دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۱
کد خبر: 62363
سلامت نیوز : پیش‌تر در كلاس آمادگی پیش از ازدواج شركت نكرده بودم تا روزی كه به دعوت دكتر سعید بهزادی‌فر، روان‌شناس و استاد دانشگاه در یكی از این كلاس‌ها حاضر شدم و حرف‌های او و شاگردانش را شنیدم و بعد از ذهنم گذشت كه كاش شركت در این نوع جلسات، برای همه جوان‌های آماده ازدواج در سراسر كشور اجباری بود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ بهزادی‌فر توضیح می‌دهد زمان شركت در دوره‌های آمادگی پیش از ازدواج و مطالعه آزاد در این زمینه، فقط مربوط به وقتی نیست كه شریك احتمالی زندگی‌تان را یافته‌اید، اگر هنوز هم فرد مناسب را پیدا نكرده‌اید به این اطلاعات نیاز خواهید داشت.

محور اصلی گپ و گفت من با او درباره همین دوره‌ها و لزوم برگزاری آنها برای همه جوان‌هاست. بهزادی‌فر بر این باور است كه مهم‌ترین علت طلاق در كشور، نداشتن شناخت دو طرف از یكدیگر پیش از ازدواج است؛ اما گفت‌وگوی ما به این حوزه محدود نمی‌شود و در آن به بررسی علل خیانت، طلاق عاطفی و شیوه‌های پایدار ماندن زندگی مشترك نیز می‌پردازیم.

آخرین آماری كه سازمان ثبت احوال منتشر كرده گویای آن است كه در استان تهران و البرز از هر دو و سه ازدواج و در كشور از هر شش ازدواج، یكی به طلاق می‌انجامد. این آمار برای كشور ما كه طلاق در آن منفورترین حلال به شمار می‌رود، آمار بالایی محسوب می‌شود. از دیدگاه شما دلیل بالا بودن این آمار چیست؟

در ایران گفته می‌شود دغدغه‌های معیشتی، اعتیاد و اختلال در روابط جنسی و نداشتن تفاهم جزو علت‌های اصلی طلاق است، اما راستش نمی‌دانم چرا به یك علت بسیار مهم در این حوزه اشاره نشده و حتی پژوهشی هم درباره‌اش انجام نگرفته و آن، روابط موازی است كه زیربنای خانواده‌ها را از هم می‌پاشد.

منظورتان از روابط موازی چیست؟

برخی مردها و شمار بسیار معدودی از خانم‌ها، در خارج از خانه روابط بیش از حد صمیمانه‌ای با جنس مخالف دارند كه به آن روابط موازی گفته می‌شود و به طور معمول یك همسر، چنین وضعی را درباره شریك زندگی‌اش تحمل نمی‌كند و همین مساله بنیاد خانواده را تخریب می‌كند.

آیا همه علت‌هایی كه گفتید تا حدی به نداشتن شناخت كافی از یكدیگر پیش از ازدواج ربط ندارد؟

دقیقا همین‌طور است. بسیاری از زوج‌ها پیش از ازدواج یكدیگر را به اندازه كافی نمی‌شناسند. البته این نكته را هم باید اضافه كنم كه برخی طلاق‌ها هم به علت كم‌طاقتی زوج‌ها رخ می‌دهد.

همیشه در رسانه‌ها درباره به دست آوردن شناخت پیش از ازدواج صحبت می‌شود اما كمتر گفته می‌شود چه ویژگی‌هایی از طرف مقابل را باید در این مرحله سنجید؟

پیش از ازدواج نخست باید از خودتان بپرسید كه دقیقا از ازدواج و همسر آینده‌تان چه انتظاری دارید. در اولین مرحله به انتظارهایتان از ظاهر فرد و جایگاه اجتماعی‌اش فكر كنید. برای مثال از خودتان بپرسید می‌خواهید همسرتان چه شكلی باشد؟ وجهه بیرونی‌اش در جامعه چه باشد؟ سطح تحصیلاتش، وضع مالی‌اش، سطح خانواده‌اش و باورهای مذهبی‌اش دقیقا چگونه باشد. دقت كنید كه باید در پاسخ دادن به این پرسش‌ها دقیق‌سازی كنید.

