به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ؛ حجتالاسلام بهمن شریفزاده استاد اخلاق عرفان اسلامی در گفتوگو با یكی از علل مهم ناشكیبایی و پرخاشگری را «حق پنداشتن» خود میداند و میگوید: اگر میزان خودبینی، خودرأیی و خودخواهی شدت پیدا كند نه فقط تحمل شنیدن سخن مخالف كم میشود كه تحمل گوش كردن به حرف مخالف هم كاهش پیدا میكند. این خودرأیی كه ریشه در خودخواهی و خودبینی دارد مقتضی آثار ناشایست و عكسالعملهای نازیبا در انسان است كه یكی از آنها عدم تحمل رفتار مخالف است. فرد خودرأی چون همیشه حق را ملازم با خود میبیند یعنی سخن، باور و رفتار خود را عین حقیقت میپندارد پذیرش او هم نسبت به هرگونه مخالفتی با افت جدی روبهرو میشود و پیش از گوش كردن و دقت كردن در سخن مخالف، فوراً به مخالفت با هرگونه سخن مغایر با باورهای خودش میپردازد یعنی حتی اجازه تحمل و درنگ را هم به خود نمیدهد.
وی با بیان اینكه چنین فردی حتی مجاز نمیبیند كه در اندیشههای مخالف با خودش تأمل كند، تصریح میكند: این فرد احتمال درست بودن سخن مخالف خودش را مساوی با صفر میداند به این معنی كه امكان ندارد حرف خودش غلط و حرف طرف مقابلش درست باشد، لذا هر چقدر حرف مخالف او با منطق بیشتری عرضه شود با پرخاش بیشتر او روبهرو میشود.
شریفزاده ریشهایترین علت پرخاشگری را عدم تحمل سخن مخالف میداند و میگوید: بر این اساس برای رهیدن از پرخاشگری باید این ریشه را برطرف كرد. انسانها باید به تواضعی در باورهای خودشان برسند كه همیشه احتمال نادرست بودن افكار خودشان را بدهند البته اگر دلیلی بر درستی افكار خودشان دارند باید بر باورهای خود پابرجا بمانند، اما همیشه هم این احتمال را بدهند كه ممكن است خطا در باورهایشان باشد.
وی با تأكید بر اینكه احتمال راه یافتن لغزش در اندیشه همه افراد وجود دارد، میگوید: بنابراین گوش به حرف مخالف دادن و دقت كردن در آن نكاتی را پیشروی انسان قرار میدهد كه ممكن است تاكنون به ذهن خطور نكرده باشد. این یك راه معالجه جدی است، ما باید تفكر را در جامعه نهادینه كنیم چرا كه اگر نهادینه شد از پرخاشگری دور خواهیم شد، اما اگر تفكر فضای جامعه را ترك كند تعصبهای بیپایه و بیمنطق همه را پرخاشگر میكند و فرد فرصت شنیدن حرفهای مخالف را از دست میدهد و با این توصیف جامعه به قهقرا میرود.
به گفته این استاد اخلاق ما با تفكر، پرخاشگری را در جامعه از میان میبریم و با ترویج اخلاق، حدی در برابر پرخاشگری در جامعه ایجاد میكنیم كه با بالا رفتن ظرفیت افراد جلوی پرخاشگری گرفته میشود اما برای این كار چه باید بكنیم؟ شریفزاده در اینباره معتقد است كه مردم را باید به پرسش كردن ترغیب كنیم تا از این طریق پرسش در فضای جامعه نهادینه شود. به جای اینكه در برابر پرسش بایستیم و با آن مخالفت كنیم باید راه پرسیدن را باز كنیم تا تفكر نهادینه شود.
