بدون این ویژگیها نه فرد میتواند وارد رشته پزشكی شود و نه میتواند دوران 8 ساله پزشكی عمومی را با درسهای دشوار در زمینههای متنوع، آزمایشگاهها، سالن تشریح، درمانگاهها، بیمارستانها و بخشهای گوناگون و كشیكهای طاقتفرسا و ضرورت تعامل با همكلاس، استاد، بیمار و خانواده او، پرستار، متصدیان آزمایشگاه و كاركنان بیمارستان بگذراند. درسها و تجربیات دانشجوی پزشكی به او دیدی همهجانبه و سامانهای (سیستماتیك) در مورد مسایل زیستی، روانی، اجتماعی و روحانی میدهد. دانشجوی پزشكی از آغاز كار خویش با موضوعات كلیدیای چون بیماری، مرگ و تولد روبروست كه به او تجربیات عمیق و روحانی عطا میكند. او با مسایلی روبروست كه تنها با عشق و ایمان قوی به خداوند میتواند به آنها بپردازد و به همین دلیل است كه عموم پزشكان قویا دیندار و مقید به اخلاقند بر این اساس اگر از پزشكی چیزی خلاف این امر مشاهده شود به عنوان خارق عادت مطرح و مذمت میشود. دانشجویان پزشكی از همان دوره بالینی حین ویزیت بیماران از استادان بزرگوار خود درس معرفت، طریقت و اخلاق میآموزند.
روانپزشكان متخصصان اعصاب و روان هستند
پزشك با تفاصیل فوقالذكر در صورت تمایل ورود به دوره تخصصی برحسب علایق، انگیزه و تجربه ممكن است یكی از رشتههای بیست و چهارگانه تخصصی را دنبال كند كه ورود به آن نیز مستلزم گذراندن امتحان دشواری است كه مصاف گروهی از برجستهترین پزشكان است. از جمله ممكن است وارد رشته تخصصی روانپزشكی شود كه در دوره 4 ساله خود دانش نظری گستردهتر و ژرفتری را درباره سلامت و بهداشت روان، پیشگیری، تشخیص، درمان و توانبخشی نابسامانیها و بیماریهای روانی برای او فراهم میكند و در طول این مدت برحسب محاسبه، دستكم 10 هزار بیمار را در دوره 4 ساله زیر نظر استادان خود در درمانگاهها، بخشها و حتی جایگاههایی چون پزشكی قانونی مورد معاینه و درمان قرار داده است. روانپزشك در طول دوره پزشكی عمومی و پس از آن در طول دوره آموزش تخصصی با درمانهای دارویی، انواع رواندرمانی و درمان به وسیله تشنجزایی برقی آشنا میشود و الكتروانسفالوگرافی (ثبت امواج مغزی) و اصول تصویرنگاری مغزی و نیز آزمونهای روانشناسی را میآموزد. ذكر این نكته ضروری است كه انواع رواندرمانی توسط روانپزشكان ابداع و به كار گرفته شده است و البته جز این هم نمیتواند باشد زیرا این روانپزشكان (متخصصان اعصاب و روان) هستند كه با مبتلایان به بیماریهای روانی سر و كار دارند.
پس از این 4 سال، با گذراندن امتحانهای دشوار نظری و علمی از جمله تخشیص و درمان بیماران واقعی، روانپزشك در دو مرحله موفق به اخذ گواهینامه تخصصی و دانشنامه تخصصی میشود (امتحانات این دو مرحله مجزاست و كسانی كه متقاضی ورود به هیات علمی روانپزشكی هستند حتما باید دارای دانشنامه تخصصی علاوه بر گواهینامه تخصصی باشند).
از سوی دیگر، روانشناس و مددكار فارغالتحصیل دوره 4 ساله رشتههایی هستند كه با مدرك دیپلم انسانی میتوانند وارد آنها شوند و این رشتهها جزو علوم انسانی محسوب میشوند و در این دوره 4 ساله با مسائل نظری روانشناسی و مددكاری آشنا میشوند. روانشناسی طبق تعریف عبارت است از بررسی رفتار طبیعی و انگیزههای آن بنابراین در دوره كارشناسی یا كارشناسی ارشد یا دكترای آن صحبتی از فیزیك، شیمی، زیستشناسی گیاهی و جانوری، فیزیولوژی، تشریح فارماكودینامیك، فارماكوكینتیك، فارماكوگنوزی، نشانهشناسی بیماریها یا درمان بیماریها كه جزء لاینفك پزشكی است وجود ندارد و فقط ممكن است به صورت مختصر و نظری اشارهای به برخی موضوعات شود.
موضوع تشخیص و درمان بیماریها آن اندازه مهم است كه طبق قانون فقط به پزشك محول شده و دخالت افراد غیرپزشك در امور درمانی جرم كیفری است. روانپزشك طبق دید پزشكی بیمار را از وجوه مختلف زیستی، روانی و اجتماعی مورد ارزیابی قرار میدهد. برای نمونه، اختلاف زناشویی یك زوج ممكن است ناشی از بیماری دو قطبی باشد كه تشخیص و افتراق آن جنبه پزشكی دارد و فقط با درمان دارویی قابل معالجه است یا مشكلات تحصیلی یك نوجوان ممكن است به علت بیماری اسكیزوفرنیا باشد كه تشخیص و رد تشخیصهای افتراقی آن كار روانپزشك است.
ممكن است اضطراب یك فرد ناشی از پركاری تیرویید و افسردگی فرد دیگر ناشی از اختلالات غدد فوق كلیه باشد. تشخیص این موارد فقط توسط كسی كه تحصیلات پزشكی دارد عملی است و درمان آنها نیز فقط توسط پزشك امكانپذیر است.
شما حال و روز بیمار بختبرگشتهای را در نظر بگیرید كه به علت بیاطلاعی در هر یك از موارد فوق به جای مراجعه به پزشك، به افراد دیگری كه قادر به تشخیص این وضعیت نیستند مراجعه كرده باشد و پس از ماهها و حتی سالها مشاروه بیحاصل در اثر تشدید بیماری اصلی و عدم درمان آن فوت كند یا دست به خودكشی بزند.
به همین دلیل طبق نظام سطحبندی خدمات درمانی، بیماران ابتدا باید به پزشك عمومی یا پزشك خانواده مراجعه كنند و او پس از بررسی یا رأسا بیمار را درمان میكند یا در صورت نیاز به اقدامهای تشخیصی و درمانی تخصصی به متخصص مربوطه ارجاع میدهد. برای نمونه بیمار مبتلا به اسكیزوفرنیا یا وسواس را به روانپزشك معرفی میكند. روانپزشك سرپرست یك تیم درمانی متشكل از روانپرستار، مددكار اجتماعی روانپزشكی، روانشناس بالینی و كار درمانگر با گرایش روان است. او ممكن است برخی امور را به اعضای تیم محول كند، برای نمونه بررسی وضعیت خانوادگی بیمار را به مددكار محول میكند. ممكن است انجام برخی آزمونهای روانشناختی یا رواندرمانیهای ساده را به روانشناس بالینی محول كند. ممكن است مراقبت از بیمار و مصرف داروها و برخی انواع رواندرمانی و آموزش روانی بیمار و خانواده را به روانپرستار محول كند.
مسوولیت تشخیص و درمان برعهده پزشك است
به هر حال از نظر قانونی این پزشك است كه مسوولیت تشخیص و درمان را برعهده دارد و هیچ یك از اعضای این تیم بدون نظر روانپزشك اجازه ندارد ابتدا به ساكن به تشخیص و درمان بیمار بپردازد. در غیر این صورت بر او همان میرود كه به بیماری كه سعدی حكایت كرده است، رفت:
مردكی را چشم درد خاست. پیش بیطار (دامپزشك) رفت كه دوا كن. بیطار از آنچه در چشم چارپایان میكنند در دیده او كشید و كور شد. حكومت به داور بردند. گفت برو هیچ تاوان نیست اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه كارهای خطیر
بوریا باف اگرچه بافنده است نبرندش به كارگاه حریر
البته اگر بیماری از روی ناآگاهی یا تبلیغات به غیرپزشك مراجعه كرد و او هم با وجود نداشتن صلاحیت بیمار را پذیرفت، این بیمار یا بازماندگان او (در اثر فوت ناشی از عدم معالجه پزشكی) میتوانند به دادسرا شكایت كنند تا فرد غیرپزشك تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد.
هر كس كه در حدود صلاحیت عملی و قانونی فعالیت كند مورد احترام است اما همانگونه كه مامای تحصیلكرده در كار متخصص زنان و زایمان دخالت نمیكند یا بیناییسنج مدعی چشمپزشكان نیست و نمیگوید بیماران چشمپزشكی را من معالجه میكنم، روانشناسان محترم نیز نباید در امور تشخیصی و درمانی بیماران كه جنبه پزشكی دارد، مداخله كنند، اما درباره مددكاران باید بگویم آنها همیشه یاور ارزنده بیماران و پزشكان بودهاند و هیچوقت موردی برای گله از آنها وجود نداشته است.
منبع: زندگی مثبت
نظر شما