دقیق‌سازی یعنی چه؟

یعنی وقتی ویژگی‌های فرد را برای خودتان تعریف می‌كنید به جای صفات كلی، جزئیات را به دقت شرح بدهید برای مثال به جای این كه بگویید «می‌خواهم تحصیلات داشته باشد!» بگویید «می‌خواهم مدرك كارشناسی داشته باشد» یا به جای آن كه بگویید «می‌خواهم خوش قد و قامت باشد» بگویید «دقیقا می‌خواهم همقد من باشد.»

علاوه بر ویژگی‌های ظاهری و جایگاه اجتماعی فرد، باید ویژگی‌های شخصیتی او را نیز تعریف كنید. برای مثال می‌خواهید او درونگرا باشد یا برونگرا، دوست دارید اهل چه نوع تفریح‌هایی باشد.

آیا در مرحله شناخت، حق وابستگی عاطفی به طرف مقابل را داریم؟

خیر. بهتر است در این مرحله دو طرف از وابستگی عاطفی به هم پرهیز كنند و با چشم باز ویژگی‌های یكدیگر را بشناسند.

وقتی به نتیجه رسیدیم كه طرف مقابل احتمالا ممكن است ویژگی‌های مطلوب‌مان را داشته باشد، باید مقدمات ازدواج را بچینیم یا همچنان زود است؟

وقتی شناخت ایجاد شد و با حفظ حرمت‌ها و زیر نظر دو خانواده رفت و آمد كردید باید ببینید آیا رابطه عاطفی و احساسی میان‌ شما به‌وجود آمده است یا نه. به‌وجود آمدن این وابستگی عاطفی، اختیاری نیست، یعنی كسی نمی‌تواند بگوید من از این لحظه از طرف مقابل خوشم آمده است. این گرایشی است كه باید ایجاد شود.

ولی برخی خانواده‌ها می‌گویند حتی اگر دو طرف به هم علاقه‌مند نشده باشند، وقتی زندگی مشترك را آغاز كنند حتما وابستگی عاطفی هم میان‌شان به وجود می‌آید.

خیر، این یك باور كاملا غلط است. اگر وابستگی عاطفی بین دو نفر به وجود نیامد یعنی آنها برای هم مناسب نیستند حتی اگر به شكل منطقی برای هم مناسب به نظر بیایند.

یادم هست در یكی از كلاس‌هایتان می‌گفتید فرد باید معیارهایش را درباره طرف مقابل منطقی‌سازی كند. در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟

من گفتم باید معیارهایی را برای طرف مقابل تعریف كنید، اما بعد در مرحله منطقی‌سازی باید از خودتان بپرسید آیا كسی كه معیارهای تعیین شده مرا داشته باشد، به شكل منطقی برای من مناسب است.

برای مثال شاید من دلم بخواهد در 40 سالگی، یك زن 18 ساله داشته باشم آیا این منطقی است ؟ یا سواد خواندن و نوشتن نداشته باشم اما بخواهم زنم حتما پزشك فوق‌تخصص باشد كه طبیعتا منطقی نیست.

تا چه مدت مجاز هستیم در دوره آشنایی بمانیم؟

این دوره نباید از شش ماه كمتر باشد، اما توجه داشته باشید قوانین این دوره را رعایت كنید. قانون اول این است كه این دوره با رعایت همه حرمت‌های قانونی و شرعی طی شود.

قانون دوم این است كه خانواده‌ها بویژه خانواده دختر از جریان مطلع باشند.

قانون سوم این است كه پیش از شروع دوره، پسر حتما سنجیده شده باشد و خانواده دختر، خانواده او و شرایط اقتصادی و اجتماعی‌اش را بشناسند. برای مثال معمولا پسری كه هنوز سربازی نرفته و شغلی هم ندارد یا پسری كه اختلال روانی شدید دارد یا پسری كه مطمئن شده‌اند بزهكار است نباید وارد مرحله آشنایی شود.

حداكثر دوره آشنایی چقدر باید باشد؟

بیش از دو سال غیرعاقلانه است.

مسلما در كلاس‌های آمادگی پیش از ازدواج كه برگزار می‌كنید همیشه پرسش‌هایی وجود دارد كه در هر دوره تكرار می‌شود كه یعنی دغدغه اغلب جوان هاست. این پرسش‌ها چیست؟

این پرسش‌ها برای دختران و پسران متفاوت است. یكی از نگرانی‌های رایج پسرها، برهم خوردن امنیت اقتصادی و روانی به واسطه ازدواج است. یعنی پسرها معمولا می‌پرسند فعلا كه تنها زندگی می‌كنند یا كنار خانواده‌شان هستند آرامش نسبی دارند آیا به واسطه ازدواج این آرامش به خطر نمی‌افتد؟ دخترها هم معمولا نگران هستند مبادا طرف مقابل پس از ازدواج به روابط موازی كشیده شود.

با توجه به فراوانی مطرح شدن این پرسش‌ها، احتمالا شماری از خوانندگان ما هم همین پرسش‌ها را دارند. پاسخ شما به آنها چیست؟

پاسخ پرسش اول این است كه اگر به آمادگی روانی تشكیل زندگی مستقل نرسیده‌اند یعنی نباید ازدواج كنند. ضمن این كه باید كسی را انتخاب كنند كه در كنارش احساس امنیت روانی و اجتماعی داشته باشند.

در پاسخ به پرسش دوم معتقدم دخترها باید پیش از ازدواج به شاخص‌هایی كه نشان‌دهنده وفادار بودن یا نبودن طرف مقابل نسبت به خودشان و دیگران است، دقت كنند اما بطور كلی می‌خواهم این نكته را هم اضافه كنم كه هیچ چیز و هیچ‌كس نمی‌تواند به خانم‌ها تضمین صد درصدی بدهد كه هرگز در آینده قربانی خیانت نمی‌شوند. انتظار برای چنین تضمینی مثل این است كه كسی به من مراجعه كند و بگوید «می‌خواهم بچه‌دار شوم اما تضمینی به من بدهید كه بچه‌ام هرگز بیمار نشود!» در این صورت من به او پیشنهاد می‌كنم هرگز بچه‌دار نشود!

اما مردم می‌گویند اگر زنی وظایف زناشویی‌اش را خوب و كامل انجام دهد می‌تواند مطمئن باشد كه شوهرش به او خیانت نخواهد كرد. این درست است؟

شاید یكی از علل خیانت این باشد كه همسری وظایف زناشویی‌اش را درست انجام نمی‌دهد یا خوش‌رفتار نیست، اما مسلما این تنها علت نیست. هر آدمی خودش مسئول رفتار خودش است. اگر مردی به همسرش خیانت می‌كند دقیقا خودش مسئول رفتارش است و نباید آن را گردن دیگری بیندازد.

دو نفر وارد یك زندگی مشترك می‌شوند و انتخاب‌شان بظاهر درست است، اما وقتی زیر یك سقف می‌روند باز هم در حل مسائل‌شان مشكل پیدا می‌كنند و كارشان به جدایی می‌كشد. دلیلش چه می‌تواند باشد؟

بسیاری از جوان‌های ما مهارت‌های زندگی و بویژه مهارت حل مساله را ندارند. زندگی مشترك یك سفر پر از چالش است كه برای تداومش باید مهارت داشت. اتفاقا تخصص حل مساله، یكی از آن ویژگی‌هایی است كه باید آن را در طرف مقابل پیش از ازدواج نیز جستجو كنید.

مهارت حل مساله، یك تخصص ذاتی است یا حتما باید آن را از مرجعی علمی آموخت؟

صددرصد باید آموزش ببینند. متاسفانه سیستم آموزشی ما بویژه در آموزش و پرورش بر مبنای یاد دادن مهارت حل مساله نیست. ما برای بچه‌ها پاسخ‌های از پیش تعیین‌شده داریم. در مدرسه هیچ‌كس از بچه‌های ما نمی‌پرسد كه خودشان درباره یك مساله چه فكر می‌كنند.

بسیاری از زوج‌هایی كه به دادگاه خانواده برای طلاق مراجعه می‌كنند جوان‌هایی هستند كه با عشق‌های آتشین با هم ازدواج كرده‌اند. آیا می‌شود از این وضع نتیجه گرفت كه به هر حال عشق، ماندگار نیست؟

این جمله را آویزه گوش‌تان كنید كه حتی اگر عشق پایدار باشد، برای تداوم زندگی مشترك كافی نیست. عشق فقط یكی از ستون‌هایی است كه می‌تواند خانواده را نگه دارد. به‌طور طبیعی، عشق طول عمری دارد و سپس در انسان عادی فروكش می‌كند. بنابراین رفتارهای لیلی و مجنونی نباید مبنای حل مساله باشد.

پس چه چیز ازدواج را نگه می‌دارد؟

عقلانیت و هماهنگی دنیایی كه دو نفر با هم دارند ازدواج را پایدار می‌كند. ازدواج یعنی دوستی پایدار میان دو نفر كه علایق مشترك دارند. البته ما هرگز نمی‌توانیم دو نفر را پیدا كنیم كه همه علایق‌شان به هم شبیه باشد، اما برای یك زندگی مشترك موفق دو نفر باید بتوانند تفاوت‌هایشان را مدیریت كنند.

آیا علت طلاق عاطفی زوج‌ها هم نداشتن عقلانیت و هماهنگی میان زوج هاست؟

بی‌توجهی زوج‌ها به یكدیگر باعث طلاق عاطفی می‌شود.

اولین زنگ خطر طلاق عاطفی چیست؟

وقتی یك زوج دلتنگ هم نشوند یعنی در خطر طلاق عاطفی هستند.

برخی زوج‌ها با توسل به خشونت كلامی یا فیزیكی حرمت یكدیگر را می‌شكنند. آیا احتمال وقوع طلاق عاطفی در این زوج‌ها بیشتر است؟

حتما همین‌طور است. در این شرایط، فردی كه قربانی خشونت دیگری شده است، دچار تعارض می‌شود؛ چون بخش‌هایی از شخصیت همسرش را دوست دارد و بخش‌هایی را نمی‌پسندد اما در نظر داشته باشید وقتی فرآیند طلاق عاطفی آغاز می‌شود، زوج دیگر حتی در ارتباط با یكدیگر خشونت هم نمی‌ورزند و به طور كلی یكدیگر را نمی‌بینند.

برخی می‌گویند این كه همسران با هم صحبت نمی‌كنند نیز سبب‌ساز طلاق عاطفی می‌شود. آیا این درست است؟

خیر. حرف نزدن باعث طلاق عاطفی نمی‌شود بلكه یكی از نشانه‌های طلاق عاطفی، قطع ارتباط كلامی بین زوج‌هاست.

به نظر شما می‌شود زندگی مشترك زوجی را كه دچار طلاق عاطفی شده‌اند، بازسازی كرد؟

اگر طلاق عاطفی‌شان تازه آغاز شده باشد، امید وجود دارد. در این شرایط من معمولا با زوج‌ها حرف می‌زنم و به‌دنبال بارقه‌هایی از احساسات مثبت نسبت به طرف مقابل در آنها می‌گردم. اگر در هر دو طرف حداقل‌هایی از احساسات هم مانده باشد، می‌شود روی آن كار كرد و باز زنده‌اش كرد مانند آتشی كه روی آن را خاكستر پوشانده است و من سعی می‌كنم باز شعله‌هایش را زنده كنم اما وقتی زمان زیادی از طلاق عاطفی می‌گذرد، ممكن است برای تغییر دیر شده باشد یعنی از یك ظرف خاكستر نمی‌شود انتظار آتش دوباره داشت.

از دیدگاه شما وقتی زندگی زوجی به آن ظرف پر از خاكستر تبدیل می‌شود آیا باید همچنان زیر یك سقف زندگی كنند یا بهتر است به شكل قانونی از هم طلاق بگیرند؟

اگر زوج فرزند داشته باشند و فرزندشان در شرایط حساس و سرنوشت‌ساز زندگی باشند، باید سعی كنند به زندگی مشترك ادامه بدهند البته به شرطی كه هر دو بالغانه رفتار كنند، از تنش بپرهیزند و به‌طور كلی كنار هم باقی بمانند به شرطی كه اصول رفتاری را دست‌كم به‌عنوان دو همخانه رعایت كنند. یعنی به هم سلام كنند، به هم احترام بگذارند و سر یك سفره غذا بخورند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha