به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد ؛ در نیمه دهه 70، كشف پوست یك ببر مازندران، جانداری كه از آخرین مشاهده آن حدود 70 سال میگذشت، چنان هیجانی در فضای رسانهیی ایران ایجاد كرد كه عكس آن پوست و خبر آن چند روزی مكررا به صفحه اول روزنامههای رسمی و غیررسمی و دولتی و غیردولتی راه پیدا كرد. اما اكنون انگار همه طبیعت ایران در برابر غوغای خیابان جمهوری تهران واپس نشسته است: یك ریال بالا و پایین شدن قیمت سكه و دلار و موبایل و تبلت و... به صدر صفحه اول روزنامهها میرسد اما خبر انقراض قطعی مهمترین گونه جانوری كشور بعضا حتی راه به ستونهای حاشیهیی صفحات داخلی روزنامهها هم ندارد. از رسانه ملی هم كه انگار اصلا نمیشود در این باره هیچ توقعی داشت.
واقعا چند تا بودند؟
اصل خبر انقراض به واقع ماه پیش منتشر شده بود. زمانی كه یك گروه از كارشناسان محیط زیست كه در ماموریتی رسمی كار سرشماری جمعیت یوزپلنگها را بر عهده گرفته بودند نتیجه فعالیت خود را اعلام كردند: 50 تا. بله، فقط پنجاه تا یوزپلنگ در ایران باقی مانده است. این آمار كارشناسان محیط زیست را بهشدت غافلگیر كرد. به این خاطر كه تا همین سال قبل شمار تقریبی یوزپلنگهای ایران از سوی متولی رسمی حفاظت از آنها حدود 120 تا اعلام میشد. یعنی نه صد تا یا صدو پنجاه تا، بلكه 120 تا كه شائبه یك برآورد دقیق را ایجاد میكرد. و مگر میشود كه در یك سال جمعیت یك گونه به كمتر از نصف كاهش یابد؟ و به تدریج در هفتههای گذشته ابعاد فنی و تراژیك موضوع بر همگان روشن شد: عدد 120 تای قبلی درست نبوده است. دفتری كه در سازمان حفاظت محیط زیست مستقر بوده و كار حفاظت از یوزپلنگهای ایران را بر عهده دارد بخش قابلتوجهی از بودجه خود را از نهاد ناظر بینالمللی میگیرد، و ظاهرا تصور این بوده اگر آن نهاد امیدی به بقای یوزپلنگها نداشته باشد آن بودجه را نمیفرستد. پس به جای آمار واقعی، عددی را اعلام كردهاند كه تداوم پروژه مزبور را توجیه میكند. به هر حال جماعتی گردآمده بودند دور پروژه یوزپلنگ و سفرهیی بوده كه جمع كثیری از آن ارتزاق میكردهاند. از سوی دیگر، آمارگیری هم با روشهای كاملا نامستند و غیرفنی انجام میشده و هیچوقت هم انگار قرار نبوده كه آمارگیران دقیق توضیح بدهند كه چرا صدو بیست تا، و نه فیالمثل 110 تا یا 130تا؟ اما گروه اخیر از اول بنا را بر تدوین یك آمار مستند گذاشته بودند: اگر چه مشاهدات از وجود یوزپلنگ فقط در چهار گستره از زیستگاههای طبیعی ایران حكایت دارد ولی این گروه دامنه سرشماری را به هشت گستره وسیع افزایش دادند تا حتی احتمال وجود یك یوزپلنگ در عرصهیی خیلی دوردست هم از چشمشان دور نیفتد. در این راه از نوترین روشهای سرشماری حیات وحش و دوربینها و تجهیزات دقیق ثبت خودكار عبور و مرور حیوانات استفاده كردند. حاصل ماهها تلاش عددی بود كه انگار در سرمای زمستان دوش آب سرد را روی سر همه دلمشغولان محیط زیست باز كرد: 120 تا دروغ بود، یا توهم یا در خوشبینانهترین فرض یك اشتباه فنی. شمار یوزپلنگهای ایران هماكنون به پنجاه تا رسیده است. و این یعنی فروغلتیدن رویای زرد و سیاه و تیزتك طبیعت ایران به دامچاله انقراض.
با 120 تا هم امیدی نبود؟
بسته به شرایط زیستگاه، اینكه لبه انقراض برای بقای یك گونه چه تعداد میتواند باشد متفاوت است. اگر شرایطی كه منجر به بروز سراشیبی انقراض شده پابرجا باشد برای گوشتخواران بزرگجثهیی مثل یوزپلنگ حتی وجود یك جمعیت صدتایی و قدری بیشتر هم تضمینی برای بقا نیست. از این نظر گفته میشود اساسا از چندین سال قبل «انقراض» سرنوشت محتوم یوزپلنگهای ایران شده بود و فرق نمیكرد آمار آنها الان 30، 40 تا كمتر باشد یا بیشتر. اما نكته این است كه حتی در بهترین شرایط زیستگاه و حفاظت هم رسیدن به جمعیت چهل تایی لبه انقراض محسوب میشود. كاهش جمعیت تا این حد مسائلی همچون درونآمیزی، كاهش تنوع ژنتیكی، مقاومت بدنی كمتر و فنوتیپی شدن ژنهای مضر را ایجاد كرده و انقراض قطعی را اجتنابناپذیر میكند. به همین خاطر است كه رسیدن شمار یوزپلنگهای ایران به پنجاه تا تلویحا خبر رسیدن آنها به وضعیت انقراض قطعی هم هست. كار تمام شده، در وضعیت موجود زیستگاههایی مثل خارتوران و خوش ییلاق و گلستان و آمار 120 تا هم چندان امیدی برنمیانگیخت، آمار پنجاه تا یعنی، یوزپلنگهای ایران هم به شیرها و ببرهای منقرض شده ایران خواهند پیوست. آخرین شیر ایران كمتر از صد سال پیش در شمال شهرستان اندیمشك مشاهده شد، آخرین ببر ایران هم پاییز سال 1325 جایی در حوالی شهرستان آزادشهر شكار شد. 5 سال، 10 سال یا حداكثر 15 تا 20 سال بعد هم احتمالا جایی در جنوب استان سمنان، غرب خراسان یا شرق استان گلستان كسی یوزپلنگی خسته و هراسان و بیمار و گرسنه را خواهد دید، آن یوزپلنگ نزارتر و رنجورتر از آن خواهد بود كه كسی را بترساند. و كسی كه آن یوزپلنگ را دیده شاید هرگز نداند كه این آخرین بار است كه یك انسان سریعترین دونده تاریخ كره زمین را میبیند.
در تنگنای نیستی
اما آیا واقعا اندك امیدی هم نیست؟ دكترها معمولا سعی میكنند حتی خانواده بدحالترین بیمار سرطانی را هم از امكان بقای او ناامید نكنند. اما غالبا مرز بین امید و بلاهت بسیار باریك است. شاید بشود با یك كار پرهزینه باغ وحشی چندتایی یوزپلنگ را حفظ كرد. اما نه در زیستگاههای طبیعی آن. شاید هم بشود زیستگاهی را با مدیریت باغ وحشی فعلا مستعد بقای یوزپلنگها نگه داشت. مثل كاری كه در پارك ملی كویر برای احیای گونه گورخر انجام دادهاند: هزار متر زمین را فنس كشیده و چندتایی گورخر رها كردهاند داخل آن. محیطبانها هم به جای محیطبانی از پارك ملی كویر عملا به خربانی روی آورده و هر روز كارشان این شده است كه علف جلوی دهن گورخرهای نگونبخت محبوس بگیرند. اما دشوار است كه یوزپلنگها را به شیوه گورخرها بتوان در فنس نگهداری كرد. گربهسانان بزرگ جثه غالبا اگر شرایط محیط را نپسندند آگاهانه از جفتگیری و زاد و ولد خودداری میكنند. درون آمیزی اجتنابناپذیر و فنوتیپی بودن ژنهای زیانبار پنجاه یوزپلنگ باقیمانده را هم نباید از نظر دور داشت. روزگاری یوزپلنگ آسیایی دشتهای وسیعی در سراسر غرب و مركز آسیا را در سیطره داشت. به تدریج زیستگاه آن محدود شد به مناطقی از نواحی جنب بیابانی ایران، به ویژه در حواشی دشت كویر. و چون زیستگاه آن منحصر شد به ایران، به تدریج همه عادت كردند آن را به جای یوزپلنگ آسیایی، یوزپلنگ ایرانی بنامند؛ نامی كه چندان هم نیكفرجام نبود. در كمتر از یك سده ایران شیرها و ببرهایش را از دست داد و یوزپلنگها هم قطعا و خرسهای سیاه زاگرس و بسیاری گونههای دیگر هم به احتمال زیاد رد شیرها و ببرها را پی خواهند گرفت. شصت میلیون سال طول كشید تا چشمانداز فلات ایران به یكی از پنج طبیعت غنی و بسیار متنوع كره زمین تبدیل شود. در كمتر از صد سال این تكاپوی شصت میلیون ساله بر باد میرود... انقراض یوزپلنگ ایرانی فقط محو یك گونه جانوری دیگر از طبیعت ایران نیست، فراموش نكنیم كه ایران هماكنون از نظر فرسایش خاك نخستین كشور جهان، از نظر جنگلزدایی ششمین، از نظر بیابانزایی دومین و از نظر نابودی تنوع زیستی سومین كشور جهان است. انقراض یوزپلنگ نمادی از قهقرای برگشتناپذیر طبیعت و عرصه حیات در فلات ایران است.
نظر شما