یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۱
کد خبر: 56359
سلامت نیوز : آخرین راه ارتباطی مردم روستاهای پشت سد «گتوند» با غرق شدن پل ارتباطی این روستاها به شهرستان لالی_ به دلیل آبگیری سد _ بسته می‌شود و آنها بین سه دریاچه و یك كوه به محاصره درمی‌آیند. با این حال به گفته «علی یوسفی» نماینده حقوقی روستاهای منطقه «آبماهیك» آنها چاره‌ای جز ماندن ندارند چون اگر هم بروند، بی‌كسی، بیكاری و فقر غرقشان می‌كند، حداقل اینجا در زمین‌های خودشان دفن می‌شوند. او به «تهران‌امروز» می‌گوید: «186 مالك در این منطقه هنوز هیچ پولی از سازمان آب_نیرو نگرفته‌اند و حق و حقوق آنها پرداخت نشده‌ اما 120 روز است كه برقشان را قطع كردند و 11 ماه است كه آب آشامیدنی به آنها نمی‌دهند.» یوسفی می‌گوید: «من برای تمام حرف‌هایم سند دارم، و مدارك تمام این مالكان كامل است.»

بازگشت روستاییان

به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ روستاهای منطقه آبماهیك تابستان سختی را پشت‌سرگذاشتند. با قطع شدن آب و برق، گرما غیر قابل تحمل شد و برخی از روستاییان مجبور شدند، بدون اینكه پولی از مجریان سد بگیرند، آواره روستاها و شهرهای اطراف شوند. آنها در این مدت شرایط سختی را پشت‌سرگذاشتند. حالا هم به گفتة یوسفی، با خنك شدن دوباره هوا كم‌كم در حال بازگشت به روستاها هستند. او می‌گوید: «چاره‌ای نداشتند. آنها نه پولی برای خرید خانه دارند و نه حتی اجاره.»

یوسفی در این مدت به هركجا كه فكر كنید سرزده تا بتواند حق ‌و حقوق روستاییان را تسویه كند حتی می‌گوید: «در تیرماه امسال با حضور نماینده سد در فرمانداری توافقی برای پرداخت حق وحقوق روستاییان انجام شد. در این جلسه روی قیمتی توافق كردیم اما به دلیل كارشناسی برخی و به رغم سوگندها، به وعده‌های داده شده عمل نشد.» او می‌گوید: «به گفته برخی از كارشناسان، كسانی در طرح هستند كه اجازه نمی‌دهند حق و حقوق روستاییان پرداخت شود.»

زنگ مدرسه در آبماهیك نواخته نمی‌شود!

2 سال است كه بچه‌های روستاهای آبماهیك مدرسه نمی‌روند.مهر با تابستان برای آنها فرقی ندارد. هیچ‌كس هم نگران آینده آنها نیست چون هم مدرسه راهنمایی تعطیل شده و هم ابتدایی. لابد قرار است آنها هم سرنوشتی مثل پدرشان داشته باشند.حداقل پدرهایشان زمینی داشتند كه از پدربزرگ‌هایشان به ارث رسیده بود. اما آنها نه زمینی دارند ونه درسی می‌خوانند كه در آینده بتوانند برای خودشان كسی شوند. یوسفی می‌گوید: «برخی از خانوارها فرزندان خود را به روستاهای اطراف می‌فرستند، اما این امكان برای همه وجود ندارد و هیچ كس هم به فكر درس و مشق روستاییان نیست.» او می‌گوید: «الان نه برق داریم، نه آب، نه بهداشت، نه مدرسه و نه حتی تعاونی.» یوسفی شك ندارد كه مسئولان سد بی‌خیال ماجرا شده‌اند و برای آنها مهم نیست كه مردم آبماهیك چه سرنوشتی پیدا می‌كنند. او می‌گوید: «یك خانوار 10 نفره با 4میلیون تومان پولی كه بابت خانة خود از سد می‌گیرد چه كار می‌تواند كند؟ پول كرایه حمل و نقلش از روستا هم نمی‌شود.»

زمین متری 650 تومان!

یوسفی می‌گوید: «بسیاری از روستاییان شب خواب ندارند چون نمی‌دانند فردا چه اتفاقی در انتظار آنهاست.» به گفته او روستاییان نه راه پس دارند ونه راه پیش. یوسفی می‌پرسد خانم شما با 650 تومان می‌‌توانید یك «بستنی» بخرید؟ دو بار می‌پرسد. بعد می‌گوید: «اما آب نیرو می‌خواهد زمین‌های ما را متری 650 تك تومان بخرد و خانه‌های ما را متری 20 هزار تومان.» او می‌گوید: «حالا حساب كنید در هر خانه‌ای 10 نفر زندگی می‌كند. فقط كرایه رفتن از روستا به لالی نفری 25 هزار تومان می‌شود. كرایه حمل وسایل خانه و گله را حساب كنید. چقدر از این پول را باید به كرایه حمل و نقل بدهیم. آیا اصلاً چیزی برای اجاره یك آلونك باقی می‌ماند. اصلاً آلونكی با این قیمت در روستاهای اطراف پیدا می‌شود. اصلاً چرا باید كسی بعد از 60 سال زندگی با عزت و آبرو، آواره شود؟»

یوسفی می‌گوید: «كسی به قانون توجه نمی‌كند. مادة 5 قانون تملك می‌گوید اراضی باید به نرخ روز تحویل، خریداری شود اما مسئولان سد به این مسئله توجه نمی‌كنند.» او دعوا را به شورای حل اختلاف كشانده است. كارشناسان شورا هم گفته‌اند كه با توجه به حاصلخیز بودن اراضی و وجود سه رودخانه در كنار زمین‌ها، هر هكتار باید 40 میلیون تومان از روستاییان خریداری شود. اما گوش كسی بدهكار نیست. آنها مشكل دیگری هم دارند. آب سد هر روز پیشروی می‌كند و زمین كشاورزی یا باغ جدیدی را غرق می‌كند. آنها تلاش می‌كنند تا قبل از غرق شدن زمین‌ها، اراضی را متر و در جایی ثبت كنند چون به گفتة یوسفی آنها مطمئن هستند، اگر زمین‌ها غرق شود هیچ كس قبول نمی‌كند كه وسعت اراضی چقدر بوده‌است.

باغ جلوی چشمش غرق شد

به‌رغم اعتراض رسانه‌ها، وضع زندگی روستاییان پشت سد، هیچ تغییری نكرده‌ اما آب سد همچنان در حال پیشروی است. به گفتة یوسفی، آب در حال حاضر بخشی از روستای «سربیشه» را_به رغم حضور ساكنان آن_ گرفته ‌است.

او از پیرمردی در روستای گلزاری یاد می‌كند كه هر روز 50 تا 60 متر محل زندگی‌اش را تغییر می‌دهد كه شب هنگام آب سد او را با خود نبرد. یوسفی می‌گوید: «زمین ما را می‌خواهند متری 650 تومان بخرند. اما اهالی آبماهیك یك قالب یخ را 5 هزار تومان می‌خرند و 25 هزار تومان هم كرایه‌اش می‌شود. تازه وقتی به روستا می‌رسد به دلیل گرمای زیاد، یخ نصف شده است. یك روستایی كه الان زمین برای كشت ندارد، حق ماهیگیری ندارد، خرج زندگی‌اش را چگونه تامین كند؟» نمی‌دانید «گودرز محمدی» یك روز تمام بالای سر باغش كه زیر آب رفت چطور گریه می‌كرد. یوسفی می‌گوید: «او از سال 61 باغ داشت كه در آن میوه‌هایی چون انار، انجیر، پرتقال، لیمو و لیمو شیرین می‌كاشت. اما یك روز صبح آب سد، ناغافل باغ را در خود غرق كرد.» گودرز روی تپه‌ای در وسط آب مانده بود و غرق شدن باغش را نگاه می‌كرد و بر سرو سینه می‌زد. اهالی تلاش زیاد می‌كنند تا بالاخره او را از وسط تپه به خشكی می‌آورند تا خودش را غرق نكند. دستش به هیچ كجا بند نبود. فقط بر سر و روی خود می‌زد.

یوسفی می‌گوید: «خواهر نمی‌دانید چقدر این صحنه دردناك بود. دل سنگ برایش آب می‌شد.» یوسفی خودش هم از سال 68 باغدار بود. باغ او را هم آب سد بلعید. او هم همین میوه‌ها را می‌كشت. باغ محصول خوبی هم می‌داد. بسته به اندازة و بزرگی درخت، گاهی 40 و گاهی هم 100 كیلو از یك درخت محصول برداشت می‌كرد اما همه را آب برد.

مجوزهای ماهیگیری لغو شد

2 رود«شور»و رود«تَلُک» در پای روستای گلزاری یكی می‌شوند. ماهی‌ها در این تلاقی سهم روستاییان می‌شد و رودخانه‌ها در ادامه به كارون می‌پیوستند اما مسئولان سد به یك‌باره ماهیگیری در منطقه را ممنوع كردند. یوسفی می‌گوید: «من 10 نفر را معرفی می‌كنم كه در تلاقی این دو رودخانه با مجوز ماهیگیری و زندگی خود را از این طریق تامین می‌كردند اما الان مجوزها لغو شده و آنها دیگر اجازه ماهیگیری ندارند. هیچ كس هم نمی‌گوید كه این افراد چگونه باید زندگی خود و خانواده را تامین كنند.»

تورهای ماهیگیری را بردند

یوسفی می‌گوید: «افرادی آمدند و تمام تورهای ماهیگیری را بردند. حتی قایق‌ یكی از اهالی را هم به رودخانه انداختند تا آب با خود ببرد. البته مردم متوجه شدند و خیلی زود قایق را از آب گرفتند.» به گفته یوسفی افرادی شبانه در حالی كه ترك موتور هستند، می‌آیند و تورهای ماهیگیری را می‌برند یا طناب قایق را باز می‌كنند تا قایق در آب رها شود. اومی‌گوید: «دولت می‌گوید باید رضایت مردم را به دست آورد اما هیچ كس توجه نمی‌كند.»

پرستو به روستا برنگشت

پرستو دختر بچه‌ای مبتلا به دیابت است كه به گفتة یوسفی داروهای او باید همیشه در جایی خنك نگهداری شود. مادرش تا مدتی بعد از قطع شدن برق داروهایش را زیر مشك آب می‌گذاشت اما افاقه نكرد و داروها فاسد شدند. به ناچار پدرش جان او را برداشت و به شهر رفت اما هرچه دنبال خانه وكاشانه گشت، نتواست جایی را اجاره كند، یعنی از پسش برنیامد. پولش را نداشت. حالا پرستو مهمان یكی از خویشاوندانش است و پدرش نمی‌داند باید چه كار كند؟ «علی محمدی» هم یكی دیگر از روستاییان است كه تابستان را در منزل یكی از اقوام گذرانده‌‌است اما حالا صاحبخانه می‌خواهد خودش در خانه ساكن شود و او چاره‌ای ندارد جز اینكه دوباره به روستا برگردد. هرچند روستا را آب گرفته و تاچند وقت دیگر او و تمام روستاییان كه پشت سد مانده‌اند به محاصره آب درمی‌آیند اما چه كنند، آنها نه راه پیش دارند ونه راه پس.

برای استاندار پیغام گذاشتم

یوسفی چند بار به استانداری خوزستان می‌رود تا بتواند با شخص استاندار صحبت كند اما به در بسته می‌خورد و هربار به او می‌گویند برود و یك ماه دیگر بیاید. در نهایت مجبور می‌شود روی تلفن شخصی استاندار پیغام بگذارد. او به استاندار می‌گوید: «عاجزانه از دولت می‌خواهیم كه نگذارد حق مردم آبماهیك از دست برود و نگذارد این بلا سرشان بیاید.» یوسفی می‌گوید: «ما كه دستمان به جایی نمی‌رسد، فقط آه ما به خدا می‌رسد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha