سلامت نیوز : افزایش سن ازدواج موضوعی است که مدت هاست محل بحث کارشناسان و مسئولان است. طبق آمارهای موجود در سال ۱۳۶۵ متوسط سن ازدواج برای مردان 23.6 و برای زنان 19.8 بود، در حالی که در آبان ۸۵ این میانگین با ۳سال افزایش در مردان به 26.2 و برای زنان به 23.2 رسیده است. به گفته کارشناسان این ۳ سال تفاوت ناشی از تغییرات گسترده ساختاری در جامعه ایران است. شکی نیست که این تغییرات اقتصادی، اجتماعی باعث تغییر در الگوهای رفتاری مردم شده است و با رشد فردگرایی و فرآیند تغییر ارزش ها و افزایش تمایل زنان به تحصیل و اشتغال ،ارزش هایی مانند ازدواج در سنین پایین، خانه داری و کدبانوگری کمرنگ شده است. درباره افزایش سن ازدواج و مسائل مرتبط با آن با دکترغلامرضا حسنی درمیان، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و همچنین عضو شورای علمی برنامه  جامع خانواده پایدار گفت وگویی کرده ایم که در ادامه می آید.

تغییرات گسترده ساختاری

به گزارش سلامت نیوز به نقل ازخراسان ؛ واقعیت این است که جامعه ایران مشکلات یک جامعه در حال گذار را طی می کند و تغییرات گسترده ساختاری در جامعه ایران، باعث شده است بسیاری از ارزش های سنتی حاکم بر جامعه کمرنگ و موضوعاتی دیگر جایگزین آن شود. در دورانی که ارزش های حاکم بر جامعه مبتنی بر «کدبانوگری» زن بود، دخترها زودتر جامعه پذیر و وارد زندگی مشترک می شدند و پسران نیز به علت وجود حمایت های اجتماعی و خانوادگی قوی مسئولیت زندگی مشترک را قبول می کردند.در این چارچوب، ازدواج مسئله فرد نبود بلکه مسئله یک خانواده و فامیل بود. دکترغلامرضا حسنی درمیان، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان این مقدمه، به خراسان می گوید: بنابراین افزایش طول دوره جامعه پذیری افراد برای آماده شدن در زندگی اجتماعی یکی از تبعات دوره گذار است. همچنین در گذشته دختران پس از رسیدن به بلوغ جنسی، آمادگی پذیرش مسئولیت یک خانواده را داشتند و پسران هم به دلیل شبکه قوی حمایت کننده به سرعت وارد عرصه اجتماعی می شدند. تغییر در الگوهای رفتاری در حوزه ازدواج باعث تغییر در سن ازدواج شده و تمایل به ازدواج در سنین پایین تر کاهش پیدا کرده است. با کندتر شدن روند جامعه پذیری در ایران، تشکیل خانواده در سنین پایین و داشتن فرزند ارزشمندی خود را از دست داده و اولویت ها در زندگی جوانان تغییر چشمگیری پیدا کرده است.این در حالی است که همزمان سن بلوغ جنسی کاهش یافته است و با افزایش سن بلوغ اجتماعی و افزایش طول دوره جامعه پذیری افراد، فاصله بین سن بلوغ جنسی و سن بلوغ اجتماعی روز به روز بیشتر می شود. در واقع شکاف ایجاد شده بین بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی است که نگرانی ها را دامن می زند و زنگ خطر درباره افزایش سن ازدواج و لزوم توجه به سن مناسب ازدواج را به صدا در آورده است.

الگوی ازدواج برای همه یکسان نیست

نکته این جاست که ممکن است بسیاری عقیده داشته باشند که ازدواج در سنین پایین خوب است اما الگوی ازدواج برای همه یکسان نیست و هرگز نمی توانیم یک الگو را معرفی کنیم و از همه بخواهیم آن را اجرا کنند. مسلم است که شرایط محیطی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی هر فردی منحصر به خودش است و این امر روی الگوی ازدواج و زمان آن تاثیر می گذارد. به علاوه زندگی مشترک در حال حاضر پیچیدگی های خاص خود را دارد، تشکیل خانواده به سادگی گذشته نیست و خواسته ها و انتظارات جوانان امروزی با نسل های قبلی تفاوت چشمگیری دارد. یکی از تغییرات ساختاری چشمگیر در حوزه خانواده افزایش تمایل دختران به داشتن تحصیلات دانشگاهی است که از آن به عنوان یکی از دلایل افزایش سن ازدواج یاد می شود.

فقر تحصیلی گذشته، انگیزه ادامه تحصیل زنان

این جامعه شناس با اشاره به این که انگیزه ادامه تحصیلات دانشگاهی در دختران و زنان بسیار بالاست و یکی از دلایل آن فقر تحصیلی گذشته آنان است، تصریح می کند: ادامه تحصیل و کسب دانش امری ممدوح است اما در حال حاضر به حدی اهمیت یافته که جای خود را به عنوان یکی از اولویت های اصلی در زندگی دختران تثبیت کرده است، به عبارت دیگر باعث تغییر در الگوهای رفتاری نسل جدید شده است و گاهی دختران با وجود شرایط مناسب برای ازدواج در سن مناسب، حاضر نیستند از ادامه تحصیل چشم پوشی کنند و یا در شروط ضمن عقد، شرط ادامه تحصیل و یا اشتغال به کار می گذارند. این امر بدان معناست که در سلسله مراتب ارزش های نسل جدید، داشتن تحصیلات جایگاه بالاتری پیدا کرده و تمایل به ازدواج در سنین پایین کاهش یافته است. در واقع بسیاری از دختران به بهای از دست دادن فرصت ازدواج در سن مناسب به ادامه تحصیل در مقاطع دانشگاهی می پردازند و تلاش می کنند برای رسیدن به استقلال، پس از کسب مدارک تحصیلی وارد بازار کار شوند.

تحصیلات بیشتر از سن در ازدواج اهمیت دارد

دکترحسنی درمیان با اشاره به این که هم اکنون برای ازدواج جوانان اگر دختری تحصیلات عالیه داشته باشد، سنش اهمیت کمتری دارد، تصریح می کند: جامعه، نهادهای اجتماعی، رسانه ها و تمام بدنه اجتماع در تمایل دختران به ادامه تحصیل نقش چشمگیری دارند. به عنوان مثال هم اکنون ترک تحصیل یک دخترخانم و انتخاب خانه داری، از سوی جامعه رد می شود و تحصیلات بالا در اصل از سوی تمام ساز و کارهای اجتماع تبلیغ زیادی می شود. به طوری که هم اکنون بسیاری از زنان خانه دار به دنبال ادامه تحصیل هستند. بنابراین نمی توان در شرایطی که وضعیت موجود روز به روز به نفع داشتن تحصیلات عالیه حرکت می کند، از زنان و دختران خواست تبلیغات در این باره را نادیده بگیرند. طبیعی است که وقتی موضوعی مانند داشتن تحصیلات دانشگاهی به عنوان ارزش معرفی می شود، زنان هم به دنبال کسب آن باشند. نکته مهم این جاست که فرآیند تمایل به تحصیل در زنان به عقب بر نمی گردد و کسی نباید زنان را بابت انتخاب ادامه تحصیل سرزنش کند. زیرا سیستم آموزشی و تمام ساز و کارهای جامعه و رسانه ها این امر را بسیار تشویق می کنند. هم اکنون نهادهای آموزشی رسمی و غیررسمی و رسانه ها و تولیدات فرهنگی که قرار است خانواده را جهت دهند، هماهنگ و یکسان عمل نمی کنند و از این رو جامعه ما مشکلات دوره گذار را پشت سر می گذارد.

زندگی مدرن، انتظارات سنتی

این عضو شورای علمی برنامه جامع خانواده پایدار با تاکید بر این که وقتی زمینه اشتغال زنان به منظور کسب استقلال فراهم شد، باید فرهنگ سازی و آموزش کافی هم در این زمینه انجام شود، می گوید: مشکل اساسی ما در این حوزه این است که آموزش های لازم را برای ساخت های تغییر یافته در جامعه ارائه نکرده ایم. یعنی خانواده در ذهن افراد، سنتی است اما در واقعیت اجتماعی دچار تغییرات جدی شده است. به عنوان مثال وقتی یک دختر تحصیلکرده با تحصیلات عالیه ازدواج می کند، خواستار اقتدار و نفوذ بیشتر در نظام خانواده است. هم اکنون ساختار خانواده و رابطه زن و مرد در خانواده از نظر نظام قدرت از حالت مردسالاری خارج شده و در اصل آشفته است.در این باره باید به جوانان آموزش داد که نظام خانواده در حال حاضر به یک اقتدار چرخشی نیاز دارد تا به یک اقتدار مردانه یا زنانه. به عبارت دیگر، بهتر است اقتدار در خانواده نه براساس جنسیت، بلکه براساس صلاحیت زن یا مرد در چرخش باشد و هر لحظه اقتدار تحت اختیار فردی که صلاحیت لازم را دارد، قرار بگیرد. این نوع اقتدار، هم افزایی به بار می آورد نه واگرایی و به همبستگی در خانواده منجر می شود. از سوی دیگر افزایش اشتغال زنان به معنای افزایش ازدواج نیست زیرا در فرهنگ ما این مرد است که وظیفه تامین معاش را به عهده دارد. بنابراین تحققق ازدواج با اشتغال زنان میسر نمی شود.

