به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ یکی از دلایلی که میتواند باعث افزایش طلاق در جامعه شود بالا رفتن سطح آگاهی های افراد است و زنان نیز نسبت به حقوقی که در گذشته از آنها تضییع میشد آگاهی بیشتری پیدا کردهاند. طلاق یکی از پیامدهای زندگی مدرن است، افزایش سطح سواد و تحصیلات و گسترش فنآوریهای نوین، گسترش شهرنشینی، افزایش و جوان شدن جمعیت، تغییراتی است که در جوامع امروزی رخ داده و نهادهای اجتماعی را نیز شامل شده است. زنان امروزی حاضر نیستند مثل قبل با لباس سفید به خانه بخت بیایند و بهعلت داشتن فرزند یا حرمت خانواده بر سر یک زندگی بمانند و دم بر نیاورند. در گذشته ممکن بود به علت این مسائل طلاق به صورت رسمی نباشد ولی طلاق عاطفی ممکن بود زیاد باشد اما اكنون وضع دگرگون شده است.
اكنون عوامل دیگری هم که درگذشته باعث میشد تا خانوادهها مستحکمتر باشند از بین رفته است. سابق بر این زن و شوهرهای جوان تحت سرپرستی خانوادهها بودند ولی امروز دیگر خبری از خانوادههای گسترده نیست و زوجها علاقه ندارند خانوادهها یا بزرگترها روی زندگی آنها اثر بگذارند. زوجها میخواهند خودشان برای زندگیشان تصمیم بگیرند و این اتفاقات باعث میشود تا آستانه تحمل افراد برخلاف گذشته پایینتر بیاید. در گذشته، بستگان، نزدیکان و بزرگانی صاحب نفوذ در بستر سنتی و غیررسمی در کنار خانوادهها وجود داشتند که با میانجیگری و نقش مشورتی و حمایتی خود میتوانستند مشکلات را تا حد زیادی حل کنند اما امروز خبری از این نهاد های حمایتی غیررسمی نیست و خانوادهها اگر نتوانند مشکلات خود را حل کنند و طلاق هم چاره کار آنها نباشد، به خشونت و آزار های خانوادگی روی میآورند. اما آیا طلاق در هر شرایطی بد است یا اینکه گاهی اوقات یک درمان و راهحل طبیعی است؟ وقتی ازدواجی اشتباه صورت گرفته باشد ادامه این اشتباه میتواند منجر به اتفاقات بدی از جمله افزایش فشارهای عصبی، قتل، خشونت در خانه و ناامنی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده شود. طلاق میتواند درباره ازدواج های غلط راهحل مناسبی باشد و دو نفر را از یک زندگی پر از فشار و مشکل نجات دهد.
نکته دوم این است که باید ببینیم چرا یک ازدواج به طلاق منجر میشود؟ باید ببینیم تصمیم برای زندگی مشترک چقدر عاقلانه بوده و چه عوامل غیرمنطقی به خانواده وارد شده که بعد از مدتی این خانواده نتوانسته به زندگی مشترک ادامه دهد. یک موضوع این است که جامعه بر خلاف گذشته خیلی متکثر شده است؛ در گذشته شناخت متقابلی نسبت به افراد طایفه و فامیل وجود داشت ولی امروزه در شهرهای بزرگ جوانان از فرهنگهای مختلف به یکدیگر علاقهمند میشوند. امروز در جامعه ما عرصه عمومیكه در آن تعامل برای دو نفر فراهم باشد خیلی محدود است. امروز نهادهای سنتی ازدواج تعطیل شدهاند و دختران نیز حاضر نیستند تحت هر شرایطی زیر یک سقف با یک فرد دیگر زندگی کنند. غیر از دانشگاه و محل کار تنها جای دیگری که دو نفر میتوانند همدیگر را ببینند و انتخاب کنند خیابان است. جوان در خیابان به چشمش اعتماد میكند و ازدواجهای خیابانی که بدترین نوع ازدواج است اتفاق میافتد. طبیعی است در شهرهای بزرگ شناخت متقابل محدودتر و ازدواجهای خیابانی بیشتر شده و در نتیجه طلاق افزایش داشته است. فعالیتها باید در این عرصه بیشتر باشد تا دختر و پسر بتوانند شناخت دقیقتری از هم پیدا کنند.
مشکلات اقتصادی موضوع دیگری است که میتواند بر افزایش طلاق موثر باشد. با افزایش بیکاری و تورم و ناکارآمدی نظام آموزشیوتربیتی، هزینههای هنگفتی بر جامعه تحمیل میشود. مشکلات اقتصادی از جمله تامین نشدن حداقل معیشت در کنار انتظاراتی که در خانوادهها بهوجود آمده سبب شده تا میزان نزاع و خشونت و آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کند.
ما منتظریم همه مشکلات با معجزه حل شود اما همه امور با اراده خداوند و اسبابش انجام میشود. یکی از اسباب تغییر تحول مدرن در جامعه کارشناسان خبره هستند که یا باید خودشان در محل تصمیمگیری باشند یا در محل مشورت و طرف مراکز تصمیمگیری باشند ولی جای این دو در جامعه ما خالی است.هزینههای مراکز مشاوره اینقدر بالاست که خانوادههای با درآمد متوسط از پس هزینه آن بر نمیآیند و ناچار مشکلاتشان روی هم جمع شده ودر نهایت با طلاق از هم پاشیده میشوند. سخن آخر اینکه نهادهای اجتماعی، ستونهای یک جامعه هستند و اکنون که بیشتر آنها از بین رفتهاند یا کارکرد آنها به حداقل رسیده، تنها ستونی که جامعه ما را نگه داشته، خانواده است اما اکنون فشارها بر این ستون زیاد شده و اگر آن هم فرو بریزد، درگیر فروپاشی خواهیم شد.
نظر شما