سلامت نیوز : کودکان و زنان زلزله زده آذربایجان شرقی هرچه زودتر باید از چادر به پناهگاههای امن منتقل شوند.گزارش نشست انجمن حمایت از کودکان این بار به امدادرسانی به کودکان و مادران زلزله زده آذربایجان شرقی اختصاص داشت. در این برنامه نمایشگاهی از نقاشیهای کودکان زلزله زده نیز برگزار شد که افراد میتوانستند در حمایت از این کودکان با مبالغ مورد نظر خود آنها را خریداری کنند. همچنین در گوشهای از نمایشگاه دستبندهای بافته شده کودکان افغان خانه شوش قرار داشت، آنها که با کودکان زلزلهزده آذربایجان شرقی احساس همدردی کرده بودند برای کمک به آنها از کار دست خود مایه گذاشته بودند. آنها حتی نامهای به کودکان زلزله زده نوشته بودند و از احساس مشترک جنگ، بیخانمانی و آوارگی شان که یادآور همین شرایط بعد از زلزله است گفتند.
14روستا و 14روستا مهد
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ در ابتدای این جلسه شیوا دولت آبادی، رئیس هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودک از تجربههای پیشین اعضای انجمن در کمک به کودکان و زنان زلزله سخن گفت که در خراسان جنوبی و بم در کرمان نمود داشت. سومین بار تجربه انجمن روستاهای 80 تا 100 درصد تخریب شده آذربایجان شرقی بود: پس از اقدامات در دو زلزله قبلی که هدف انجمن در آن تغییر دیدگاه فرهنگی کرد و بود و اعضا نسبت به آن همت گماشتند، فرهنگسرایی به وجود آمد که در خاک خشک و کویر روییده بود. کودکان خواندان و نوشتن آموختند و دختران جوان مربیگری یاد گرفتند. بیگمان چیزی که در ده سال اخیر رخ داده تغییرنگاه به وضعیت موجود است که اینک با روستا مهد خودش را نشان میدهد. به گفته او اعضای انجمن در روزهای ابتدایی زلزله آذربایجان راهی منطقه شدند تا بتوانند اثری هرچند کوچک بر کاهش درد کودکان داشته باشند: نشست کنونی انجمن نگاه ویِژهای به مسائل کودکان و خانوادهها دارد تا بتوان به راهکارهایی برای مواقع بحران بهوجود آورد به همین دلیل در 14روستا 14 روستا مهد ساخته شد و اگرچه اسکان هنوز هم در چادر است و امیدواریم کم کم به سرپناه تبدیل شود.پس از وقوع زلزله در آذربایجان شرقی اعضای انجمن حمایت از کودکان جزو نخستین تیمهایی بودند که مناطق زلزلهزده رسیدند. فریده جلالی، یکی از اعضای انجمن دراین گروهها بود که به آذربایجان شرقی اعزام شد، گزارش او از وضعیت زنان و کودکان بخش دیگری از این نشست بود. وقتی به منطقه رسیدیم جاده به حدی شلوغ بود که راه جادهای مملو از ماشین و پر ترافیک بود. بهنظر میرسید هرکس با هر بضاعت مالی به آنجا آمده بود برای امدادرسانی. روستاهای زیادی بودند که با وسعت بالا تخریب شده بودند و در ابتدای امر این فکر را به ذهن متبادر میکرد چرا این همه ویرانی وخرابی؟ در واقع فاصله زندگی شهر و روستا نه در بعد مسافت بلکه در همه چیز بود. دیدن چنین وضعیتی همه ما را که برای کمک به مادران وکودکان به منطقه رفته بودیم مصمم میکرد تا خواستار تغییر بنیادین در همه ابعاد باشیم. به گفته او یکی از دلایلی که توانست به پیشرفت کار و انسجام آن بیفزاید مشارکت نیروهای جوان و فعال در اطلاع رسانی از طریق شبکههای اجتماعی بود: بیتردید باید از مشارکت افراد جوان و با انگیزه در شبکههای اجتماعی برای اطلاع رسانی به مردم تشکر کرد. تلاش این جوانان نشان داد که در ظرفیتسازی اجتماعی باید از همین جوانان استفاده کرد. عدهای هم که برای بودن در کنار کودکان خود را به منطقه رسانده بودند در گوشهای مشغول کوتاه کردن موی بچههای و عدهای دیگر مشغول بازی با آنها بودند تا بتوانند کودکان را از حالت بحرانی دور کنند. او ادامه داد: اولین کاری که به محض ورود به روستاهای زلزله زده انجام داد توزیع شیر بین کودکان بود. چراکه ما معتقد بودیم اولین کسانیکه در آن فضای گردو خاک و بحرانی فراموش میشوند بچهها هستند و این کار انجمن برای نشان دادن این موضوع بود که آمده است تا در کنار کودکان باشد. به گفته او کودکان زلزله زده در آذربایجان در حال حاضر بیش از هرچیز نیاز به کمک بهداشتی و آموزشی دارند و از همه کسانیکه در این زمینه میتوانند کمک کنند خواست تا همچون گذشته کمکهای خود را دریغ نکنند.
