سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۱۱
کد خبر: 61843
سلامت نیوز : كودكان، مهم‌ترین سرمایه انسانی هر جامعه هستند چرا كه آینده از آن آنهاست و بی‌تردید بیشترین تلاش هر جامعه و در ابعاد كوچكتر ‌هر خانواده‌ای صرف تربیت، تغذیه، آموزش و دیگر امورات كودكان می‌شود. كودكان به سبب داشتن كمترین شناخت از پیرامون خود، بیشترین نیاز به همراهی،همیاری و آموزش و پرورش را دارند و همواره یكی از مهم‌ترین موضوعات روانشناسی و جامعه‌شناسی به شمار می‌روند. روانشناسان به روش‌های گوناگون به پژوهش درباره كودكان می‌پردازند و همواره یكی از مهم‌ترین این شیوه‌ها، جستار در نقاشی كودكان بوده است. نقاشی كودك، در حقیقت زبان دوم كودك است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ؛ یك كودك هر آنچه نمی‌تواند در قالب واژه بیان كند، به شكلی ناخودآگاه به زبان نقاشی ابراز می‌كند. نقاشی یك كودك بیانگر احساسات، ترس‌ها، تنش‌ها، تشویش‌ها، قوه درك و هوش و تخیل و در یك كلام شناخت و تجربیات كودك از دنیای پیرامون خویش است. نقاشی كودكان ، دنیای پرمعنایی است كه توأمان در میان بازی، رشد و لذت به پیش می‌رود. هنگامی كه كودك خود را در دنیای رنگ و تصویر رها می‌كند، در نوازش نرم میان هماهنگی چشمان و فرمان مغز و اجرای دستان به آرامش می‌رسد و بهتر است كه نقاشی كودك همواره از ناخودآگاه او سرچشمه بگیرد تا این كه تقلیدی باشد تا قابلیت پژوهش و بررسی را پیدا كند.

از این رو با شجاع‌الدین جزایری كه سال‌های بسیاری از زندگی خود را صرف پژوهش‌های روانشناسی ، كار و نقاشی با كودكان نموده است، به گفت‌وگو می‌نشینیم تا از اسرار و دنیای شیرین نقاشی كودكان بیشتر بیاموزیم.

آقای جزایری نقاشی كودكان از دیدگاه شما در چه جایگاهی قرار دارد و چه چیزهایی را منعكس می‌كند؟
نقاشی، دنیای ناب درون كودك را نمایان می‌كند. آنچه لازم است از وضعیت یك كودك و میزان سلامت روحی او دانست، می‌توان از نقاشی های او ادراك كرد. بسیاری از كودكانی كه دارای مشكل هستند، از روی نقاشی‌هایشان شناسایی می‌شوند. كودكان ضمن این كه از پروسه كشیدن نقاشی بدون توجه به نتیجه آن و این كه چه می‌كشند، لذت می‌برند، در نقاشی‌هایشان تمامی حالات روحی خود را تخلیه می‌كنند و به نوعی می‌توان گفت نقاشی یكی از پناهگاه‌های كودك است و محلی است برای انعكاس ترس‌ها، تنش‌ها، نیازها و كمبودهای كودك. برای مثال پدر در نقاشی كودكان این عصر یا كمرنگ است یا اصلاً وجود ندارد و این نشانه حضور بسیار كم پدران در زندگی و امور فرزندان است.
اما در نقطه مقابل مادر همیشه در نقاشی كودكان، درشت‌تر و جلوتر از همه و با كله‌ای بزرگتر از دیگران ترسیم می‌شود.

آیا بزرگی و كوچكی یا نزدیكی و دوری اعضای خانواده در نقاشی كودك از اهمیت خاصی برخوردار است؟
البته، توجه داشته باشید كه جزء‌جزء نقاشی یك كودك حامل پیام‌هایی است . این كه در نقاشی پدر كمرنگ است به این سبب است كه پدران كمتر در امور كودكان مشاركت دارند؛ از این رو، كمتر با آنها انس و الفت و نزدیكی پیدا می‌كنند. شاید جالب باشد بدانید وقتی از كودكی كه در نقاشی‌اش اصلاً پدر را نكشیده بود، پرسیدم: «چرا بابا را نكشیدی؟» گفت: «ول كن آقا،‌ جا نبود.» و این یعنی فاصله. چه بسا ما به كرات شاهد آن هستیم وقتی جلساتی را با پدران و مادران كودكان می‌گذاریم، بسیار به ندرت پدری در این گردهمایی‌ها شركت می‌كند. در یكی از همین جلسات هم كسانی كه شركت كرده بودند، خانم بودند؛ و تنها یك نفر آقا آمده بود. من بسیار از حضور ایشان خرسند شدم و از ایشان تقدیر و تشكر كردم؛ اما این آقا در پاسخ تشكر من گفت: استاد، من مسئول بلندگو هستم. از والدین نیستم.از این رو پدران باید توجه داشته باشند اگر می‌خواهند كودكی موفق و خلاق داشته باشند و این كودكان از سلامت روحی برخوردار شوند، با تمام گرفتاری‌هایی كه دارند، برای آنها وقت بگذارند چرا كه فرزندان سرمایه‌های زندگی هستند و به عنوان یك هشدار باید بگویم كه 55 درصد از بچه‌ها در نقاشی‌هایشان پدر را نمی‌كشند.

