به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ او سرخ میشود، قلبش به شدت میتپد، عضلاتش سفت و سنگی میشود، فریاد میزند، توهین میكند، اجسام را پرت میكند و میشكند چون میخواهد كسی باشد كه حرف آخر را میزند.آدم خشمگین همیشه حق را به خودش میدهد و از موضع یك طلبكار حرف میزند به این علت است كه خشم او همه چیز، از اطرافیان گرفته تا خودش را میسوزاند.
آدمهای پیرامون ما اغلب اینگونهاند؛ خود ما هم گاهی اوقات اینگونهایم. ما عصبانی میشویم و رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز میدهیم چون چیزی از درون به ما فرمان عصبانی شدن میدهد.ما به آدمهای پرخاشگر، انگ «آدم بد» میزنیم چون در مواجهه با او به همه چیز فكر میكنیم جز اینكه چرا او به این وضع افتاده است.
روانشناسان اما پرخاشگری را به چند عامل نسبت میدهند. آنها از كمبود هورمون سروتونین در مغز حرف میزنند و از انواع بیماریها و آسیبهای مغزی.آنها به ترافیك ، احساس گرسنگی شدید، افت قند خون، ازدحام جمعیت و سرو صدای بیش از حد نیز اشاره میكنند و نتیجه میگیرند كه پرخاشگری پیامد عوامل مختلفی است كه نباید سرسری از كنارشان گذشت.
به گفته روانشناسان، افسردگی و احساس گناه هم میتواند به عصبانیت و پرخاشگری منجر شود حتی انتقادپذیر نبودن، مورد تائید و توجه قرار نگرفتن، حساس و زودرنج بودن و یا در معرض فشار روانی قرار گرفتن.در علم روانشناسی گفته میشود كه آدمها تحتتاثیر عوامل بیرونی قرار میگیرند و عصبانی میشوند یا تحت تاثیر عوامل درونی به چنین رفتارهاییرو میآورند.
این علم با بیان این مقدمه توضیح میدهد كه اگر قرار باشد همیشه تقصیرها را به گردن عوامل بیرونی بیندازیم آنوقت سهم آدمها و درونیاتشان را در پرخاشگری نادیده گرفتهایم در حالی كه گاه تعبیر و تفسیرغلط ما از رویدادهای بیرونی است كه آتش خشم را شعلهور میكند.
پس در این شرایط، نسخه سهراب نسخه خوبی است كه میگوید چشمها را باید شست. البته كنترل عصبانیت آن هم در عصری كه به سده پرخاشگری معروف است كار آسانی نیست بویژه آنكه فشارهای اقتصادی و سختیهای گذران زندگی، همه ما آدمها را حساس و تحریكپذیر كرده است ولی در این شرایط هم میتوان عنان خشم را كشید.
كسی نمیگوید آدمها حقی برای عصبانی شدن ندارند اما جان كلام این است كه باید خشم را به درستی اداره كرد نه اینكه با آزاد گذاشتن آن، كسی را ناراحت كرد، دلی را شكست، پلهای پشت سر را خراب كرد و به روز آدمهای اطراف مزه تلخ زد.
نظر شما