یادآوری حقوق افراد ارزشمندتر از هر کار
بخش دیگر آخرین نشست انجمن حمایت از کودکان بازگویی وقایع از زبان یکی از مردم داوطلب وهمیار در تبریز بود. هریسی نژاد گفت: وقتی شروع کردیم به امداد و نجات واقعا غیر متخصص بودیم، نمی دانستیم چگونه و چطور به نجات آسیب دیدگان بپردازیم. در روزهای اول مردم واقعا با چنگ ودندان خاک و چوب را از روی مردهها و زندههای خود برمیداشتند. یکی از حوادثی که واقعا مرا منقلب کرد دیدن اتفاقی بود که در آن مادری بینیاش را به خاک چسبانده بود و فریاد میزد این بوی بچه من است من مطمئنام او این زیر است بویش را حس میکنم. بعد از 20-10 دقیقه که با کمک مردم توانستیم بچه 2سالهاش را از زیر خاک بیرون بکشیم احساس کردم ارزشمندترین چیزی که آن مادر در دنیا میتوانست داشته باشد بچهاش بود که دوباره به آغوشش برگشته بود. او ادامه داد: غروب اولین روز بود و تمام دیوارها آوار شده بودند و حتی گنجشکهایی که لابه لای دیوار خانهها لانه داشتند نمی توانستند آشیانه شان را پیدا کنند چه برسد به انسانها. اما کم کم کمکهای مردمی رسید، آذوقه به قدری بود که هر چادر تبدیل به یک سوپرمارکت شده بود اماهمه به نیازهای مادی فکر میکردند و کمتر کسی به فکر نیازهای معنوی افراد در آن لحظهها بود. بعد از آشنایی با اعضای انجمن زاویه دیدم به این موضوع تغییر کرد چراکه این افراد مشغول امدادرسانی عاشقانه بودند و راه اندازی روستا مهد در آن موقعیت کار سختی بود که اعضا توانسته بودند آنرا محقق کنند. هریسی نژاد ادامه داد: حالا در هر روستا بچهها در کنار هم جمعاند . این شیوه از کار نظرم را جلب کرد که واقعا اگر حقوق افراد چه مرد و چه زن و چه کودک به آنها یادآوری شود حتی اگر کار عملی هم صورت نگیرد اما همین یادآوریاش کار بسیار بزرگی است.
سیب درمانی جواب داد
دکتر عباد زاده یکی از پزشکانی بود که در روزهای ابتدایی که شیوع بیماریها و فقدان پزشک داوطلب دیده میشد به ندای امداد رسانی جواب مثبت داد.او جزو 6 پزشک داوطلبی بود که تمام تلاشش را کرد در کنار پزشکان بدون مرز بدون توقع از سوگند پزشکیاش دفاع کرد. او با بازگویی شرایط امدادرسانی پس از زلزله گفت: بهطور تصادفی 21 مرداد در تبریز بودم. کانون اول اهر بود و در همان ساعات اولیه به اتفاق دوستان در بیمارستان امام رضا راهی روستاها شدیم. با کمک دوستان اقدام به تعبیه چادرهای مرکز بهداشت کردیم. یک شب در همان لحظههای ابتدایی که با کمبود تجهیزات مواجه بودیم با یک اتفاقی روبهروشدم، مادری را که فوت کرده بود از روستای باجه باج به چادر ما آورده بودند و چند ساعت بعد بچه دو ماهه همان مادر را هم آوردند. آن روز کاور حمل جسد به تعدادکافی نداشتیم و بهدلیل کمبود تجهیزات مجبور شدیم فرزند را در آغوش مادر در یک کاور بگذاریم که بعدها آنها را در روستای باجه باج در کنار هم دفن کردند. او ادامه داد: یک روز به این موضوع فکر کردیم که با سیب میتوان درمان خوبی برای زلزله زدگان داشت. بنابراین670 کیلو سیب بهداشتی را در چادرهای روستای هریس بین مردم توزیع کردیم و فضار را تغییر دادیم.
شاخصهای اداره استاندارد را اجرا کنند
ثریا عزیزپناه که بازرس انجمن دیگر سخنران این برنامه بود گفت: در بم فکر میکردم که دیگر حادثهای مرا تحت تاثیر قرار نمی دهد اما آنچه در آذربایجان شرقی دیدم یادآور آن لحظات درد و تلخ بود. بیش از هرچیزی کمبود در روستاها در آن قرار داشتند مرا را رنج میداد.یک شب وقتی به شدت از دیدن این صحنهها متاثر شده بودم به پشت چادری پناه بردم و شروع به گریه کردم. دختر بچه 7 سالهای دنبالم آمد و گفت: خاله گریه نکن، بیا من به تو سرسره مان را نشان بدهم، ما تا قبل از این هرگز سرسره نداشتیم. ما دیگر ناراحت نیستیم چون الان سرسره داریم. او از درخواست جدید انجمن حمایت از کودکان از وزرات کشور خبر داد: انجمن ضمن ارائه لایحهای خواستار جداسازی بودجه کودکان در ستاد غیرمترقبه استانها شده است چرا که کودکان به دلیل شرایط ویژه نیاز به رسیدگی ویژه دارند. بحث ما مداخله موثر است. در زلزله آذربایجان آمارها نشان داد که 12 هزار واحد مسکونی ویران شد و این آمار نشان میدهد که چه حجمی از کودکان و خانوادهها دچار نابسامانی شدهاند. از سویی دیگر موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی سرفصلهای ویژهای برای کودکان در شرایط دشوار دارد که شامل پیشگیری تا 6 ماه بعد از حادثه است ما از مسئولان میخواهیم تنها با بهکارگیری همین شاخصهای موسسه استاندارد به کمک و کاهش بحران در مواقع اضطراری کمک کنند. حمید عسگری، عضو انجمن روانشناسی ایران که در هفته اول پس از زلزله به مناطق اعزام شدند شروع به صحبت کرد. به گفته او آنها چند روز بعد از وقوع زلزله به صورت تیم واکنش سریع به همراه روانشناسان، مهدیاران و روانپزشکان عازم منطقه شده بودند. حمید عسگری رئیس کمیته مداخله در بحران گفت:«هدف ما این بود که به کمک خانوادهها برای گروه درمانی برای تخلیه هیجانات بپردازیم. این فاز اول کار بود که انجام شد و در فاز دو اعضای تیم پس از بستن قراردادی با سازمان آموزش و پرورش قرار است در مدارس به مشاوره تحصیلی بپردازند.» به گفته او برنامههای آتی امضای تفاهم نامه با سازمان هلال احمر وسازمان بهزیستی است که براساس آن در مواقع بحران به صورت تیمهای همیاری اقدام کنند.
نظر شما