بعضی از بچه‌ها یك تصویر تكراری را بارها نقاشی می‌كنند. این چه پیامی می‌تواند برای والدین آنها داشته باشد؟
كودكان بشدت نیازمند توجه والدین هستند. تكرار یك نقاشی، هم می‌تواند به این معنی باشد كه پدر و مادر! بیشتر به من توجه كنید. مشكلات جامعه مدرن امروزی بسیاری از حقوق طبیعی كودكان و خانواده‌ها را سلب كرده است. بیشتر مردم آن اندازه توجه و محبتی كه می‌بایست به خانواده خود داشته باشند، به سبب گرفتاری‌ها و درگیری‌ها لحاظ نمی‌كنند. درباره تكرار یك نقاشی هم وضع چنین است. ما كودكی را داشتیم كه فقط قلب می‌كشید یا كودك دیگری كه فقط دایناسور می‌كشید و وقتی پدر یا مادر می‌گفتند باز هم كه این نقاشی را كشیدی او باز هم این عمل را تكرار می‌كرد. پدر و مادر با پرسش این سؤال و تعجب می‌خواستند به كودك بفهمانند كه چیزهای دیگری هم نقاشی كند اما آنچه كودك دریافت می‌كرد، یك توجه ناب در قالب پرسشی با هیجان بود؛ از این رو، برای دریافت مكرر این توجه، همان عمل را تكرار می‌كرد.

به نظر شما در چنین شرایطی می‌بایست چه اقدامی كرد؛ توجه یا بی‌توجهی؟
در چنین شرایطی می‌بایست در عین بی‌توجهی به تكرار این تصاویر تكراری، به كودك جهت داد. برای مثال می‌شود از او بخواهیم با توجه به این كه خوب می‌تواند دایناسور بكشد، بهتر است خانواده دایناسورها را بكشد. یك عروسی از دایناسورها یا یك پارك پر از دایناسور بكشد؛ یعنی ضمن برطرف كردن نیاز او به توجه، زمینه خلاقیت را برایش فراهم كرد.

سؤال دیگر این كه بهتر است نقاشی كودكان آزاد باشد یا این كه به آنها برای نقاشی موضوع بدهیم؟
بچه‌ها می‌بایست در هفته حداقل 3 بار نقاشی آزاد بكشند. چرا كه در این آزادی و رهایی، كودك آرزوها و تخیلات خود را ترسیم می‌كند و به نوعی تخلیه می‌شود و به راحتی می‌توان نقاشی او را بررسی كرد؛ اما توصیه نمی‌كنم كه كودكان همیشه نقاشی آزاد ترسیم كنند و بهتر می‌دانم حتماً نقاشی‌هایی با موضوعات گوناگون به كودكان داده شود.

فكر می‌كنید چه موضوعاتی برای نقاشی باید به كودكان داده شود؟
موضوعاتی كه خلاقیت كودك را شكوفا كند مثل زشتی، زیبایی، نظم و ترتیب. فقط توجه داشته باشید به كودك موضوعات گسترده برای نقاشی ارائه كنید كه او با ذهنیت، خلاقیت و تخیل خود نقاشی بكشد؛ مثلاً‌به جای این كه بگویید نان یا نانوایی نقاشی كن، بگویید یك نقاشی رسم كن كه بوی نان بدهد یا آدم با دیدن آن به یاد نان تازه بیفتد. در این صورت شما به كودك خود این امكان را داده‌اید كه از یك مزرعه گندم تا خمیر نان، آسیاب و نان پخته هر آنچه را می‌تواند ترسیم كند یا به او بگویید یك خانواده ترسیم كن به جای این كه یكی از اعضای خانواده را نام ببرید. یا بگویید هرچه دوست داری نقاشی كن؛ سپس خوشگلش كن.

آیا نقاشی‌های آماده كه كودك آنها را رنگ كند یا از روی آنها نقاشی بكشد مناسب است؟
ببینید اشكالی ندارد كه گاهی به كودك چنین نقاشی‌هایی بدهید كه رنگ‌آمیزی یا تقلید كند، اما بهتر است دائمی نباشد. شما حتی گاهی می‌توانید یك كاغذ را تا كنید و به كودك بگویید اشكال هندسی یا هر تصویر دیگری كه دوست دارد، در یك طرف كاغذ بكشد و وقتی این كار را كرد، تای كاغذ را باز كنید و بگویید حالا همین تصویر را در تای دیگر بكش. این كار هم دقت و توجه كودك را پرورش می‌دهد اما دائمی بودن این شیوه، به كودك ایستایی می‌دهد و پویایی ذهن كودك را در تقلید صرف متوقف می‌كند.

