با وجود زحمات اكثریت پزشكان شرافتمند، متاسفانه برخی مسائل اقتصادی حوزه سلامت باعث شده است عملكرد عده اندكی از پزشكان جامعه پزشكی را با پرسش های فراوانی مواجه كند، از جمله موضوعاتی مانند كالایی شدن سلامت و چرایی به وجود آمدن این پدیده و راهحلهای مطرح برای آن.
برخورد رادیكال با كالایی شدن سلامت
به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد ؛ محمد مالجو: موج عظیم كالایی شدن حوزههای مختلف حیات اجتماعی در حدود 20 سال اخیر كشور ما را درنوردیده است. با دلایل اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میتوان مذموم بودن این پدیده و از جمله پروژه كالایی شدن سلامت را نشان داد. اما در واقع ریشههای كالایی شدن حوزههای مختلف حیات اجتماعی از جمله كالایی شدن سلامت در خود حوزه سلامت نیست. برای شناخت این پدیده باید به این سوال پرداخت كه چرا حوزههایی همچون آموزش، بهداشت، مسكن و سلامت منطق كالایی را پذیرفتهاند؟ برای پاسخ به این سوال باید به بررسی عوامل تولید و بازاری و كالایی شدن آنها روی آورد. عوامل سهگانه تولید یعنی نیروی كار، طبیعت و پول را بررسی كرد. در كنار این طرح مساله، باید در نظر داشت كه در نیم سده اخیر قرن بیستم تلاشهایی كه برای كالاییزدایی از حوزههای مختلف اجتماعی توسط سوسیال دموكراتها در قالب دولت رفاه صورت گرفته است، بعضا موفقیتهای خوبی هم كسب كردهاند و در دولتهای رفاه شاهد آن بودیم كه تا سطح قابل قبولی از این حوزهها كالاییزدایی شده بود. اما چون این كالایی شدن از سرچشمه بسته نشده بود خطر بازگشت آن وجود دارد.
در واقع از این زاویه، راهحل سوسیال دموكراسی نتوانست به صورت ریشهیی این مساله را حل كند. زمانی كه سلامت همچون یك كالا در بازار عرضه میشود دیگر ارزش مصرفی آن مد نظر نیست، بلكه مساله بر سر ارزش مبادله آن است. در واقع عرضهكنندگان نه برای تامین نیاز جامعه كه برای فروش و كسب سود بیشتر سلامت را عرضه میكنند. به نوعی میتوان این امر را صنعت بدن دانست كه نمونه مشخص آن در عملهای زیبایی قابل مشاهده است. در جانب تقاضا هم كسانی كه خواهان این فرآورده هستند، تنها بر اساس داشتن نیاز نیست كه تقاضا دارند بلكه شرط مهمتر آن است كه چه میزان از این نیاز را میتوانند برآورده كنند. در نتیجه در این جا بحث تقاضای موثر مطرح میشود نه نیاز. این منطق كالایی شدن سلامت در چارچوب یك سازماندهی خاص اجتماعی و اقتصادی خودش را تحمیل میكند. در واقع این چارچوب سرمایهدار نه زمانی به حد اعلا میرسد كه درباره سه ناكالا یعنی نیروی كار، طبیعت و پول كه عوامل اصلی تولید هستند، توهم كالابودگی شكل بگیرد. در اینجاست كه بحث بازار خود تنظیمگر مطرح میشود كه به همهچیز شكل كالایی میدهد. در این چارچوب نهادهای غیربازار نقشی ندارند و نهادی مثل دولت نه نقش پرداخت یارانه دارد و نه گسترش تامین اجتماعی، تنها بسترساز برای كاركرد بازار میشود. این نظام بازار خود تنظیمگر پدیدههایی را خلق میكند از جمله شكست فرودستان در تحقق و ارضای نیازهایشان در درجات گوناگون و موفقیت و پیروزی طبقات فرادست و اقلیت یك درصدی جامعه در شكل اضافه انباشت.
این امر سبب شكلگیری موتورهای محركهیی میشود كه هر چه بیشتر تلاش میكند تا حوزههای بیشتری را زیر منطق كالایی بكشد. جغرافیاهای جدیدی را زیر چتر سرمایه و كالایی شدن بكشاند یا در یك اقتصاد پیشاپیش سرمایهدارانه، اقتصاد سرمایهدارانهتر را خلق كند. البته بعد از جنگ جهانی دوم شاهد آن بودیم كه تلاشهایی شد كه از حوزههای اصلی حیات اجتماعی از جمله آموزش، بهداشت، مسكن و سلامت به نوعی كالاییزدایی شود. در واقع پروژه سوسیال دموكراسی و دولت رفاه در خدمت كالاییزدایی و جلوگیری از هر گونه كالایی شدن عوامل اصلی حیات اجتماعی به معنای عام و البته سلامت به معنای خاص بود. اما به واسطه نشناختن ریشههای این كالایی شدن در بهترین حالت تنها یك توقف موقتی در فرآیند كالایی شدن به وجود آورد و نه یك راهحل قطعی. اگر به دنبال راهحل قطعی هستیم باید به انحلال بازاركار، انحلال بازار اجزای طبیعت و انحلال بازار های پولی و مالی و سرمایهیی فكر كنیم. در واقع بر خلاف تبلیغاتی كه در این چند دهه در بوق و كرنا كردهاند كه نمیشود برای این وضعیت بدیل ارائه داد، باید گفت اتفاقا با روشهای دموكراتیك هم میشود برای این وضعیت بدیل شكل داد. باید در نظر داشت با وجود اینكه پروژههای دولت رفاه و سوسیال دموكراسی در میان برخی از اقتصاددانان ایران كه واقعا دغدغههای انسانی هم دارند، دست بالا را دارد، اما این نكته مهم را هم نباید از نظر دور داشت كه راهحل قطعی نیست. بلكه راهحل قطعی برخورد رادیكال با این پدیده است. رادیكالیسم نه به معنای مذموم كلمه كه مد شده است میگویند تندروی، بلكه رادیكالیسم به معنای واقعی كلمه یعنی دست بردن به ریشهها! برای حل مساله سلامت باید ریشهها را تغییر داد. باید رادیكال عمل كرد.
پزشكان بساز بفروش
در ادامه این جلسه، بعد از سخنان محمد مالجو، ناصر فكوهی عضو هیات علمی دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. عنوان سخنرانی وی «پیروزی سرمایهداری پزشكی؛ پایان حق مردن» بود.
ناصر فكوهی: در دوره پس از جنگ در ایران با این مساله روبهرو هستیم كه حوزههای تعیینكننده مختلف اقتصادی كشور از روی یك تیپ فكری الگوبرداری شده در جهان برداشته شده است كه هم اكنون شاهد شكست آن هستیم. الگویی كه در واقع بیشتر از روی امریكا برداشته شده است تا كشورهای اروپایی. در واقع با وجود نقدهایی كه آقای مالجو به درستی بیان كردند به هر شكلی سوسیال دموكراسی اروپایی به مراتب از سیستم وحشی لیبرال بهتر است. در واقع در سوسیال دموكراسی حوزههای حیاتی جامعه را از خطر سقوط و همچنین فاشیسم نجات دادند. بهطور مثال مساله سوداگری روی قیمت زمین و اجارهبها را كنترل كردند. حمل و نقل را تا امروز به جز انگلستان كنترل كردهاند. آموزش عمومی حداقلی را همچنان توانستهاند از كالایی شدن نجات دهند. از همه مهمتر در بهداشت و سلامت تا جایی كه توانستهاند جلوی سوداگری و كالایی شدن را گرفتهاند. اما متاسفانه الگویی كه در ایران مطرح است الگوی امریكایی دهه 1970 به بعد است.
خصوصیسازی شدید سیستم بهداشت و درمان و بیمههای سوداگرانهیی بلا را سر ما آورده است. در خود امریكا هم شاهد آن هستیم كه با وجود اینكه در موارد خاص پیشرفتهترین سیستم بهداشتی را دارد، در میانگین عمومی سطح درمان و بهداشت از كشورهای توسعه نیافته هم عقبتر است. هزینههای درمان آنقدر بالا است كه كمر بیمار را میشكند. در واقع پزشكان ایرانی الان موقعیتی را در جامعه یافتهاند كه همان جایگاهی را دارند كه یك زمانی بساز و بفروشها داشتند. البته این شامل همه پزشكان نمیشود. بلكه یك اقلیتی از پزشكان كه متاسفانه گفتمان مسلط را هم در دست دارند و اهرم قدرت هم در دست دارند این وضعیت فاجعهبار را درست كردهاند. من اینجا به عنوان یك بیمار حرفهیی كه از كودكی تاكنون بسیار با كلینیك و پزشك سر و كار داشتهام به صراحت میگویم الان وضعیت پزشكی ما فاجعهبار است. در سیستم پزشكی ما به نام اخلاقیات و حق زندگی بیمار را به عنوان یك كیسه پول میبینند. در واقع این اخلاقیات نیست كه پزشكی را هدایت میكند بلكه این سرمایهداری است كه آن را هدایت میكند.
ارزش انسان و بدن آن به اجزای كسب سود تنزل یافته است. در برزیل و هند شاهد تجارت اندامهای انسان هستیم. كودكی كشته میشود برای اینكه كلیه و قلبش فروخته شود. این پدیده شوم را در یك زرورق زیبا به نام توریسم پزشكی پیچیدهاند. یك فرد پولدار از كشورهای پیشرفته به هند میرود علاوه بر تفریح با قیمت نازلی هم كلیه و قلب و دیگر اجزای مورد نیازش را كه معلوم نیست از كدام بدبختی دزدیده شده است میگیرد. در این میان من میخواهم از حق مردن طبیعی دفاع كنم، در مقابل سیستم پزشكی كه خودش را پشت گفتمانهای مذهبی و اخلاقی پنهان كرده است. در واقع انسانها را قبل از مرگ شكنجه میدهد و تا آخرین ریال پول آنان را میگیرد. ما در اسطورهها مفهوم حیات را با نفس تداعی میكنیم. مرگ زمانی است كه دیگر به صورت طبیعی نمیتوان نفس كشید. الان نفس كشیدن را هم به شكل پمپاژ با دستگاه و مصنوعی انجام میدهند. این دیگر نفس نیست. این شكل زیباسازی شده از شكنجه است و تنها هدفش رسیدن به سود بیشتر و افزایش سرمایهداری پزشكی است.
كالایی كردن بدن در بیرحمانهترین شكل ممكن الان در ایران جاری است. به نظر من اولین گام این است كه خود جامعه پزشكان حساسیت نشان دهد. اكثریت پزشكان كه با این مساله مخالف هستند باید جلوی آن را بگیرند تا تبدیل به یك فاجعه ملی نشود. در انتها باید تاكید كنم كه در حوزههای مربوط به كودكان، بیماران خاص و افراد سالمند باید از شعار «رایگان بودن مطلق پزشكی» دفاع كرد. باید این افراد به همان معنایی كه آقای مالجو گفتند به شكل رادیكال تحت پوشش قرار بگیرند و از بدن آنان در مقابل سودجوییهای سرمایهداری پزشكی دفاع كرد.
لزوم وضع مقررات در حوزه سلامت
در ادامه بعد از سخنان ناصر فكوهی كه شیرین احمدنیا در مقام مجری خاطرهیی از تسلط پول بر روابط بیمار و پزشك در بیمارستانهای ایران تعریف كرد، بعد از آن نوبت به دكتر حسین راغفر رسید كه سخنرانی خود را با عنوان كالایی شدن بدن ارائه دهند.
حسین راغفر: در واقع از نظر من علت اصلی این نابسامانی موجود عمدتا به نابرابریهای اجتماعی كه منشا اصلی ناامنی است بر میگردد؛ نابرابری كه محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است. در واقع اكنون این قوانین بازار هستند كه جامعه را كنترل میكنند. در این شرایط است كه كالایی شدن بدن در كنار جهانی شدن اقتصاد یكی از هولناكترین جنایتها را در قالب مخوفترین جلوههای تبهكاری به وجود آورده است. همانطور كه گفته شد هند و برزیل و همچنین سودان و یمن الان با مسالهیی به نام قاچاق اعضای بدن انسان روبهرو هستند. این یك شكل جدید از بردهداری است. كه با استفاده از فناوری انجام میشود. بسیاری از این قربانیان در اثر فقر و نابرابری به این نقطه رسیدهاند. و اصلیترین خریداران اقلیت كوچك سرمایهداران ساكن در كشورهای غربی هستند. این امر محصول اشكال مختلف فقر و گرفتاریهای ناشی از بیعدالتی و ظلم به طبقات محروم است. این كالایی شدن بدن محصول حاكمیت نگاه اقتصاد بازاری به كل جامعه است در واقع این نگاه همه موجودات از جمله انسان را تبدیل به كالا میكند. متاسفانه این منطق بازار خود تنظیمگر و دست نامریی آدام اسمیت منطق مسلط اقتصاد بعد از جنگ در ایران شد و موجب تسری نابرابری شدید در جامعه شد.
همین امر جامعه را دچار فساد و فرسایش كرد. در نتیجه الان میتوان سخن از سقوط اجتماعی جامعه گفت و تبعات آن قطعا اگر اینگونه ادامه یابد به سقوطهای دیگر هم میانجامد. تبعات این اقتصاد شكلگیری انحصار و فساد است. از منظر اقتصاد اطلاعاتی هم باید به این موجود نگاه كرد. برخلاف ادعای مدافعان سیستم بازار خود تنظیمگر بین عرضه كننده و تقاضا كننده برابری اطلاعاتی وجود ندارد. این نابرابری اطلاعاتی در حوزه سلامتی به شكل وحشتناكتری تجلی مییابد. در واقع وقتی پزشك بیش از بیمار از سلامتی شخص بیمار اطلاع دارد ظرفیتهای بزرگی برای ایجاد فساد و سوءاستفاده وجود خواهد داشت و در نبود یك نهاد نظارتگر این امر تشدید میشود. در این شرایط نهادهایی همچون وزارت بهداشت باید به نفع مردم دخالت كنند كه اینگونه نیست. متاسفانه الان اصل بر نیاز بیمار نیست. بلكه اصل بر توانایی پرداخت پول برای درمان است كه این امر در حوزه سلامت فاجعه به بار میآورد. چون اینجا بحث بر سر مرگ و زندگی انسانها است. در این میان راهحلی كه اقتصاد اطلاعاتی برای رفع این معضل پیشنهاد میكند نظم بخشی است. در واقع باید با وضع قوانین و مقررات این ناهنجاری را كنترل كرد. این حداقلیترین اقدامی است كه باید صورت بگیرد تا از تخریب هر چه بیشتر جامعه انسانی جلوگیری شود. پس از سخنرانی كارشناسان، این نشست با برنامه پرسش و پاسخ به پایان رسید.
نظر شما