جمشید جراره، جامعه شناس نیز با اشاره به این موضوع میگوید: یكی از عوامل اصلی خشم، پرخاشگری و كم شكیبایی، علت مغزی است. ما در مغزمان، بخشی داریم به نام بادامی مغز كه اوج خشم محسوب میشود، یعنی اگر این بخش تحریك شود فرد بشدت خشمگین میشود، اما اگر بخش دیگر مغز تحریك شود خشم به آرامی صورت میگیرد، این بادامی مغز یك خاصیتی دارد كه مثلاً اگر یكبار تحریك شود باز آمادگی دارد كه برای چندمین بار دوباره تحریك شود. پس این باور كه اگر خشمگین شدی داد و فریاد كن كاملاً خلاف رویههای علمی است چون با ویژگی بادامی مغز اگر شما خشمگین شدی و برای تخلیه خشمت شروع به پرخاشگری و داد و بیداد كردی مغزت باز هم تحریك میشود تا برای چندمین بار تو را در موقعیت خشم و عصبانیت قرار دهد، اینكه حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند كه خشم خود را فروخورید دقیقاً به همین ویژگی برمیگردد، متأسفانه چون مردم از این مسئله بیاطلاعنــــــد و آموزشهای لازم را هم ندیدهاند همچنان به رفتار قبلیشان ادامه میدهند.
جـــراره یك عامل دیگر در بروز پرخاشگری و ناشكیبایی را تقویت رفتار میداند و معتقد است كه عكسالعمل اطرافیان در برابر خشم ما خود عاملی میشود برای تقویت آن رفتار. مثلاً شما میبینید كه اگر در فلان اداره داد و بیداد نكنی یا عصبانی نشوی كارت راه نمیافتد خب این مسئله باعث شرطی شدن رفتار خشم و پرخاشگری در شما میشود. متأسفانه این یك معضل اجتماعی و روانی است كه در حال حاضر میان مردم بسیار رایج شده است.
بیش از 60 تا 70 درصد رفتارهای كودكان از طریق مشاهده شكل میگیرد و 30 تا 40 درصد دیگر بر اثر سخنرانی و گوش دادن اتفاق میافتد. شاید به همین علت هم باشد كه در روایات ما به كرات اشاره شده كه مردم را به كارهای خیر و نیك دعوت كنید با غیر زبانتان یعنی با عمل و رفتارتان، چرا كه در این صورت تأثیر آن حرف دوچندان خواهد بود و این به خاطر الگوی مشاهدهای است.
حالا شما از فیلمها كه بگذرید میبینید كه مثلاً فلان مقام مسئول با فلان بزرگ اجتماعی و سیاسی در مجلس و جاهای دیگر در مقابل دید میلیونها نفر مثلاً در مجلس در حال كشاكش و پرخاش است البته نوع این پرخاش نه آشكار كه كاملاً پنهان است. یا مثلاً فلان مدیر اداره جلوی دید كارمندان رده پائین مشغول داد و بیداد و كلنجار رفتن است، خب نتیجه این رفتارها چه خواهد بود؟
آیا غیر از این است كه پرخاشگری و كمشكیبایی تبدیل به یك عادت رایج و معمول در میان مردم در هر رده و شغلی میشود. جراره به كاهش تقویت منفی در این زمینه اشاره میكند و میگوید: به طور قطع وقتی تقویت منفی كاهش یابد ناشكیبایی افزایش مییابد، بنابراین اگر رفتار پرخاشگرانه اتفاق بیفتد و عامل خوشایند از زندگی فرد خارج شود مثلاً اگر كارمندی پرخاشگری بكند و موقعیت شغلی خود را از دست بدهد دیگر مرتكب آن رفتار اشتباه و منفی نخواهد شد چون عامل خوشایند حذف شده است.
وی با تأكید بر این كه عامل خشم در همه انسانها وجود دارد و جزو لاینفك زندگی همه آدمهاست، میگوید: اگر این عامل در حد یك هشدار باشد و اجازه ندهدكه به فرد ظلم شود میتواند مثبت هم قلمداد شود، اما اگر خشم به درستی و به موقع تخلیه نشود تبدیل به پرخاشگری میشود كه اگر بر سر دیگران خالی كنیم در حق آنها اجحاف كردهایم. بنابراین ما باید مهارت كنترل و مدیریت خشم را فرا بگیریم. اما این خشم و پرخاشگری چه زمانـــی رخ میدهد؟
جراره در این زمینه به چند عامل اصلی اشاره میكند. نخستین عامل استرس شغلی است، یعنی وقتی كه فرد در جایگاه خود قرار ندارد یا از شغلش آن طور كه باید و شاید راضی نیست دچار ناشكیبایی و پرخاشگری میشود. دومین عامل عدم رضایت از زندگی است، بعضی از زن و شوهرها از با هم بودن لذت نمیبرند خب این احساس نارضایتی كه با عدم لذت همراه است را به فرزندانشان هم منتقل میكنند یا در آن طرف جوانی میخواهد ازدواج كند، اما مورد مناسب خود را پیدا نمیكند، آیا این فرد دچار عصبانیت و خشم و پرخاش نخواهد شد؟!
سومین عامل مشكلات مالی و اقتصادی است، تورم بالا، بدهكاریها و وامها از جمله مواردی هستند كه فرد را دچار ناشكیبایی و پرخاش میكنند. شكستهای عاطفی و روانی، آلودگی هوا و انواع بیماریها مثل سرطان نیز از دیگر عواملی هستند كه در فرد ایجاد ناكامی كرده و به دنبال آن ناشكیبایی و پرخاشگری ایجاد میكنند. جراره در این میان به آمار جالبی هم اشاره میكند و آن اینكه هم اكنون 21 درصد شهروندان پایتختنشین دچار اختلال روانی مثل افسردگی شدید، پارانوئید و شخصیت ضداجتماعی هستند یا آمار دیگری كه نشان میدهد
53 درصد دانشآموزان دبیرستانی دچار پرخاشگری هستند، خب علت چیست؟ برخی شواهد نشان میدهد كه 17 تا 20 درصد از این استرسها به خاطر امتحان و سخت بودن درسهاست. اما آیا با وجود همه این مشكلات، ما اجازه داریم كه خشممان را بر سر دیگران خالی كنیم؟ خیر ما از هیچ نظری چه دینی، اخلاقی و عرفی اجازه پرخاشگری در اجتماع را نداریم.
وی به دو راه مداخله برای كنترل خشم اشاره میكند و میگوید: نخستین راهكار، شناسایی عامل خشم و مقابله با آن است ما اگر در همان مراحل ابتدایی متوجه عامل اصلی شویم در كنترل خشم موفقتر خواهیم بود. دومین راه قدرت درك و فهم در خاموش كردن خشم است. ما نباید اجازه دهیم كه بادامه مغزمان تحریك شود، چرا كه در این صورت رفتار ما به كرات تكرار خواهد شد. راهكار دوم برای صبور بودن این است كه ما همیشه خودمان را به جای طرف مقابل قرار دهیم، اگر اینگونه نگاه كنیم آستانه تحمل ما بالا میرود و میتوانیم راه درست مواجه با خشم را یاد بگیریم. در این صورت ما میتوانیم در برابر خشنترین آدمها راحت و آرام برخورد كنیم.
جراره اما در پایان گذری هم به كلانشهر تهران میزند و میگوید كه تهران شهر مطلوب ما نیست، جمعیت بالایی دارد، استرس و خشم در آن بیش از دیگر شهرهای كشور است چرا كه در تهران مصرفگرایی و شهرنشینی جای همه عناصر زنده و پویا را گرفته است. در این شهر نظم و مقررات اگر چه تا حدودی وجود دارد، اما شلوغی و ازدحام جایی برای پیشبینی و برنامهریزی نمیگذارد، همین میشود كه مردم هر لحظه برای دیر رسیدن یا به موقع نرسیدنشان دچار استرس و خشم و ناشكیبایی میشوند.
مسئله ترافیك هم كه در جای خودش... زیبایی شهر هم آن چنان دلربا نیست كه بگوییم خشممان را كنترل كند. همه این عوامل در حقیقت دست به دست هم داده تا عصبانیمان كند، پرخاشگرمان كند و در آخر كمطاقتمان...
نظر شما