چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۳
سلامت نیوز : سكینه خانم دو دختر را عروس كرده و دو پسر را داماد، حالا با 65 سال سن دوباره تنها شده است و با همسرش هم كه تازه بازنشسته شده زندگی می‌كند.

باید این روزها خاطره روزهای شیرین اول زندگی تازه شود. سكینه خانم فكر می‌كرد بزودی آنها سفر را از سر می‌گیرند و دید و بازدیدها را آغاز می‌كنند. دلش می‌خواست دوباره زندگی و عشق قدیمی‌شان را بازسازی كنند و در سایه احترام متقابل بعد از سال‌ها بتوانند آشیانه دونفره و گرمی داشته باشند، اما هیچ چیز آن طور كه فكر می‌كرد اتفاق نیفتاد.

آقامحسن كه حالا 67 سال دارد عادت كرده بود از 7 صبح تا 7 بعد از ظهر در خانه نباشد. او ساعت 7 كه به خانه می‌آمد بعد از استراحتی چای می‌نوشید، شامی می‌خورد و بعد از نگاه كردن اخبار و سریال می‌خوابید.سكینه خانم حسرت داشت كه یك شب یك ساعتی با همسرش فقط در مورد خودشان حرف بزند.

حرف‌های زیادی توی دلش بود.دلش می‌خواست بگوید: محسن جان بدون تو خیلی دست تنها می‌مانم. پسر‌ها فقط ریخت و پاش دارند و هیچ كمكی نمی‌كنند. دلم تنگ می‌شود. مریض كه هستم دلم می‌خواهد كنارم باشی و مرا به درمانگاه ببری.

دلش می‌خواست به همسرش بگوید: این روزها خیلی خسته می‌شوم و دوست دارم كسی برای خدمات منزل به كمكم بیاید اما ملاحظه كاری انگار تمام این سال‌ها جلوی درد دل‌ها را گرفته بود. همسرش دیر می‌آمد و زود می‌رفت. كی باید به او گلایه می‌كرد؟ روز تعطیل؟ زمان استراحت؟ همسرش همیشه می‌گفت: الان حوصله ندارم یك وقت دیگر حرف می‌زنیم و بیش از 40 سال بود كه این یك وقت دیگر پیش نیامده بود.

از میانسالی به بعد تغییر در زندگی برای انسان سخت می‌شود بخصوص​ وقتی همسران بازنشسته متوجه می‌شوند طاقت كنار آمدن با فضای خانه را ندارند

انگار وقتی حرف‌ها نگفته می‌مانند و سال‌ها می‌گذرد آدم‌ها از هم غریبه‌تر می‌شوند، سردتر و بی‌تفاوت‌تر می‌شوند و همزمان توقع‌ها هم از همدیگر كاهش می‌یابد. سكینه خانم بارها به همسرش گفته بود از تو هیچ توقعی ندارم اما این بی‌توقعی از جنس عشق نبود از جنس گلایه بود.

این گلایه‌ها ماند و ماند و ماند تا روزی كه آقا محسن خانه‌نشین شد.

سكینه خانم اول گفت: همه چیز را دوباره می‌سازیم حتی دوباره عاشق می‌شویم اما وقتی چند روزی گذشت و نرم نرمك خواست مشكلاتش را مطرح كند متوجه شد همسرش از او فرار می‌كند.

آقامحسن هم بعد از سال‌های سال كارمندی و پذیرایی شدن در خانه دیگر عادت نداشت بجز رسیدگی چیز دیگری در خانه منتظرش باشد.

وقتی آه و ناله‌های همسرش را دید و گلایه‌های او را شنید گفت: آره دیگه ما كه« با زن نشسته» شدیم و كارفرما زد توی سرمان حالا نوبت توست كه توی سرمان بزنی. تا حالا كه شاغل بودم زندگی خوب و خوش بود چطور تا من ماندم خانه همه درد و مرض‌هایت شروع شد؟

تا حالا گلایه نمی‌كردی حالا دیگر هر وقت من را می‌بینی سر درد دلت باز می‌شود.

این بی‌توقعی‌ها كم‌كم آنها را از هم دلسرد و دلسردتر كرد تا جایی كه امروز سكینه خانم دلش می‌خواهد از همسرش جدا شود. او فكر می‌كند یك عمر حماقت كرده است كه این زندگی را تاب آورده و در خانه همسرش نقشی جز یك كلفت نداشته است.

سكینه خانم نمی‌تواند تحمل كند كه وقتی همسرش هیچ بهانه‌ای برای فرار از ارتباط ندارد نه حرف بزند نه خوشرویی كند و نه از وقتش استفاده بهتری ببرد. از همه بدتر كه حالا او پرخاشگر هم شده است و علاوه بر بد​اخلاقی برای او اسم گذاشته و به او می‌گوید كنیز كفگیر خورده!!!

دلیلش هم این است كه سكینه خانم نق می‌زند.

این زن و شوهر بعد از چهار دهه زندگی مشترك حالا به این نتیجه رسیده‌اند كه هیچ دلیلی برای زندگی با یكدیگر ندارند. آقا محسن دنبال این است كه دوباره شاغل شود و همسرش نیز می‌خواهد نزد دخترش به كانادا برود.

گسستی به وسعت یك عمر

آمار طلاق بین سالمندان ۶۰ سال به بالا با شیب ملایمی در طول سال‌های اخیر افزایش می‌یابد و این مساله قطعا پیامد‌های مختلفی را برای جامعه در​برخواهد داشت.

در این نوع طلاق برخلاف طلاق‌های ۱۰ سال اول زندگی عواملی همچون دخالت اطرافیان و عوامل اقتصادی رنگ می‌بازد و دلایل آن ریشه‌ای تر است. زن و مرد كه زمانی به خاطر فرزندان و حفظ موقعیت خانوادگی آنان یا از ترس والدین خود طلاق نگرفته‌اند اكنون با استقلال بچه‌ها و رنگ باختن نقش والدین در صورت ناسازگاری به ادامه زندگی مشترك علاقه نشان نمی‌دهند.

بخشی از مشكلات زندگی نیز به دلیل ناآشنا بودن با مهارت‌های زندگی است زیرا سالمندان به این مقوله‌ها كمتر اهمیت می‌دهند و اعتقادی به مشاوره ندارند و از كسی هم نصیحت نمی‌پذیرند.

مژگان پژوهنده، روان​شناس اعتقاد دارد: از سن میانسالی به بعد تغییر در زندگی برای انسان سخت می‌شود و بخصوص وقتی همسران بازنشسته​ متوجه می‌شوند طاقت كنار آمدن با فضای خانه را ندارند. در نبود آنان فضای عاطفی خانه تغییر كرده و ساعت‌ها ماندن در آن را نمی‌شود تحمل كرد و اختلاف سلیقه‌ها به اختلاف اصلی زندگی تبدیل و به طلاق منجر می‌شود.

برآورده نشدن توقع زنان و وجود امكان ازدواج مجدد با زنان جوان‌تر برای مردان سالمند به این موضوع دامن می‌زند.

این روان‌شناس اعتقاد دارد ارتباط نداشتن مناسب میان همسران و نداشتن برنامه‌ریزی برای بازسازی روابط خانوادگی بعد از بازنشستگی و نادیده گرفتن نیازهای به حق همسر در این سنین اغلب كدورت‌ها را چنان عمیق می‌كند كه شخص ترجیح می‌دهد احترام خود را در سال‌های پایانی عمر حفظ كند و تن به حقارت چنین زندگی مشتركی ندهد.

این روان‌شناس خانواده توصیه می‌كند: اگر حس می‌كنید زندگیتان مكدر شده است قواعدی برای خود در نظر بگیرید؛ ساعاتی خاص صحبت كردن بدون قضاوت و بریدن حرف یكدیگر​. ساعاتی برای دید و بازدیدها و زمان معینی برای ارتقای شخصی مثل مطالعه و آموزش در برنامه خود بگنجانید.

بخشی از وقت خود را به سفر اختصاص دهید و بخش دیگری را به تعمیر خانه. عبادت و زمان‌های مربوط به آن نیز اغلب از زمان‌های تعیین شده و عادات روزمره سالمندان است.

ورزش یكی دیگر از بخش‌های ثابت این برنامه باید باشد. اگر یك پیاده‌روی دونفره ترتیب دهید زندگی شما مفرح تر خواهد شد.

می​توانید یك نان و پنیر و سبزی هم همراه خود ببرید، در كنار این ورزش یك تفریح ساده هم داشته باشید.

حتی اگر علاقه اولیه خود به همسرتان را از دست داده باشید با رعایت این برنامه و حفظ احترام و شخصیت یكدیگر خیلی زود كدورت‌ها رفع می‌شود. زیرا برخلاف جوانی انگیزه مهم در سال‌های بعد از میانسالی برای زندگی مشترك میل جنسی یا عشق نیست بلكه احترام و همدم بودن است كه زوج‌ها را با هم مهربان می کند.

پژوهنده در پایان توصیه می‌كند شنونده خوبی باشید تا همسر ایده‌آلی شوید.

منبع : جام جم

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha