سلامت نیوز : چهار ماه پس از زلزله 21مردادماه آذربایجان شرقی، هنوز تعدادی از زلزلهزدگان در چادر به سر میبرند و کمبود سوخت و قطعی مداوم برق سرمای تیز آذرماه را غیرقابل تحمل کرده است. مردم هر صبح سر به آسمان دارند، اگر پیش از این دعای باران میخواندند امروز آرزو میکنند آسمان امسال خوددارتر باشد و برف و بارانش را بر چادرهای یخ زده و کانکسهای سرما خورده نبارد. برف و سرما روستاها را خلوت کرده، بسیاری از پیمانکاران رفتهاند و مردان و زنان روستا خود به کندی آجر بر سر آجر میگذارند. پیرزنی اهل روستای چوبانلار میگوید: آمدند گفتند خانه میسازیم. اما چند تا آهن روی هم گذاشتند و رفتند.
120 اسکلت بدون پنجره
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ روستای شهرک پایین در بخش خواجه قرار دارد. به جاده اصلی ورزقان نزدیک است. یک ماه پیش از چادر به کانکس منتقل شدهاند. سیمهای برق روی زمین تاب خوردهاند اما برق ندارند. به ما میگویند باید سند بیاورید تا برق بدهیم. هرچه توضیح میدهیم که سند از کجا بیاوریم، نمیپذیرند. دهیاری هم هیچکاری نمیکند. زن در را باز میکند تا درون خانه نیمه سازش را ببینم. سقف دارد و این موهبتی است اما گرم نیست. در و پنجره را مرد با دعا و صلوات از شهر آورده بدون این که همه پولش را بپردازد، یک میلیون و 300 هزار تومان برای روستاییان در این شرایط پول کمینیست. و تلفنش هر روز زنگ میخورد. زندگی مرد آهنگر هم خرج دارد و طلبش را میخواهد. چراغ نفتی وسط اتاق است. نفت هم کم است. مرد حرف میزند و زن ترجیح میدهد تا وقتی هوا تاریک نشده دو راه دیگر ماسه و سیمان بیاورد. مرد میگوید: «220 اسکلت خانه بالا رفته اما فقط 82 واحد در و پنجره دارد. داخلشان هم هنوز تکمیل نشده. حمام نداریم.
اگر بتوانیم آب گرم تهیه کنیم، داخل خانه توی تشت تن بچهها را میشوییم. » زن همسایه بچه را در بغل جابهجا میکند و پی حرفهای مرد ادامه میدهد: «هنوز پس لرزه میآید بچهها میترسند اما به پسلرزهها عادت کردهایم. جز این هم چارهای نداریم. هرچه هوا سردتر میشود خانه کمتر گرم میشود. برق هم تا وصل میشود به خاطر فشار زیاد بخاریهای برقی دوباره قطع میشود. درست یک ماه قبل از زلزله گفته بودند که برای مقاومسازی خانههای روستا وام میدهند ما در فکر این بودیم که آیا میتوانیم قسط این وام را بپردازیم و خانه را نو کنیم که زلزله آمد.»وسایل کمیزیر آوار مانده بود اما همان مقدار را هم توانستند درآوردند. زنان روستا همه بیرون خانه هستند هر کدام فرغونی را میبرند و میآورند. مردها هم. یکی از اهالی شهرک پایین میگوید: 25 میلیون سفته از ما گرفتهاند، برای وام 16 میلیونی. اما یک ریال هم از وام به دست ما نرسیده. طبق قرار باید پیمانکار از این وام برای ساخت خانه استفاده میکرد. اما الان که هوا سردتر شده نه از پیمانکار خبری هست و نه از وام.
روستای باجهباج، 6 خانواده در چادر
روستای باجه باج همان روستایی است که روز پس از زلزله گزارشی از آن در روزنامه چاپ کردیم. روستایی که 100 درصد تخریب شد. 21 مرداد ماه هوا هنوز گرم بود. مردم بیش از هر چیز به بیرون کشیدن زندگان و مردگان فکر میکردند. 40 نفر در این روستا جان دادند و همه اهالی عزا دار شدند. مدرسه تنها ساختمانی بود که آسیب ندید و هنوز سالم است. حالا چهار ماه گذشته زمین از برف سفید است و یخ زده. 60 کانکس کوچک در دوسوی رودخانه است و در میانشان هستند هنوز کسانی که کانکس نگرفته و در چادر زندگی میکنند. یخچالها در چادر جا نشده و روی زمین زیر باران و برف ایستادهاند. بچهها سرها را از درز چادرها بیرون آوردهاند. سرد است. پیمانکاران در این روستا هم نیستند. چند اسکلت در ابتدای روستاست اما هنوز خانه گرمیدیده نمیشود. مادر اکرم میگوید: ما تازه کانکس گرفتهایم. یکی دو روز است. به بعضیها مدتها قبل کانکس دادهاند به ما اما تازگیها. بعضیها هم هنوز در چادر زندگی میکنند. در سرما. برق را هم خودمان به سختی تأمین میکنیم.
حمام هم دوسه هفته یکبار میرویم تبریز. آن هم اگر رمقی داشته باشیم و بتوانیم هزینههایش را تأمین کنیم. اما بچه اگر دکتر لازم داشته باشد در مضیقه هستیم.اکرم کلاس چهارم است. برف که زیاد باشد مدرسه شان تعطیل میشود. میان چادرها بازی میکنند.پیرمردی هفتاد هشتاد ساله به عصا تکیه داده میگوید:« به ما کانکس نرسید. آنهایی که جوانتر بودند و سرزباندارتر توانستند کانکس بگیرند اما من پیر بودم و نتوانستم. پنج، شش خانوار در چادر زندگی میکنیم. توی یک چادر زندگی میکنیم و توی یکی دیگر وسایلمان را ریختهایم بعضی روزها برف و باران توی چادر میآید. چادر که از آهن نیست. پارچه است. معلوم است که آب میآید توی چادر. چادرهای ما را پشت درختها گذاشتند.
روستای چوبانلار: نفت نداریم
زن دم در ایستاده. در جاده میان روستا دو مرد در حال ملات ساختن هستند. آفتاب رو به غروب کردن میرود و برف شدت میگیرد. کار سختتر میشود. زنان در پناه دیواری به همسرانشان خیره ماندهاند. زن به اصرار به چای دعوتمان میکند: کانکس گرم است با یک چراغ والور نفتی گرم شده. در که باز میشود کودک 6 ماهه لبخند میزند. چهرههای تازه تنها سرگرمیروزهای در خانه ماندن است. مادربزرگ هم میایستد. عروس خانه چای میریزد. پیرزن بیآن که بداند مهمانان تازه رسیده که هستند با خود میگوید: «خدا از شما یاد کند که از ما یاد کردید.» میگوید: « آمدند گفتند خانه میسازیم. اما چند تا آهن روی هم گذاشتند و رفتند. نه گچکاری، نه کاشی، نه برق، نه آب... داریم توی صحرا زندگی میکنیم. آب گرم و حمام نداریم. نفت نداریم. هیچ وسایلی نداشتیم. همه زیر آوار مانده بود. پیمانکارها گذاشتند رفتند. تبریز هم جا نداریم. آنهایی که پول داشتند رفتند. ما پول نداشتیم برویم تبریز آلونکی اجاره کنیم.
مادر رقیه شبها تا صبح بچه را بغل میکند تا یخ نزند: پنج نفریم با بچه ششماهه توی کانکس زندگی میکنیم. مردها هم که توی این برف و کولاک نمیتوانند کار کنند. کاری هم نیست که بکنند.» در باز میشود. پدربزرگ داخل میشود. برف را ازکلاه و لباس میتکاند و خوش آمد میگوید: «به سختی برق تأمین میکنیم. سیمها اتصال میکنند. وقتی نصف روستاها همین وضع را دارد، نمیتوان خیلی ناراحت بود. من قدیمها اسب داشتم و دبدبه و کبکبهای... (گریه میکند) اما به هرحال هرچه خدا بخواهد همان میشود. خواست خدا است. هفتاد و پنج سال دارم. والور را نمیتوانیم شبها خیلی روشن کنیم. این بخاری برقی را هم به خاطر اینکه شما مهمان هستید و سردتان نشود روشن کردهایم. وگرنه اگر شبها روشنش کنیم هر آن احتمال آتشسوزی هست. ولی چارهای نیست. تنها جایی که توانستیم پناه بگیریم همین کانکس بود.» و ادامه میدهد: «وقتی زلزله آمد یکی از تیرکهای چوبی افتاد روی پای زنم. از همان موقع پایش تا نمیخورد. غرورم اجازه نمیدهد بروم و مستقیم از نهادها کمک بخواهم. این موها را باعزت سفید کردهام. نفت نداریم و سخت است که برویم از شهر نفت بگیریم و بیاوریم. اگر نفت بیاورند که والور را روشن میکنیم اگر نه که هیچ.»
سرما نیش میزند
پیمانکارها این جا هم نیستند. حال «جغا» از روستاهای دیگر بدتر است. پیش از زلزله روستایی پلکانی بود. سبز بود و شاد. جغا در دره نشسته بود. 2/5 ریشتر زلزله ویرانش کرد. خانهای نماند. کارشناسان که آمدند گفتند دیگر نمیتوان این جا خانهای ساخت، باید رفت. 500 متر آن طرفتر بالای تپه، در زمینهای زراعی چادر زدند و کانکس گذاشتند. هر کس بر مزرعه خودش آنها که زمین نداشتند از همولایتیها خریدند یا با زمین دیگری معاوضه کردند. بالای تپه اما سرد است، آن قدر که با وزیدن هر باد چشمها بسته میشود و صورتها سرخ. در جغا امروز تنها یک خانه هست. یک خانه واقعی که گرم است آن را هم مرد روستایی که داراتر از دیگران بود خود ساخت و خانوادهاش در آن امان گرفتند از سرما. دیگران همگی در چادر و کانکس شب را به صبح میرسانند و روز را کار میکنند. مدرسه رشدیه هم زنده است و نفس میکشد بچهها درس میخوانند تا مصیبت فراموش شود اما شبها صدای زمین خوابشان را بر هم میزند. جغا حدود 300 نفر جمعیت دارد. برف و باران که چادرها را غیر قابل سکونت کرد برخی به کانکس رفتند اما این اتاقکهای فلزی پنجره نداشتند. علی، مرد 45 ساله جغایی با پتو پنجره را پوشانده اما سرما تیز است و به تن نیش میزند.
پیمانکاران رفتند
چادرها که از چند روز پیش غیرقابل سکونت شد به کانکس رفتند و اگر نبود چارهای جز ماندن در آغل نداشتند. دو خانواده تصمیم چاره را در این دیدهاند که حیوانها را در یک آغل کنند و خود در آغل دیگری بمانند تا سرمای این چند روز هم تمام شود اما این تازه آغاز زمستان است. مرد دیگری میگوید: «من دام را بیرون از آغل گذاشتهام و خود و خانواده در آن زندگی میکنیم اما ترسمان از این است که گاوها بمیرند چون گوسفندان تحمل سرما را دارند اما گاوها ندارند. باید گاوها را بفروشم اما وقتی پولها تمام شد چه باید بکنم؟» تنها چاردیواریهای بدون سقفی هم که ساخته شده چندان رضایت روستاییان را جلب نکرده:« این دیوارها کج است و قابل اعتماد نیست.ما یک بار به پیمانکارها گفتیم که این خانهها استاندارد نیست. آنها قهر کردند و گفتند که میروند. ما سکوت کردیم. سرما آمد و رفتند
سه هزار واحد هم تحویل داده نشد
در دو هفته اخیر روستا به روستا سرکشیهایی داشتهام و بهطور میانگین 5 بار از مناطق زلزله زده به ویژه از روستاها بازدید کردهام. بنده نماینده ویژه کمیته پیگیری مشکلات زلزله زدگان آذربایجان از سوی رئیس مجلس شورای اسلامیهستم. پس از این بازدیدها که با همراهی اکیپ فرماندار اهر و هریس و نمایندگان شهر و روستا انجام شد آنچه به عنوان گزارش از تمام روستاهای بازدید شده بهدست آوردم را به صورت گزارش اختصاصی به رئیس مجلس و همه ارگان های مسئول در این زمینه ارسال کردهام .متاسفانه رقم 9 هزار و 650 هزار واحدی که گفته شده به مردم تحویل داده شده صحیح نیست و گزارشها نشان میدهد که ساختمانهای ساخته شده حتی به یک سوم این تعداد هم نمیرسد. البته کارهای خوبی انجام شده اما هنوز ساختمانها تکمیل و آماده واگذاری نیستند و ساختمانهایی هم که ساخته شده است مشکل دارند. بهطور مثال درب و پنجرهها نصب نشده، اقدامات برای ایزوگام سقفها انجام نشده و سیستم های گرمایشی این ساختمانها مشکل اساسی دارد. درحالیکه این روستاها نیاز به نفت برای ایجاد گرما هستند به ندرت نفت لازم به روستاها میرسد. مشکلات در مناطق زلزله زده آذربایجان در دو مرحله باید بررسی شود. مشکلات مناطق شهری اهر و 7 شهر منطقه هریس. در این مناطق 22هزار و 300واحد شهری خسارت دیدند و در اهر به تنهایی به 3 هزار واحد شهری خسارت وارد شده که در این مناطق مردم حتی به اندازه یک پنجم هم از تسهیلات بازسازی بهرهمند نشدهاند و تعداد ساختمانهای ساخته شده به تعداد انگشتان دست هم نیست و هنوز ساخت و ساز در مرحله آواربرداری است.
هلال احمر در کنار مردم بماند
عمده مشکل ما در منطقه هریس این است که مردم در سه اردوگاه امدادی هلال احمر مستقر هستند و به تازگی سازمان هلال احمر اعلام کرده که ماموریتش به پایان رسیده و قصد ترک منطقه را دارند. مردم دچار دلهره شدهاند که با خروج تیمهای امدادی هلال احمر از منطقه چه بلایی برسرشان میآید چراکه بیشتر افرادی که در اردوگاه هستند مردمیهستند که در خانههای استیجاری زندگی میکردند و صاحبخانهها با بیرون کردن مستاجرین اعلام کردهاند که قصد تعمیر خانههایشان را دارند. توقع ما از سازمان هلال احمراین است که اردوگاهها را ترک نکنند و همچنان در کنار مردم بمانند. در حال حاضر بیشتر مشکلات در روستاها احساس میشود. اعلام کردهاند نزدیک به 2 هزار روستا آماده واگذاری و مسقف شدهاند اما همین واحدها نیز دارای معایبی هستند. ساختمان های ساخته شده توسط سپاه تقریبا به 700 واحد میرسد و آن دست از ساختمانهایی که توسط بنیاد مسکن ساخته شده هنوز نیمه کاره و فاقد درب و پنجراند و ایمنی لازم و مقاومسازی در برابر زلزله را ندارند.
البته گزارش معایب موجود به دفتر وزیر، رئیسجمهور و دفتر مقام معظم رهبری فرستاده شده و اعلام کردهایم که کیفیت نظارت و کنترل پروژه پایین است این درحالی است که 450 مهندس ناظر در همان شهرها وجود داشت اما بنیاد مسکن اصرار داشت که مهندسین ناظر از شهرهای دیگر کشور بیایند درحالیکه اگر مهندسین همان مناطق حضور داشتند میتوانستند معایب کار را گزارش کنند. مشکل دیگر به غیر از عدم رعایت مقاومسازی و اصول مهندسی این است که ساختمانها همچنان در حال ساخت روی گسل زلزله هستند و با وجود اینکه بیشتر روستاهای آذربایجان روی گسل زلزله قرار دارد همچنان این ساختمانها که روی گسل ساخته میشوند فاقد نکات مقاومسازی هستند.
کانکسها کافی نبود
درباره وضعیت کانکسها نیز باید گفت اگرچه کانکس توزیع شده اما به اندازه کافی نبوده و در روستاها در چادر بهسر میبرند. در روستای قراجه قریب به 37 خانوار در چادر بهسر می برند و نگرانی ما این است که با شروع سرمای طاقت فرسای زمستان چه روزهایی در انتظار روستاییان است. اکنون روستاییانی که در چادر هستند نیاز به وسایل گرمازا، نفت و پتو دارند و اگر به زودی این وسایل به دستشان نرسد ترس از مسدود شدن راهها به دلیل بارشهای احتمالی وجود دارد و درآن صورت دیگر رساندن امکانات غیرممکن میشود. روستاییان حتی مخازن نگهداری نفت هم ندارند و یک بشکه 200 لیتری برای ذخیره نفت هم در این روستاها وجود ندارد.
این مشکلات بیشترین دغدغههایی است که ما داریم. امسال سختترین فصل روستاییان است چراکه هم خودشان و هم احشامشان در سرما شرایط سختی را تحمل میکنند. مشکل روستاییان نان و مشکل احشام علوفه است. با وجود چنین مشکلاتی نیاز است که مسئولین ذیربط هرچه سریعتر نسبت به کمکرسانی به حال مردم زلزله زده اقدام کنند. در پایان گزارشی که به مجلس ارائه کردهام 20 مورد خواسته و اولویت ضروری عنوان شده که از جمله آنها تامین نفت، نصب درب و پنجره ساختمانهای نیمه تمام، اختصاص کانکس به روستاها، لباس گرم و پتو، تداوم خدمات هلال احمر در اردوگاهها، واگذاری یخچال و بخاری و غذای گرم به مردم است.
برف و سرما روستاها را خلوت کرده، بسیاری از پیمانکاران رفتهاند و مردان و زنان روستا خود به کندی آجر بر سر آجر میگذارند. پیرزنی اهل روستای چوبانلار میگوید: آمدند گفتند خانه میسازیم. اما چند تا آهن روی هم گذاشتند و رفتند.
نظر شما