راهکارها

دکتر حسنی در بحث محور اصلی مشکلات در حوزه ازدواج به مشکل فرهنگی اشاره می کند و می گوید: مشکل اساسی ما این است که در حال حاضر در یک بستر سنتی، خانواده مدرن شکل گرفته است و اعضای این خانواده نمی دانند چگونه باید نسبت به هم کنش داشته باشند زیرا آموزشی در این باره ندیده اند. بنابراین چاره ای نداریم جز این که در اولین گام نهاد خانواده را باز تعریف کنیم. به عبارتی خانواده ایرانی در شرایط کنونی از نظر ساختاری، جایگاه و موقعیت نقش ها به بازتعریف نیاز دارد.در این تعریف جدید، نقش مرد، زن و فرزندان باید بازنگری شود و هریک با توجه به شرایط موجود در جامعه، در جایگاه صحیح خود قرار بگیرند. همچنین به بلوغ اجتماعی در حیطه ازدواج که به معنای توانمندی فرد در ابعاد مختلف برای استقلال در یک واحد جدید مانند خانواده است، توجه ویژه شود. در گذشته مکانیسم های حمایتی برای مستقل شدن جوانان وجود داشت اما هم اکنون این مکانیسم ها از بین رفته است و جایگزین مناسبی نیز وجود ندارد.از طرف دیگر ارزش های اخلاقی و اعتقادی در ازدواج به حاشیه رفته است و ازدواج ها به سمت مبادله و یا بده بستان حرکت کرده است.در حالی که خانواده یک نهاد اجتماعی است نه اقتصادی و ما نباید در یک نهاد اجتماعی به دنبال اهداف اقتصادی باشیم اما متاسفانه هم اکنون ازدواج در جامعه ما در اغلب موارد به شکل یک مبادله پر ریسک درآمده است. به این معنا که بسیاری از خانواده ها مهریه بالا را ضمانت ازدواج قلمداد می کنند که اگر با مشکلی مواجه شدند، از نظر مالی متضرر نشوند.

همچنین هدف از ازدواج برای نسل جدید به درستی تبیین نشده و ازدواج برای جوانان کمتر به معنای رفع نیازهای عاطفی، تداوم نسل، همدلی و استقلال یابی است.تغییرات ساختاری گسترده در جامعه و تغییر الگوهای رفتاری باعث شده است نحوه انتخاب همسر نیز دچار تغییرات جدی شود و الگوی ازدواج سنتی در گذشته، به الگوهای ازدواج خیابانی، ازدواج دانشجویی و ازدواج در محل کار تبدیل شده و الگوی ازدواج درون خویشاوندی به میزان زیادی از بین رفته است.در آموزش های غیرهماهنگ و ناپیوسته ما به جوانان الگوی ثابت و موفقی از یک ازدواج خوب ارائه نمی شود درحالی که با توجه به تفاوت های فرهنگی در اقلیم های مختلف کشور باید الگوهای متفاوتی عرضه شود. در آموزش ها باید سنت ها را حفظ و به روز و سعی کنیم وجوه تشابه بین نسل قدیم و جدید را بیابیم.باید دانست هر قدر نظام های ارزشی انسجام بیشتری داشته باشد و پیوستگی فرهنگی بیشتر باشد، ثبات در ساختار خانواده مشهود تر خواهد بود.وی بابیان این که صرف پایین آوردن سن ازدواج برای رفع مشکل کافی نیست، تاکید می کند: باید از خود بپرسیم چرا می خواهیم سن ازدواج را پایین بیاوریم. یک مدل که برای این کار ارائه می شود، این است که جوان بتواند در سنین پایین ازدواج کند اما مستقل نشود، در این مدل، برای کاهش آسیب های ناشی از فاصله سن بلوغ جنسی با بلوغ اجتماعی، جوان ازدواج می کند اما اگر انتخابش مناسب نباشد، قطعاً دچار مشکلاتی خواهد شد. نکته این جاست که در امر ازدواج هرگز نمی توانیم سن پایین را به همه توصیه کنیم و نمی توانیم یک نسخه برای همه بپیچیم. از این رو بهتر است مکانیسم های حمایت از خانواده را تقویت کنیم. شرایط را به سمت ازدواج های ساده که حتی در جوامع مدرن دیده می شود، ببریم و الگوهای مطلوبی از ازدواج ارائه کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha