوار «والد» او ثبت و ضبط می شود و کودک بر اساس آن ها عادت ها و رفتارهایی پیدا می کند که سرمنشاء آن «والد» است.

دکترشهرام ناصری، مشاور و روان پزشک با بیان این مطلب، به خراسان می گوید: در این نظریه گفته می شود که هر شخص در خودش یک «کودک» را یدک می کشد که همانند کودکی خود او احساس می کند، می اندیشد و رفتار می کند، «بالغ» ما تنظیم کننده روابط بین «کودک» و «والد» است.کسانی که مرکز ثقل شخصیتشان در کودک آن ها قرار دارد، افراد بازیگوش و باری به هر جهت و دمدمی مزاجی بار می آیند. آن ها هر کاری که در لحظه دوست داشته باشند، انجام می دهند و بر این اساس که «قربانی» یا «مهاجم» باشند با دیگران ارتباط برقرار می کنند. برخی از افراد همواره نقش قربانی را ایفا می کنند و در تعاملات انسانی همواره ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرند. اگر نقش مهاجم را بازی کنند، از این بعد شخصیت خود برای برقراری رابطه با دیگران به نحوی استفاده می کنند که بتوانند حداکثر استفاده را از دیگران ببرند و حتی در صورت نارضایتی آن ها به این کار ادامه دهند.

این افراد نمی توانند با جنبه دیگر وجودی خود با دیگران ارتباط برقرار کنند. از نظر ما «کودکی» سالم است که فرد بتواند احساسات و هیجانات خود را به طور کامل، به موقع و در صورت لزوم بروز دهد و از این بعد برای لذت بردن از زندگی و برقراری ارتباط با دیگران استفاده کند. در افرادی که «والد» غالب است، فرد از بالا به دیگران نگاه می کند و به زعم خود «بایدها» و «نبایدها» را بیش از دیگران می داند. در صورتی که دو وجه دیگر شخصیت تحت سلطه «والد» قرار بگیرد، تعصب شکل می گیرد. بنابراین افراد متعصب افرادی هستند که اجازه فعالیت به «بالغ» و «کودک»  خود را نمی دهند. دکترناصری با اشاره به این که «بالغ» سالم وظیفه متعادل نگه داشتن شخصیت بین دو وجه «والد» و «کودک» را دارد، تصریح می کند: گاهی «بالغ» هم ناسالم می شود مثل بزرگسالی که همواره اشتباهاتش را توجیه می کند یا داوری که در یک مسابقه خطاها را نمی گیرد. یک «والد» سختگیر، سرزنشگر و یک «کودک» خجالتی در وجود یک فرد باعث می شود وی هرگز نتواند رابطه متعادل و سالمی با دیگران برقرار کند و از تعامل اجتماعی لذت ببرد.

فردی که می خواهد رابطه سالمی با دیگران برقرار کند، باید بتواند هیجانات و احساساتش را نسبت به دیگران بروز بدهد و آن را متعادل نگه دارد. همزمان با سنجیدن شرایط و موقعیت به «بالغ» اجازه ارزیابی ارتباط و امکان ادامه آن را بدهد و به فرمان های منطقی «والد» عمل کند. بنابراین بسته به این که با کدام وجه شخصیت خود با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، توان بهبود روابط وجود دارد.

فردی که همواره در ارتباط با دیگران دچار مشکل است، از نحوه تعامل با دیگران ناراضی است، آن ها را پس می زند و حتی پس از برقراری روابط با آن ها، دایم با خود کلنجار می رود، در واقع یک «والد» سرزنشگر و سختگیر دارد که کوچک ترین حرکات او را زیر نظر دارد و از وی می خواهد همیشه کامل باشد.از آن جا که رابطه ایده آل هرگز وجود ندارد، وی هرگز درباره روابط خود احساس خوشایندی نخواهد داشت.

وی با بیان این که درمانگر در مواجهه با این مسئله سعی می کند وجه غالب شخصیت فرد را شناسایی کند و ۲ وجه دیگر را پرورش دهد، می گوید: به عنوان مثال کسی را که «والد» سختگیر و سرزنشگری دارد و از روابط خود با دیگران لذت نمی برد، ترغیب می کنیم که به «کودکش» اجازه دهد احساسات و هیجاناتش را تخلیه کند و با «کودک» خود از آن لذت ببرد.بنابراین اگر این بار در مواجهه با فردی احساس کردید از او خوشتان نیامده است، سعی کنید دریابید کدام وجه از شخصیت شما از او خوشش نیامده است، «والد»، «بالغ» یا «کودک» شما؟طبیعی است که دانستن ریشه رفتارهای آدمی در مواجهه با دیگران فقط با دانستن و شناسایی این وجوه خاتمه پیدا نمی کند و فرد باید آگاهی بسیار بالایی داشته باشد تا بتواند به درستی این مرزها را در وجود خود شناسایی کند.

رابطه سالم

وقتی «بالغ» تصمیم می گیرد رابطه سالم «کودک» با «کودک» برقرار کند، صمیمیت رخ می دهد. در چنین رابطه ای میزان تعهد و مسئولیت به یکدیگر بدون اجبار یا فشار بالاست و احساس ها و خواسته های طرفین بدون ترس ابراز می شود.این رابطه از پیش برنامه ریزی شده نیست و دو طرف خواهان روابط صمیمانه و سازنده ای هستند که طی آن بیشترین صمیمیت را از یکدیگر دریافت می کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha