سلامت نیوز : آن چه این روزها ذهن جوانان را درباره ازدواج به خود مشغول کرده است، هدف و فلسفه ازدواج نیست، بلکه گاه موانع پیش روست. یکی مشکلات اقتصادی را علت اصلی می داند و دیگری نبود معیارهای مناسب برای انتخاب همسر. اما برخی کارشناسان مشکل را ریشه دارتر از این می دانند و معتقدند که غافل شدن از فلسفه و هدف ازدواج از مهم ترین دلایل ناموفقیت نسل جدید در حفظ بنیان خانواده است. برای واکاوی این موضوع پای صحبت های یکی از استادان جامعه شناسی دانشگاه فردوسی نشستیم.به نظر می رسد در شرایط فعلی تلاش ها برای حل مشکلات در حوزه ازدواج، سطحی است. در واقع رویکرد بیشتر خانواده ها درباره موضوع ازدواج، حل و رفع موانع ازدواج است و سازمان های مداخله گر در نهاد خانواده و رسانه ها هم به دلیل داشتن رویکردی سطحی نگر، نتوانسته اند مشکلات حوزه ازدواج را ریشه یابی کنند.از طرفی هنگام جدایی بار سنگین بسیاری از مشکلات جدایی روی دوش جوانان گذاشته شده است، غافل از این که جوان شکست خورده در ازدواج به تنهایی مقصر نیست بلکه مجموعه عواملی از خانواده، نهادهای آموزشی، رسانه ها گرفته تا جامعه، در شکست وی نقش داشته است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ دکتر غلامرضا حسنی در میان جامعه شناس با بیان این مقدمه به خراسان می گوید: وقتی از ارائه الگو و سبک سالم زندگی مشترک به جوانان ناتوان هستیم و نتوانسته ایم به آن ها نشان دهیم خانواده سالم چگونه خانواده ای است، نباید از خود بپرسیم که چرا مسائل اقتصادی در ازدواج جوانان اولویت دارد.

آموزش مفاهیم زندگی سالم

در واقع الگوی خانواده سالم نه از زمان ازدواج بلکه از دوران کودکی، آموزش داده می شود و یک کودک باید با مفاهیم اولیه خانواده سالم آشنا شود. باید دید تا چه حد آموزش هایی که در مهدهای کودک می دهیم، آموزنده است و به آن ها دیدی واقع بینانه به زندگی می دهد، روابط اجتماعی را چگونه تعریف می کند و چگونه به بچه ها درباره تعاملات اجتماعی آموزش می دهد. باید گفت در کشور ما این آموزش ها بسیار پیش پا افتاده تلقی می شود، در حالی که اساس آموزش از مهدها آغاز می شود.

متاسفانه ما در حوزه آموزش درباره خانواده سالم برنامه و راهبرد خاصی نداریم و نهادهای آموزشی الگوهای متضاد رفتاری ارائه می دهند. به عنوان مثال فرد از کودکی می آموزد که مشکلش را پول برطرف می کند، زیرا همه چیز حتی ثبت نام در یک مهد کودک خوب بر محور پول می چرخد. در واقع وقتی می خواهیم الگوهای اجتماعی را با معیارهای مادی بسنجیم و تبلیغ کنیم، فرد دچار تضاد فکری می شود و بین دنیای عینی و ذهنی او فاصله می افتد. نکته این جاست که در بیشتر موارد کنار گذاشتن این فرآیند به دشواری امکان پذیر است زیرا بنیان تربیت گذاشته شده است.این در حالی است که حتی طی سال های بعد هم در نهادهای آموزشی، اتفاق خاصی نمی افتد و آموزش ها چنان که باید و شاید الگوی سالمی را از خانواده ارائه نمی دهد.

تبعیض یاتفاوت

وی با اشاره به این که ما نتوانسته ایم فلسفه خلقت و حقوق زن و مرد را که در اسلام به تفصیل به آن پرداخته شده است، آموزش دهیم، تصریح می کند: تمام حقوقی که اسلام برای زن و مرد قرار داده بر اساس فلسفه خلقت است و برابری جنسیتی که هم اکنون به کشورهای در حال توسعه القا می کنند، اطلاعات کاذبی است که در اختیار جوانان قرار داده اند. به دلیل کم کاری ما در این حوزه بسیاری از جوانان تصور می کنند بسیاری از مشکلات در حوزه ازدواج با برابری جنسیتی برطرف می شود. در صورتی که فلسفه خلقت بر پایه تفاوت های منطقی بین زن و مرد بنا شده است و هیچ کس نمی تواند بگوید زن یا مرد کدام یک برتر است؛ زیرا هر دو مکمل هم هستند و هر یک جایگاه خود را دارند. متاسفانه برابری خواهی زن و مرد هم اکنون به معنای تساوی حقوق گرفته شده است در حالی که برابری خواهی در مقابل تبعیض غیر عقلانی قرار می گیرد نه تفاوت ماهوی و آن چه درباره حقوق زنان و مردان محکوم است، تبعیض است نه تفاوت.نکته این جاست که نباید فراموش کنیم جامعه ما در حال گذار است و وجود بسیاری از مشکلات در حوزه خانواده امری طبیعی است و به علت تحولات گسترده در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه رخ داده است اما باید تلاش کنیم در آموزش های خود الگوی خانواده سالم را معرفی کنیم، سرمایه اجتماعی را افزایش دهیم، زندگی سالم را تعریف کنیم تا هر جوانی با یک تلقی متفاوت وارد زندگی مشترک نشود و شاخص های متفاوتی را در نظر نداشته باشد.

شکی نیست که در آینده خانواده ها سبک زندگی متفاوتی دارند و این تفاوت ها را نهادهای آموزشی که در حال حاضر تربیت کودکان را بر عهده دارند، تعیین می کنند.

در واقع می گویند اگر می خواهید آینده جامعه را ببینید، نهادهای آموزشی و فرهنگی را مشاهده کنید زیرا آموزش و پرورش نمونه کوچکی از جامعه آینده است. اگر تصویرسازی درستی از خانواده مستحکم و پایدار در نهادهای آموزشی وجود داشته باشد، احتمالاً استحکام خانواده در آینده نیز بیشتر خواهد بود.عضو شورای علمی برنامه جامع خانواده پایدار با تاکید بر این که در حوزه مهارت های زندگی نیز کم کاری کرده ایم، اظهار می کند: آموزش ها در حوزه خانواده باید همزمان با تحولات گسترده اجتماعی و فرهنگی جامعه بازیابی شود وقتی نگاه اقتصادی به خانواده پررنگ است، باید مصایب حاصل از نگاه اقتصادی و رقابتی بودن و چشم و همچشمی را به جوانان متذکر شویم. به عنوان مثال ریشه برخی مسائل بنیادی تر از این است که بخواهیم به راحتی پاسخ منفی یا مثبتی مثلاً درباره پشتوانه بودن یا نبودن مهریه بالا برای زنان بدهیم. البته شواهد نشان می دهد چنین تضمینی وجود ندارد. نکته این جاست که ما نتوانسته ایم گزاره های مرتبط با حقوق زنان را به درستی اعمال کنیم و تعادل را از دست داده ایم.

از آن جا که همواره در طبقات مختلف مقایسه وجود دارد، نباید اجازه دهیم طبقات و رسوم آن ها روی یکدیگر تاثیر بگذارد. در واقع باید تلاش کنیم هر طبقه ای رسوم و سنن خود را به صورت توافقی اجرا کند. طبیعی است که تمام این مسائل به فرهنگ سازی نیاز دارد و زمانی موفق می شویم در حوزه ازدواج فرهنگ سازی کنیم که از همین فردا آموزش های صحیح درباره الگوی سالم خانواده را در نهادهای آموزشی بگنجانیم.

اگر بتوانیم الگوی طبقه متوسط جامعه را بازسازی کنیم و ضعف های آن را کاهش دهیم، مشکلات تا حدود زیادی برطرف می شود. زیرا به هر حال در هر جامعه ای دو سر طیف وجود دارد و یک سری فاصله ها را نمی توان حذف کرد اما می توان آن چه را در جامعه جاری است و عمومیت دارد به سمتی هدایت کرد که عقلانیت بر آن حاکم باشد. وقتی عقلانیت حاکم باشد، مهریه و مراسم و آیین ازدواج چنان سنگین نمی شود که طرفین نتوانند از پس پرداخت آن برآیند. در واقع آن چه استحکام خانواده را تضمین می کند، نه هزینه های سنگین و مهریه بالا بلکه توافق بر سر انتظارات است. انتظاراتی که به هم نزدیک شده و واقعی است.همچنین باید مهارت های زندگی به جوانان آموزش داده شود و علاوه بر تغییر الگوی گرایش به تحصیلات بالا در دختران، پسران مهارت های خود را تقویت کنند تا بتوانند زندگی خوبی را با همسر خود ادامه دهند. نکته این جاست که ما یکسری مهارت ها و آموزش ها را جدی نگرفته ایم. باید به جوانان آموزش دهیم که وقتی به مشکلی برخوردند حکمیت تعیین شده ای داشته باشند تا به آن مراجعه کنند نه این که به محض روبه رو شدن با مشکل به دادگاه بروند. در واقع به زوج پیشنهاد می شود که اگر اختلافی بین آن ها ایجاد شد، تعیین کنند که چه کسی حکمیت کند. در گذشته حکمیت به عنوان یک سنت حسنه وجود داشت و در شرایط فعلی ضروری است چنین سنت هایی بازیابی شود.

به گفته این جامعه شناس بهتر است از الگوهای موفق و خوب یاد کنیم و آن ها را به جامعه معرفی کنیم. در معرفی این الگوها باید تلاش کنیم تصورات نادرست را که درباره نسل فعلی در ذهن ها وجود دارد، پاک کنیم.به عنوان مثال مشخص شده است که دختران بر خلاف تصور عامه الگوی مرد مقتدر را دوست دارند نه مرد به اصطلاح زن ذلیل اما در جامعه چنان که حتماً شنیده اید گفته می شود که دختران امروز زیر بار زور نمی روند و چه و چه. در حالی که بیشتر دختران از مرد زندگی خود اقتدار واقعی و نه سنتی می خواهند و دوست دارند همسرشان مردی با نفوذ و مقتدر باشد نه حقیر و بی بند و بار.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha