سلامت نیوز : حذف روز جهانی معلولان از تقویم در سال جاری قطعاً ناشی از یک غفلت و بیتوجهی مسوولان تدوین تقویم بود. البته از شواهد بر میآید این غفلت به طور مشخص این مناسبت جهانی افراد معلول را هدف نگرفته بلکه هم زمان چند مناسبت دیگر هم از تقویم حذف شده بود. اما حتی با لحاظ این توضیح حذف مناسبتهای جهانی که در پشت خود فلسفه و تاریخی دارند و موجب پیوند جوامع مختلف به یکدیگر میشوند توجیه ندارد. خوشبختانه این غفلت اصلاح شد و روز جهانی معلولان دوباره به تقویم بازگشت.
این بخشی از گفتوگوی «مردم سالاری» با مشاور مهندس کاظمی وزیر رفاه و تأمین اجتماعی دولت نهم و رئیس هیأت مدیره انجمن باور است که متن کامل این گفتوگو را میخوانید.
با توجه به این که دهه هشتاد به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی، دهه اوج فعالیت سازمانهای غیردولتی در ایران بود و معلولین نیز در این بین حضور شایانی از خود نشان دادند، آیا فکر میکنید از این فرصت به خوبی استفاده شد؟ دستاوردهای اصلی سازمانهای غیردولتی معلولین در این دهه چه بود؟
ضمن موافقت با این گفته که دهه هشتاد زمان رشد فعالیتهای سازمانهای مردم نهاد افراد معلول بوده است، باید تأکید کنم شروع این رشد از اواسط دهه هفتاد بود و زمینههای ثمر دهی فعالیتهای سمنها در دهه هشتاد عملاً از چند سال قبل از آن شکل گرفت زمانی که دولت وقت ضرورت رشد فعالیتهای سمنها را به عنوان ظرفیتسازی به منظور حضور و ساماندهی منابع اجتماعی و مالی مردم در جهت بهبود زندگی خود آنان و به عنوان مکملهای ضروری سازمانهای دولتی پذیرفت. اما این درست است که عملاً دهه هشتاد زمان شکوفایی فعالیت سمنهای افراد معلول محسوب میشود، در این جا میخواهم یک خلط نسبتاً رایج در مورد مفهوم سمنها را روشن کنم، منظور از سازمانهای غیردولتی افراد معلول، تشکلهایی است که توسط آنان، فعالین حقوق افراد معلول و نیز افراد نیکوکار خیراندیش به وجود آمدهاند این سازمانها را نباید با مراکز خدمات توانبخشی یا نگهداری تأسیس شده توسط خیرین بخش خصوصی اشتباه گرفت.
در مورد دستاوردهای سمنهای افراد معلول البته نتایج قابل قبول اما نه ایدهآلی داشتهایم به عنوان مثال قانون جامع دفاع از حقوق افراد معلول مصوب شورای اسلامی در 1383 دستاورد بزرگ فعالین عرصه حقوق افراد آسیبمند است و پیگیری اجرای مفاد این قانون، آغاز روند بیبازگشت مناسبسازی محیط شهری دستاورد بزرگ دیگر سمنهاست. بر این نتایج باید ارائه خدمات متعدد اجتماعی و رفاهی به افراد معلول به ویژه در شهرستانها، ارتباط مستمر با مسوولان در سطح شهرستانها، استانها و سطح کلان مدیریت کشوری و انتقال نیاز جامعه هدف به آنها و پیگیری آن دستاورد دیگر سمنهای حوزه افراد معلول در دهه هشتاد است.
در ادامه بحث به نظر میرسد در سالهای اخیر با حضور کم رنگتر سازمانهای غیردولتی معلولین در جامعه مواجهایم. آیا با این گفته موافقید و اگر جواب مثبت است دلیل اصلی این امر را چه میدانید؟
نمیتوانم بگویم حضور تشکلهای مردم نهاد افراد معلول ضعیفتر شده است بهتر است بگویم تا حدودی فعالیت این تشکلها دچار انحراف معیار شده است، به عبارت دیگر این سمنها به جای گسترش اتکاء خود به منابع انسانی و اقتصادی مردمی، حفظ استقلال خود و انسجام بیشتر تشکیلاتی و بهبود مدیریت خود در جهت پیگیری پاسخگویی به نیازهای افراد معلول؛ بیشتر به منابع و نظرات دولتی متکی شدهاند قطعاً سمنهای افراد معلول در جهت بهبود زندگی میلیونها شهروند دارای معلولیت کشور با سازمانهای دولتی حامی همسو هستند اما این همسویی به معنای تطبیق کامل فعالیت این سمنها با دیدگاههای سازمانهای دولتی نباید باشد زیرا همسویی امری است و مستحیل شدن سمنها که قاعدتاً صفت غیردولتی را حمل میکنند در سازمانهای دولتی امری دیگر. زیرا اگر قرار بود سمنها همان ادامه دیدگاهها و مدیریت سازمانهای دولتی باشند نیازی به وجود آنها نبود. کار سمنهای افراد معلول پرکردن ظرفیتهای اجتماعی در جهت بهبود زندگی افراد معلول، ارائه مشاورههای تخصصی به سازمانهای دولتی، پیگیری درخواستها و نیازهای به حق افراد معلول و به ویژه نظارت بر عملکرد سازمانهای دولتی است.
از آن جایی که مهمترین چالش در حوزه معلولین در جامعه امروز ما چالش فرهنگی است و از آن جایی که یک سازمان غیردولتی با بدنه اصلی جامعه در ارتباط است، نقش سازمانهای غیردولتی معلولین در زمینه فرهنگسازی را چگونه ارزیابی میکنید؟
قطعاً این وظیفه یکی از مهمترین فلسفههای وجودی سمنهای افراد معلول است. من فرهنگسازی را شامل سه عرصه میدانم نخست فرهنگسازی در جهت آگاهسازی مسئولان کشور در ردههای مختلف از نیازها و توانمندیهای شهروندان دارای معلولیت کشور، دوم فرهنگسازی عمومی به منظور ایجاد آگاهی عموم جامعه نسبت به شرایط و نیازهای افراد معلول و به ویژه آگاهی از توانمندی افراد معلول به منظور ایجاد بستر مناسب افزایش مشارکت اجتماعی افراد معلول و عرصه سوم فرهنگسازی و آگاهسازی خود افراد معلول نسبت به اولویت نیازهایشان، شیوه تعامل صحیح با جامعه و مسئولان و ایجاد توانمندی علمی در آنان جهت مشارکت در بهبود شرایط افراد معلول و کل جامعه است.
جناب معینی، آیا تفکر فعالیت اجتماعی در سایه یک نهاد غیردولتی در افراد دارای ناتوانی به طور عام جای خود را باز کرده و یا این اندیشه تنها به نخبگان جامعه معلولین اختصاص دارد؟ برای گسترش این اندیشه چه راهکارهایی وجود دارد؟
باید پذیرفت هنوز فرهنگ مشارکت اجتماعی میان افراد معلول، عمومی و به عنوان یک باور جمعی در نیامده است و بیشتر فعالین حاضر در عرصه مدیریت سازمانهای غیردولتی افراد معلول یا نخبگان یا افرادی هستند که فعالیت در این عرصه به صورت حرفه و شغل آنان درآمده است. اصلاح این وضعیت از دو راه امکانپذیر است نخست اعتمادسازی سمنهای افراد معلول در میان خود این افراد و ایجاد این یقین که سمنهای افراد معلول آگاه به نیازهای افراد معلول، پیگیر حقوق این افراد و پاسخگو به این افراد هستند. ضرورت دیگر رشد خودباوری در افراد معلول به معنای پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط آنان در جهت بهبود شرایط زندگی و دخالت مؤثر آنها در اداره امور خود آنهاست.
سازمانهای غیردولتی معلولین در حوزه تصمیمگیریهای کلان دولت، چگونه میتوانند تأثیرگذار باشند؟ آیا این تأثیرگذاری تاکنون در حد شایان و قابل قبولی بوده است؟
تأثیرگذاری بر تصمیمگیریهای کلان در مورد افراد معلول در اساس مهمترین عرصه مشارکت اجتماعی سمنها در قبال اعضای خود است این امر از سه راه محقق میشود تجمیع نیازهای افراد معلول و انتقال صحیح و مستمر آنها به تصمیمگیران دوم ارائه راهکار و راهبردهای زیربنایی نسبت به مدیریت امور افراد معلول به مسئولان رده بالای مراکز تصمیمگیری و سازمانهای اجرایی و در نهایت پیگیری تحقق حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد معلول از طریق نظارت مؤثر بر عملکرد مدیریت کشور در این عرصه. وضعیت در این خصوص رو به بهبود است که از جمله تجلیات آن ارتباط مؤثرتر سمنهای افراد معلول با شوراهای شهر، استانداریها و مجلس شورای اسلامی است که شکلگیری فراکسیون حمایت از حقوق معلولان در مجلس در ادامه همین روند محسوب میشود.
انسجام سازمانهای غیردولتی معلولین را چگونه ارزیابی کرده و برای تقویت همکاری بین آنها چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
رشد فعالیت سمنهای افراد معلول در دو مرحله اتفاق میافتد، نخست شکلگیری روزافزون این سمنها که خود مبین به صحنه آمدن فعالین حقوق افراد معلول و خاص این افراد در جهت دخالت مؤثر در بهبود شرایط خود است و مرحله دوم شکلگیری انسجام بین گروهی در سمنها و هم افزایی توان این سمنها در قالب ایجاد شبکههای استانی و ملی است. در این سطح است که شبکههای تشکلها مردم نهاد افراد معلول میتوانند در عالیترین سطح در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها و نظارت بر عملکرد مدیریت کشور در قبال شهروندان معلول مؤثر و دخیل باشند. در این خصوص در مراحل نخست رشد آگاهی سمنهای افراد معلول کشور و پذیرش این امر از سوی مسوولان هستیم اما قبل از تشکیل شبکهها باید تشکلهای مردم نهاد افراد معلول با اجرای برنامههای مشترک ضمن دستیابی به ضرورت با هم بودن، این امر را تمرین کنند.
جناب معینی در آستانه روز جهانی معلولین قرار داریم. درباره حذف شدن این رویداد از تقویم بفرمایید و این که این عمل میتواند چه تبعاتی را به دنبال داشته باشد؟ اساساً ثبت یا عدم ثبت چنین رویدادی در تقویم را چگونه ارزیابی میکنید؟
حذف روز جهانی معلولان از تقویم در سال جاری قطعاً ناشی از یک غفلت و بیتوجهی مسئولان تدوین تقویم بود. البته از شواهد بر میآید این غفلت به طور مشخص این مناسبت جهانی افراد معلول را هدف نگرفته بلکه همزمان چند مناسبت دیگر هم از تقویم حذف شده بود.
اما حتی با لحاظ این توضیح حذف مناسبتهای جهانی که در پشت خود فلسفه و تاریخی دارند و موجب پیوند جوامع مختلف به یکدیگر میشوند توجیه ندارد. خوشبختانه این غفلت اصلاح شد و روز جهانی معلولان دوباره به تقویم بازگشت که البته قطعاً واکنش تشکلها و فعالین حقوق افراد معلول در این امر نقش کلیدی داشت. این اقدام یعنی بازگرداندن روز جهانی معلولان به تقویم خود نشانهای از مؤثر بودن فعالیت انجمنهای افراد معلول در دفاع از حقوق آنها و تأثیرگذاری آنها بر زندگیشان است. اما ای کاش حساسیت تشکلهای افراد معلول فقط به بازگرداندن چنین مناسبتهایی به تقویم محدود نشود. گرامیداشت روز جهانی معلولان امر مهمی است اما مهمتر از آن چگونگی برگزاری این روز است؛ متأسفانه شکل غالب رایج در گرامیداشت روز جهانی معلولان یا نابینایان یا ناشنوایان و مناسبتهای مشابه برگزاری جشنهای سطحی، اجرای برنامههای هنری و ایراد سخنرانیهای تبلیغاتی آن هم عمدتاً از سوی مسوولان سازمانهای دولتی است. برگزاری مراسم روزهای جهانی برای افراد معلول با فلسفه گرامیداشت این گروهها، جلب توجه جامعه و مسئولان به توانمندیهای آنان از یک سو و طرح مشکلاتشان از سوی دیگر به منظور حل آن مشکلات است. در سراسر جهان با این فلسفه مناسبتهایی از این دست هم ایجاد و هم مراسم مختلف در آنها طراحی میشود. اکنون زمان آن رسیده است دو تحول عمده در راستای گرامیداشت این مناسبتها روی دهد نخست برگزاری مراسم گرامیداشت مناسبتهای جهانی و ملی افراد معلول از سوی خود آنها یعنی تشکلهایشان است مراسمی که در آن تشکلهای افراد معلول میزبان و مسئولان دولتی و نهادها میهمان باشند عکس روندی که تاکنون بوده است تحول دوم که فقط به دنبال تحول نخست امکان روی دادن دارد، استفاده از این مراسم برای طرح نیازها، درخواستها و نظرات افراد معلول و تشکلهایشان در جامعه و مطالبه آنها از مسوولان و نقد عملکرد سازمانها و مدیران اجرایی در قبال شهروندان معلول در سال پشت سر نهاده شده از مبدأ همان مناسبت در سال پیش از آن است. استفاده از رسانههای گروهی به شکل درست و وسیع و جهتدار برای حساسیتزایی جامعه در قبال توانمندیها و درخواستهای بر حق و قانونی افراد معلول. در مورد خود افراد معلول نیز نیاز به یک تحول فرهنگی است. این امر غلط رایج که عموم افراد معلول در چنین مناسبتهایی فقط به دنبال شرکت در مراسمی باشند که وسایل رفت و آمد برایشان مهیا و در مراسم الزاماً به آنها هدیه داده شود انحراف از فلسفه وجودی چنین مناسبتهایی است. گرفتن یک کارت هدیه بیست یا پنجاه هزار تومانی و گوش کردن به چند قطعه موسیقی شاد بسیار ارزشی پایینتر از تأثیر بالقوهای است که این مناسبتها میتواند بر زندگی افراد معلول داشته باشد. اگر سطح زندگی افراد معلول در سایه فعالیت جمعی آنها و پیگیری حقوقشان بهبود یابد آنها دیگر نیازی به هدایای مالی چنین سطح پایینی ندارند آنها میتوانند در بقیه روزهای سال مراسم هنری برگزار کنند و توانمندیهای هنری خود را نشان دهند مناسبتهایی مانند روز جهانی معلولان فرصتهایی است مغتنم برای زمینهسازی جهت تحول کیفی در زندگی افراد معلول. بر ما فعالان و تشکلهای مردم نهاد افراد معلول است که تحولات پیش گفته را ایجاد کنیم.
انجمنهای غیردولتی معلولین برای نکوداشت چنین روزی چه اقداماتی میتوانند انجام دهند؟
فکر میکنم در پایان سؤال قبلی شما به این امر ورود کردم. قطعاً برگزاری مناسبتهایی مانند روز جهانی معلولان یا نابینایان از عهده تک تک افراد معلول خارج است وقتی گفته میشود مثلاً امروز روز جهانی معلولان است بلافاصله گفته میشود روز جهانی مثلاً نزدیک به یک میلیارد انسان دارای معلولیت در سطح جهان یا در کشورمان، روز گرامیداشت جایگاه چهار تا ده درصد جامعه بسته به تعاریف گوناگون که دارای معلولیتاند در اساس فلسفه وجودی این مناسبتها جلب توجه به مشکلات گروههای بزرگی از جامعه انسانی است؛ طبعاً برگزاری این مناسبتها امریست جمعی و بر عهده تشکلهای مردم نهاد افراد معلول با همیاری سازمانهای دولتی و نهادها عمومی مانند شهرداریها بنابراین وظیفه اصلی تشکلهای مردم نهاد سازماندهی مراسم این روزها و تدارک آنها اما مهمتر از آن محتوا بخشی به این مراسم است.
همانطور که در جواب سؤال قبل گفتم فلسفه این روزها جشن و پایکوبی نیست بروز معلولیت که رویدادی خوشایند نیست که برای آن جشن بگیرند قرار هم نیست محتوای مراسم این روزها به گفتن شادباشهای سطحی و لبخند زدنهای مصنوعی و گذرا محدود شود. تکرار سخنانی کلیشهای مانند معلولان ثابت کردند که توانمندتر از انسانهای غیر معلولند یا مثلاً شما نشان دادهاید که ما معلول هستیم نه شما، مگر ما از معلولیت خویش شرمساریم که میخواهند آن را از ما بگیرند برعکس آنچه ما در پی آن هستیم آن است که ما را با تمام ظرفیتهایمان ببینید چه محدودیتهای جسمیامان واقعیت است و گریزی از آن نیست چه توانمندیهایمان که عمدتاً نمیبینید مگر در روز جهانی معلولان.
در واقع هدف تلاش تشکلهای مردم نهاد افراد معلول باید به سمتی باشد که دیگر نیازی به برگزاری روز جهانی معلولان نباشد، جامعه بیاموزد به شکل سامان یافته نیازهای گروههای مختلف شهروندی خود را ببیند و زمینه مشارکت آنها را در سازندگی جامعه فراهم کند. بنابراین اختصاص یک روز در سال به افراد معلول حداقل دستآوردی است که در طول تاریخ شکل گرفته است.
لذا نه تنها از این فرصت بلکه از تمام فرصتهای پیش آمده یا فرصتهایی که باید پیش آورد؛ استفاده کنیم تا جامعهای بسازیم که در آن در رویارویی با شهروندی معلول نخست انسان بودنش، توانمند بودنش دیده شود و سپس معلولیتش، آن هم به عنوان یک تفاوت در کنار سایر تفاوتها. به طور خلاصه سازمانهای غیردولتی افراد معلول وظیفه دارند از این مناسبتها برای پررنگ کردن حقوق افراد معلول و پیگیری مستمر تحقق آنها از راه دعوت مسئولان، ارائه مستمر نیازهای افراد معلول به آنها و نظارت بر عملکرد مسئولان بهره گیرند.
این امر یک شرط اساسی دارد، بلوغ مدیریتی خود سازمانهای غیردولتی معلولان یعنی کنار گذاشتن زوایای فکری و اختلاف سلیقهها در این مناسبتها، برگزاری یکپارچه مراسم این مناسبتها و یکی شدن صدای جامعه افراد معلول تا با تجمیع قدرت این افراد نیروی بیشتری پشت پیگیری حقوق شهروندان معلول قرار گیرد. قدرت تشکلهای مردم نهاد معلولان بسیار بیشتر از آن است که برای برگزاری مراسم روزهای خود گردن خود را برای گرفتن بودجه جلوی سازمانهای دولتی کج کنند و به همین خاطر سعی کنند تریبون این مراسم را به جز در اجرای برنامههای هنری به مسوولان بسپارند. اگر سازمانهای غیردولتی افراد معلول کنار یکدیگر باشند سازمانهای دولتی حتی بهتر به آنها کمک میکنند اما در عوض محتوای مراسم این روزها را خود تشکلها برنامهریزی میکنند نه اشخاصی خارج از جامعه معلولان.
نظر شما