گاهی اوقات كودكان در حالی كه می‌توانند تصاویری بكشند، می‌گویند بلد نیستم یا بیا با هم بكشیم. چرا چنین كاری می‌كنند و در چنین شرایطی والدین می‌بایست چه واكنشی داشته باشند؟
این باز همان نیاز كودك به توجه و مشاركت و داشتن حضور شماست. من اگر جای شما باشم، در چنین شرایطی به نیاز كودكم به این شكل پاسخ می‌گویم كه یك كاغذ یا مقوای بزرگ را به دو بخش تقسیم می‌كنم؛ و به او می‌گویم مثلاً قسمت بالا برای نقاشی تو است و قسمت پائین صفحه برای من است. تو خورشید، آسمان و... را نقاشی كن كه جای آنها بالای صفحه است، من هم زمین، دریا، درخت، چمن و... نقاشی می‌كنم.

استفاده از رنگ‌های تیره در نقاشی كودكان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟
چیزی كه در نقاشی كودكان درباره استفاده از رنگ‌ها مهم است، تعداد رنگ است. اگر رنگ‌های استفاده شده در نقاشی یك كودك همیشه كمتر از سه تا پنج رنگ باشد، محل اشكال و جای بحث است؛ از این رو، می‌بایست والدین از چهار، پنج سالگی كودك به بعد به این موضوع توجه كنند.

برخی كودكان به جای نقاشی فقط خط‌خطی می‌كنند. به نظر شما این موضوع نباید بررسی شود؟
سن كودك در نقاشی مهم است. تا رسیدن به سن خاصی خط‌خطی كردن مهم نیست و همین كه كودك عضلات دستش با كشیدن خطوط قوی شود، كافی است. ولی اگر مثلاً به یك كودك 6‌ساله، موضوع نقاشی بدهیم باز خط‌خطی كند، یقیناً مشكلی وجود دارد كه می‌بایست بررسی شود. در نقاشی‌های بچه‌های طلاق به سبب اضطراب‌ها و تنش‌های درونی‌ كه در آنها وجود دارد، معمولاً چنین مواردی به چشم می‌خورد.

آیا صحبت یا توصیه دیگری درباره نقاشی كودكان به والدین دارید.
من به والدین پیشنهاد می‌كنم به كودكان خود آموزش مستقیم ندهند. مثلاً اگر كودكتان از شما درخواست كرد برایش یك قوری بكشید، شما به جای اینكه خیلی زود درخواست او را اجابت كنید، بروید و از آشپزخانه یك قوری بیاورید. چند دقیقه‌ای درباره آن و اجزایش با كودك صحبت كنید و بگذارید تمام ابعاد آن را از نزدیك ببیند و سپس بگویید حالا یكی مثل این بكش. یا اگر گفت یك فیل برایم بكش، تصویر یك فیل واقعی را جلوی او قرار دهید تا كودك آن را خوب ببیند و سپس نقاشی كند؛ یعنی به او آموزش خوب دیدن و خوب نقاشی كشیدن را بدهید اما نه به شكل مستقیم و آماده كه كودك از توصیفات شما و درك خود چیزهایی را به تصویر بكشد.


داستان یك دلتنگی كودكانه

مردی دیروقت، خسته از كار روزانه به خانه بازگشت. دم در پسر پنج ساله‌اش را دید كه در انتظار او بود.
- سلام بابا. می‌توانم یك سؤال از شما بپرسم؟
- بله حتماً. چه سؤالی؟
- بابا! شما برای هر ساعت كار چقدر پول می‌گیرید؟
- چرا چنین سؤالی می‌كنی؟
- فقط می‌خواهم بدانم.
- بسیار خب می‌گویم: 20 دلار.
- پسر كوچك در حالی كه سرش پائین بود، آهی كشید؛ بعد به مرد نگاه كرد و گفت: - می‌شود 10 دلار به من قرض بدهید؟
مرد عصبانی شد و پاسخ داد:
- دلیلت برای پرسیدن این سؤال، گرفتن پول برای خریدن یك اسباب‌بازی مزخرف دیگر بود؟ زود به اتاقت برو. من برای چنین رفتارهای بچگانه‌ای وقت ندارم.
پسر كوچك به اتاقش رفت و در را بست. مدتی بعد مرد كمی آرام‌تر شد و از رفتار تند خود با كودك پشیمان شد و با خود اندیشید كه فرزندش بندرت از او درخواست پول می‌كند.
پس به سمت اتاق پسر رفت و گفت:
- خوابی پسرم؟
- نه پدر، بیدارم.
- امروز كارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی‌هایم را سر تو خالی كردم. بیا این 10 دلاری كه خواسته بودی.
پسر كوچولو نشست و خندید و فریاد بلندی از شادی كشید و گفت:
- متشكرم بابا!
بعد دستش را زیر بالش برد و از آن زیر چند اسكناس مچاله شده درآورد و 10دلاری پدر را روی آن گذاشت و گفت:
- حالا 20دلار دارم، آیا می‌توانم یك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha