سلامت نیوز: نخستین تفاوت در دیدگاه و روش كار روان‌پزشكان نسبت به روان‌شناس و مددكار ناشی از این واقعیت است كه روان‌پزشكان در درجه اول پزشك هستند. ورود به رشته پزشكی چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان بودن استثناء كار دشواری است، بنابراین نیازمند توانمندی‌های ویژه از نظر استعداد، هوش، پشتكار و سلامت روانی و جسمی است...

 بدون این ویژگی‌ها نه فرد می‌تواند وارد رشته پزشكی شود و نه می‌تواند دوران 8 ساله پزشكی عمومی را با درس‌های دشوار در زمینه‌های متنوع، آزمایشگاه‌ها، سالن تشریح، درمانگاه‌ها، بیمارستان‌ها و بخش‌های گوناگون و كشیك‌های طاقت‌فرسا و ضرورت تعامل با همكلاس، استاد، بیمار و خانواده او، پرستار، متصدیان آزمایشگاه و كاركنان بیمارستان بگذراند. درس‌ها و تجربیات دانشجوی پزشكی به او دیدی همه‌جانبه و سامانه‌ای (سیستماتیك) در مورد مسایل زیستی، روانی، اجتماعی و روحانی می‌دهد. دانشجوی پزشكی از آغاز كار خویش با موضوعات كلیدی‌ای چون بیماری، مرگ و تولد روبروست كه به او تجربیات عمیق و روحانی عطا می‌كند. او با مسایلی روبروست كه تنها با عشق و ایمان قوی به خداوند می‌تواند به آنها بپردازد و به همین دلیل است كه عموم پزشكان قویا دیندار و مقید به اخلاقند بر این اساس اگر از پزشكی چیزی خلاف این امر مشاهده شود به عنوان خارق عادت مطرح و مذمت می‌شود. دانشجویان پزشكی از همان دوره بالینی حین ویزیت بیماران از استادان بزرگوار خود درس معرفت، طریقت و اخلاق می‌آموزند.

روان‌پزشكان متخصصان اعصاب و روان هستند


پزشك با تفاصیل فوق‌الذكر در صورت تمایل ورود به دوره تخصصی برحسب علایق، انگیزه و تجربه ممكن است یكی از رشته‌های بیست و چهارگانه تخصصی را دنبال كند كه ورود به آن نیز مستلزم گذراندن امتحان دشواری است كه مصاف گروهی از برجسته‌ترین پزشكان است. از جمله ممكن است وارد رشته تخصصی روان‌پزشكی شود كه در دوره 4 ساله خود دانش نظری گسترده‌تر و ژرف‌تری را درباره سلامت و بهداشت روان، پیشگیری، تشخیص، درمان و توانبخشی نابسامانی‌ها و بیماری‌های روانی برای او فراهم می‌كند و در طول این مدت برحسب محاسبه، دست‌كم 10 هزار بیمار را در دوره 4 ساله زیر نظر استادان خود در درمانگاه‌ها، بخش‌ها و حتی جایگاه‌هایی چون پزشكی قانونی مورد معاینه و درمان قرار داده است. روان‌پزشك در طول دوره پزشكی عمومی و پس از آن در طول دوره آموزش تخصصی با درمان‌های دارویی، انواع روان‌درمانی و درمان به وسیله تشنج‌زایی برقی آشنا می‌شود و الكتروانسفالوگرافی (ثبت امواج مغزی) و اصول تصویرنگاری مغزی و نیز آزمون‌های روان‌شناسی را می‌آموزد. ذكر این نكته ضروری است كه انواع روان‌درمانی توسط روان‌پزشكان ابداع و به كار گرفته شده است و البته جز این هم نمی‌تواند باشد زیرا این روان‌پزشكان (متخصصان اعصاب و روان) هستند كه با مبتلایان به بیماری‌های روانی سر و كار دارند.

پس از این 4 سال، با گذراندن امتحان‌های دشوار نظری و علمی از جمله تخشیص و درمان بیماران واقعی، روان‌پزشك در دو مرحله موفق به اخذ گواهینامه تخصصی و دانشنامه تخصصی می‌شود (امتحانات این دو مرحله مجزاست و كسانی كه متقاضی ورود به هیات علمی روان‌پزشكی هستند حتما باید دارای دانشنامه تخصصی علاوه بر گواهینامه تخصصی باشند).

از سوی دیگر، روان‌شناس و مددكار فارغ‌التحصیل دوره 4 ساله رشته‌هایی هستند كه با مدرك دیپلم انسانی می‌توانند وارد آنها شوند و این رشته‌ها جزو علوم انسانی محسوب می‌شوند و در این دوره 4 ساله با مسائل نظری روان‌شناسی و مددكاری آشنا می‌شوند. روان‌شناسی طبق تعریف عبارت است از بررسی رفتار طبیعی و انگیزه‌های آن بنابراین در دوره كارشناسی یا كارشناسی ارشد یا دكترای آن صحبتی از فیزیك، شیمی، زیست‌شناسی گیاهی و جانوری، فیزیولوژی، تشریح فارماكودینامیك، فارماكوكینتیك، فارماكوگنوزی، نشانه‌شناسی بیماری‌ها یا درمان بیماری‌ها كه جزء لاینفك پزشكی است وجود ندارد و فقط ممكن است به صورت مختصر و نظری اشاره‌ای به برخی موضوعات شود.

موضوع تشخیص و درمان بیماری‌ها آن اندازه مهم است كه طبق قانون فقط به پزشك محول شده و دخالت افراد غیرپزشك در امور درمانی جرم كیفری است. روان‌پزشك طبق دید پزشكی بیمار را از وجوه مختلف زیستی، روانی و اجتماعی مورد ارزیابی قرار می‌دهد. برای نمونه، اختلاف زناشویی یك زوج ممكن است ناشی از بیماری دو قطبی باشد كه تشخیص و افتراق آن جنبه پزشكی دارد و فقط با درمان دارویی قابل معالجه است یا مشكلات تحصیلی یك نوجوان ممكن است به علت بیماری اسكیزوفرنیا باشد كه تشخیص و رد تشخیص‌های افتراقی آن كار روان‌پزشك است.

ممكن است اضطراب یك فرد ناشی از پركاری تیرویید و افسردگی فرد دیگر ناشی از اختلالات غدد فوق كلیه باشد. تشخیص این موارد فقط توسط كسی كه تحصیلات پزشكی دارد عملی است و درمان‌ آنها نیز فقط توسط پزشك امكان‌پذیر است.

شما حال و روز بیمار بخت‌برگشته‌ای را در نظر بگیرید كه به علت بی‌اطلاعی در هر یك از موارد فوق به جای مراجعه به پزشك، به افراد دیگری كه قادر به تشخیص این وضعیت نیستند مراجعه كرده باشد و پس از ماه‌ها و حتی سال‌ها مشاروه بی‌حاصل در اثر تشدید بیماری اصلی و عدم درمان آن فوت كند یا دست به خودكشی بزند.

به همین دلیل طبق نظام سطح‌بندی خدمات درمانی، بیماران ابتدا باید به پزشك عمومی یا پزشك خانواده مراجعه كنند و او پس از بررسی یا رأسا بیمار را درمان می‌كند یا در صورت نیاز به اقدام‌های تشخیصی و درمانی تخصصی به متخصص مربوطه ارجاع می‌دهد. برای نمونه بیمار مبتلا به اسكیزوفرنیا یا وسواس را به روان‌پزشك معرفی می‌كند. روان‌پزشك سرپرست یك تیم درمانی متشكل از روان‌پرستار، مددكار اجتماعی روان‌پزشكی، روان‌شناس بالینی و كار درمانگر با گرایش روان است. او ممكن است برخی امور را به اعضای تیم محول كند، برای نمونه بررسی وضعیت خانوادگی بیمار را به مددكار محول می‌كند. ممكن است انجام برخی آزمون‌های روان‌شناختی یا روان‌درمانی‌های ساده را به روان‌شناس بالینی محول كند. ممكن است مراقبت از بیمار و مصرف داروها و برخی انواع روان‌درمانی و آموزش روانی بیمار و خانواده را به روان‌پرستار محول كند.


مسوولیت تشخیص و درمان برعهده پزشك است


به هر حال از نظر قانونی این پزشك است كه مسوولیت تشخیص و درمان را برعهده دارد و هیچ یك از اعضای این تیم بدون نظر روان‌پزشك اجازه ندارد ابتدا به ساكن به تشخیص و درمان بیمار بپردازد. در غیر این صورت بر او همان می‌رود كه به بیماری كه سعدی حكایت كرده است، رفت:

مردكی را چشم درد خاست. پیش بیطار (دامپزشك) رفت كه دوا كن. بیطار از آنچه در چشم چارپایان می‌كنند در دیده او كشید و كور شد. حكومت به داور بردند. گفت برو هیچ تاوان نیست اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.

ندهد هوشمند روشن رای

به فرومایه كارهای خطیر

بوریا باف اگرچه بافنده است نبرندش به كارگاه حریر

البته اگر بیماری از روی ناآگاهی یا تبلیغات به غیرپزشك مراجعه كرد و او هم با وجود نداشتن صلاحیت بیمار را پذیرفت، این بیمار یا بازماندگان او (در اثر فوت ناشی از عدم معالجه پزشكی) می‌توانند به دادسرا شكایت كنند تا فرد غیرپزشك تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد.

هر كس كه در حدود صلاحیت عملی و قانونی فعالیت كند مورد احترام است اما همان‌گونه كه مامای تحصیلكرده در كار متخصص زنان و زایمان دخالت نمی‌كند یا بینایی‌سنج مدعی چشم‌پزشكان نیست و نمی‌گوید بیماران چشم‌پزشكی را من معالجه می‌كنم، روان‌شناسان محترم نیز نباید در امور تشخیصی و درمانی بیماران كه جنبه پزشكی دارد، مداخله كنند، اما درباره مددكاران باید بگویم آنها همیشه یاور ارزنده بیماران و پزشكان بوده‌اند و هیچ‌وقت موردی برای گله از آنها وجود نداشته است.

منبع: زندگی مثبت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • محمد ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۵
    17 3
    در این متن روانشناسی مظلوم واقع شده بود ومتن یکجانبه نوشته شده بود. به نظر من روانشناسی اندازه روانپزشکی می تواند در جامعه ما تاثیرگذار باشد. در صورتی که به اهمیت آن پی ببریم.
  • علی ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۶
    25 2
    با سلام شما بسیار کم لطفی فرمودید که در باره تفاوت روانشناسی و روانپزشکی صحبت فرمودید من روانشناس هستم روانشناسی شاخه ای از علم است که به مطالعه رفتار افراد می پردازد اینکه فرمودید مطالعه رفتار طبیعی این طبیعی را از کجا اوردید ؟؟؟؟ اینکه فرمودید بسیاری از درمانها را روانپزشکان بوجود اورده اند باید بگویم که هرگز اینگونه نیست بسیاری از روانشناسان بر جسته هم اصلا روانپزشک نبودند و اینکه باید حتما بدانید که روانپزشکی غرب ان چیزی که ما در ایران داریم نیست تفاوتهای زیادی بین انها وجود دارد که بماند روانپزشکان در واقع پزشکانی هستند که به اندازه فقط چهار سال یعنی به اندازه لیسانس ما از روانشناسی میخونند حال ببینید ما دکترا که می گیریم تفاوت ما با انها چقدر است روان پزشکان اصلی باید دراگ تراپی کنند حال اینکه دست به همه جای روانشناسی برده میشود ما متوجه میشویم که کارمان است خود روانپزشکان هم خوب میدانند که مرز انها چقدر است فرمایش شما مثل این است که استاد شهریار پزشک بودند لذا چیزی از شعر نمیدانستند یا کمتر میدانستند روانشناسی شاخه ای از علم است که میتواند مستقل باشد اما روانپزشکی دست در روانشناسی برده است برای شما عجیب نیست که یک روانپزشک بتواند در مطب کارش انواع درمانها را انجام دهد مثلا روانکاوی کند یا شناخت درمانی و رفتار درمانی و ووووو بهترین کار این است که ما در کار یکدیگر دخالت نکنیم شما هم لطفا برای این کم لطفی که فرمودید لا اقل مطلب بنده را بگذارید تا حق به حق دار برسد
    • fateme ۱۸:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۵
      1 0
      منم میخوام روانشناس شم باید چند سال تو دانشگاه بخونم؟!
  • وحید ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۳
    11 1
    اما از نظر کار و وظیفه ای که هر یک از این متخصص ها انجام می دهند نظر دکتر غلامرضا میرسپاسی، نایب‌رئیس انجمن روانپزشکان ایران و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران را مرور می کنیم : " وقتی یک فرد با مشکلی برخورد می‌کند (مثلا یک مشکل تربیتی با فرزندش) ابتدا از یک دوست یا بزرگ‌تر نظرخواهی می‌کند و آن دوست بر اساس تجربه‌های محدودش نقطه نظراتی را مطرح می‌کند که می‌تواند مفید باشد یا نباشد. پس از آن، اگر فرد از آگاهی و بینش بهتری برخوردار باشد، به جای رفتن سراغ اعمال مضحک (مثل کف‌بینی و طالع‌بینی) سراغ اهل‌ فن می‌رود و مثلا سعی می‌کند با خواندن کتاب یا مقاله، مشکلاتش را حل کند. به طور مثال، در زمینه تربیت کودکان کتابی مطالعه می‌کند؛ و البته معمولا آن کتاب، کامل نیست و به طور اختصاصی برای ما تدوین نشده. در گام بعدی، فرد با یک مشاور تماس می‌گیرد؛ البته مشاوره تلفنی می‌تواند راهکار مفیدی باشد ولی چون تماس چهره به چهره وجود ندارد، احساس خوبی نیز تجربه نمی‌شود و معمولا کلی‌گویی‌هایی صورت می‌گیرد. از این‌رو فرد، قدم بعدی را برای رفتن نزد یک مشاور برخواهد داشت. مشاور هم سعی می‌کند راهکارهایی ارایه دهد و در صورتی که مشکل همچنان باقی بود فرد باید از یک روان‌شناس بهره بگیرید تا با بررسی مسایل و مشکلات و توانایی‌های منحصر به فرد او کاری ‌کند که بتواند راه‌ ساده‌‌ای را در زندگی‌ انتخاب کند. حال پس از بررسی‌های همه ‌جانبه روان‌شناسی و ارایه راهکار‌های مناسب فرد متوجه شود که جایی از مغزش دچار مشکل شده‌ است. حالا باید نزد روان‌پزشک رفته تا با دریافت داروهای خاصی تنظیم هورمونی وضعیت عادی خود را به دست آورد و یا از یک متخصص مغز و اعصاب بخواهد او را معاینه کرده و در صورت لزوم، عمل جراحی انجام دهد تا فرد بتواند دوباره به روان‌شناس خود مراجعه کند. "
  • منا ۱۶:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۶
    18 2
    متن فوق العاده از روی غرض ورزی نوشته شده بود.جامعه به هردو این عزیزان نیاز داره.درسته که هدف هردو درمان بیماران روانی هست اما به اندازه ی زمین تا آسمون در شیوه ی در مان اونها تفاوت وجود داره.حتی بین دو شاخه ی روانشناسی بالینی و عمومی هم تفاوت های زیادی وجود داره.پس لطفا قبل از اطلاع رسانی کمی مطالعه هم داشته باشید بد نیست.در ضمن روانشناسی که در ایران وجود داره کاملا متفاوت با روانشناسی غرب و صد البته مرجع قضاوت نیست.
  • ندا ۲۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۶
    17 2
    واقعن مایه ی تاسفه! خیلی دلم میخواد این متن رو یکی از متخصصین روانشناس در امریکا بخونه و نظرشو بگه! واقعا ادم فکر میکنه یه فرد عامی و بدون تحصیلات دانشگاهی این متن رو نوشته! کسی که نه از رشته ی روانشناسی سر در میاره و نه درکی از علوم انسانی داره...نه معنی درمان و تشخصی رو درست فهمیده! کسی که هوش و استعداد رو در داشتن دیپلم تجربی میدونه و خوندن رشته ی پزشکی(حتی به قیمت ورود به دانشگاه آزاد و گرفتن مدرک پزشکی با پول!)اگر فقط نگارنده ی این متن زحمت میکشید و در حد15دقیقه سرچ میکرد ، در مورد تاریخچه روانشناسی در دنیا و تحولات اخیر در این حوزه مطالعه میکرد، مثل یک فرد عامی در این مورد صحبت نمیکرد. البته بیشتر از این هم انتظار نمیره... معنی دقیق جهان سوم رو در همین متن میشه متوجه شد...امیدوارم روزی رو ببینیم که بدون علم از چیزی حرف نزنیم...واقعا امیدوارم هیچ وقت انجمن روانشناسی آمریکا و کشورهای دیگه این متن رو نخونن وگرنه بیش از پیش مایه خنده ی جهانیان خواهیم شد!!!
  • سمیه سلطانی نژاد ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۶
    11 2
    سلام مطلب فوق متاسفانه یکی از هزاران دلیل پزشکسالاری در سیستم درمان ماست عاقلانه است که به هر کس به اندازه ای گه ارزش دارد ارزش داده شود و گرنه گروهی خاص دچار توهم خودبزرگبینی میشوند وقتی متخصصان مدیریت بیمارستانی ما بیکارند و پزشکان وقت سرخاراندن ندارند اما در صف اول مدیریت مراکز خدمات بهداشتی درمانیند برداشتی غیر از این هم انتظار نمیرود اکنون در کشورهای پیشرفته همه رشته های پزشکی و پیراپزشکی به عنوان یک تیم بدنبال هدف والای درمان بیمار متحد و محترم کار میکنند منم منم کردن فقط بغض و بیعدالتی بدنبال دارد البته که همه میدانند پزشک شدن کار سختیست و پزشک قابل احترام است اما آیا یک دکترای پیراپزشکی مثلا روانپرستار روانشناس مشقت کمتری را متحمل میشود چه کسی و با چه ترازویی این را میسنجد با اجترام یک پرستار