سلامت نیوز : من از ازدواج فراریام! اولین جملهای است كه از او میشنوم. زن خوشصحبت و خندهرویی كه دائم میخندد تا مبادا بغضش بتركد!
6 ماه است از همسرش به دلیل اعتیاد شدید جدا شده و همراه پسر پنجسالهاش در خانه پدر زندگی میكند. میگوید ازدواج اولم با وجود مخالفتهای شدید خانوادهام صورت گرفت. این ازدواج تنها حاصل حماقتهایی بود كه خودم مرتكب شدم. دیگر نمیخواهم اشتباه كنم و دوباره زیر یك سقف با مردی زندگی كنم.بیشتر كه با او صحبت میكنم كمی نرمتر میشود و اولین شرط ازدواج مجددش را داشتن شرایط خوب مالی عنوان میكند. میگوید آنقدر سختی كشیدهام كه دیگر هیچ چیز جز پسرم برایم مهم نیست.
اكثر كسانی كه ازدواج اولشان به دلیل طلاق یا فوت همسرشان نتیجهای نداشته است، ماههای اول یا حتی چند سال اول قاطعانه میگویند حرف از ازدواج نزن. مخصوصا افرادی كه طلاق میگیرند به واسطه سختیهایی كه كشیدهاند، نسبت به ازدواج مجدد اظهار بیتمایلی میكنند.
آرزو هم از آن دسته است. زن بیست و نه سالهای كه از زندگی اولش مثل یك كابوس یاد میكند و براحتی حاضر نیست دوباره تن به زندگی مشترك دهد. هرچند شروط ازدواجش همچنان نشان از احساس دارد و نه عقل.اكثر این افراد مدتی بعد دوباره تصمیم به ازدواج میگیرند، اما به دلیل یك تجربه ناموفق طبیعتا برای ازدواج دوم با محدودیتهای ویژهای روبهرو هستند.
متاسفانه برخی افراد وقتی میخواهند دوباره ازدواج كنند، بیشتر به دلیل فشارهای خانوادگی و اجتماعی، فرار از تنهایی یا حتی برای رو كمكنی همسر سابق و خانوادهاش یا رفع نیازهای عاطفی، جنسی و مالی و بدون در نظر گرفتن معیار مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد میدهند. در حالی كه كسی در ازدواج مجدد موفقتر است كه بتواند فارغ از ازدواج اول با انگیزههای سالم و بهتری دست به انتخاب بزند.
خصوصیات مشترك در همه ازدواجهای دوم
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ دكتر علیرضا ناصری، رئیس گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی میگوید: كسانی كه دو بار ازدواج میكنند ، معمولا دارای خصوصیات مشتركی هستند. ازجمله اینكه خودشان را بیتقصیر میدانند در حالی كه در هر طلاقی طرف بیتقصیر وجود ندارد.
شیرین زن سی و پنج سالهای است كه ازدواج اولش به دلیل نداشتن تفاهم با همسرش به بنبست رسید. خیلی مایل به صحبت نیست. چند كلمهای هم كه میگوید از زمین و زمان و نداشتن بخت و اقبال شكایت میكند.او دو سال پس از جدایی با مردی ازدواج كرد كه به نظر خودش ابتدا كاملا بیعیب و نقص به نظر میرسید.
اما با گذشت زمان و ورود به زندگی مشترك، تمام ایرادهایی كه در همسر سابقش وجود داشت، اینبار در زندگی جدیدش جستجو میكرد. در حالی كه اصلا متوجه احساس وسواسگونه خود نسبت به مسائل كوچك نبود.
هر فردی پس از طلاق به ایراد و اشكال طرف مقابل بیشتر تاكید و تكیه میكند. ناصری میگوید: تجربه نشان داده بیشتر افراد بعد از ازدواج مجدد بهدنبال عیب و ایرادهای طرف مقابل هستند و به نقش و سهم خود و كم و كاستیهایی كه در انتخاب همسر و زندگی مشترك داشتهاند، توجه چندانی نمیكنند. رفتار و رویه زندگی گذشته نیز بهطور معمول در زندگی مشترك آینده تكرار میشود. رفتار و عملكرد همسران در زندگی مشترك اول و دوم از ثبات و پایداری نسبی برخوردار است.
مشكلات حل نشده با همسر سابق
یكی از مهمترین نكتهها در ارتباط با ازدواج دوم كه میتواند تاثیرگذار باشد، موضوع مشكلات حل نشده با همسر سابق است.البته این امر در همه ازدواجهای مجدد اتفاق نمیافتد. ناصری در این مورد میگوید: به هر حال زندگیهایی كه منجر به طلاق شده دارای مجموعهای از تعارضها، مشكلات و درگیریهایی بوده كه كار را به طلاق كشانده است. مقداری از این مشكلات پس از جدایی و به دلیل نبود همسر به مرور زمان فراموش میشود، اما برخی مسائل همچان پابرجا میماند. درصد قابل توجهی از این مشكلات به دلیل فرزندان ازدواج سابق است. بعضی از این مشكلات از طریق فرزندان به دلیل حل نشدن مشكلات بین والدین و فرزندان به زندگی جدید سرایت میكند.
همچنین مقدار قابل ملاحظهای از رفتار و عملكرد همسران در زندگی مشترك از طریق برخورد با همسر سابق آشكار میشود.به عبارتی پنهانیترین رفتار فرد در برخورد با همسر سابق خود را نشان میدهد. مثلا ممكن است فرد پنهانكاریهایی در ازدواج دوم داشته باشد كه با پرسوجو میتوان تا حدودی به شناخت دست یافت.نهتنها در ازدواج دوم بلكه در اولین ازدواج نیز نامزدیها و عقدهایی كه به هم خورده است باید مورد بررسی قرار گیرد.
عشق و ازدواج دوم
هر زن و مردی به ارتباطی لطیف و عاشقانه با همسر نیاز دارد. حتی همسرانی كه به عشق نیازمندند بهطور نسبی مشكلات و اختلافاتی با یكدیگر دارند، اما این اختلافات كمرنگتر از عشق میان آنهاست.برخورداری از ارتباطی عاشقانه با همسر، احساسی بسیار ارزشمند است. این اتفاق میتواند در ازدواج دوم نیز رخ دهد.
یكی از معیارهای سنجش موفقیت در ازداوج دوم، ارتباط عاشقانه و موفقی است كه بین زن و شوهر به وجود میآید. این افراد عبارت «گل بیعیب خداست» را كاملا درك كردهاند.همه ازدواجهای دوم اگر با بررسیهای لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارند. بسیاری از كسانی كه تجربه زندگی مشترك را دارند، قدر زندگی را بهتر میدانند. افراد معمولا پس از طلاق در حد و اندازههایی نسبت به مشكلات خود در زندگی گذشتهشان آگاهی پیدا میكنند كه البته كافی نیست.
ناصری علاوه بر وجود علاقه میان همسران، دیگر شرط موفقیت این دسته از افراد را بسته به این میداند كه فرد یك بازه زمانی قابل قبولی را سپری كرده باشد، در حالی كه یكی از دلایل شكست در ازدواج دوم همین بازه زمانی است، چراكه هنوز مشكلات روحی و روانی فرد پابرجاست در حالی كه زندگی مشترك قبلی بسته شده است.همچنین كسانی كه به ازدواج مجدد اقدام میكنند، اگر دارای فرزند باشند، شرایطشان كمی متفاوت است. این افراد به دلیل داشتن فرزند، دیرتر ازدواج میكنند. برخی از آنها نیز بعد از بزرگ شدن فرزندانشان به ازدواج مجدد اقدام میكنند.
با فرزندان همسرمان چگونه رفتار كنیم؟
معمولا فرزندان اگر در سنین حساس كودكی یا نوجوانی باشند نسبت به ازدواج پدر یا مادرشان واكنش منفی نشان میدهند، اما نحوه رفتار فرزند در مقابل ناپدری یا نامادری بستگی زیادی به برخورد طرف مقابل دارد.
نكته بسیار مهم در این زمینه خودجوشی و طبیعی بودن عواطف و احساسات است. تجربه نشان داده است، فرد اگر به معنای واقعی همسرش را دوست داشته باشد به طور عادی فرزندان او را كه حاصل ازدواج و زندگی گذشتهاش هستند نیز دوست خواهد داشت.
ناصری، روانشناس معتقد است: چنانچه فرد ملاحظه كند فرزندش نیز مورد علاقه و احترام همسرش است، چنین امری روی نگرش و علاقهمندی او نسبت به همسر دوم اثر مثبت و سازندهای دارد.حتی در بعضی موارد فرد با مشاهده بیمهریهای بیدلیل همسرش نسبت به فرزندش احساسی ناخوشایند نسبت به شریك زندگی خویش در ازدواج دوم پیدا میكند.
ناصری اشتباه دیگر افراد را در این مورد مجبور كردن فرزند بویژه در سنین كم به گفتن «مامان» یا «بابا» به شخص تازهوارد در خانواده میداند.وی بیان میكند: گاهی در برخی خانوادهها میبینیم كه كودك را به گفتن بابا یا مامان مجبور میكنند. در حالی كه كودك اگر خودش نخواهد طرف مقابل را مادر یا پدر خطاب كند، این اجبار اثر سوء خواهد داشت.
شهین ، دختر بیست و چهار سالهای است كه پدرش پس از جدایی اقدام به ازدواج مجدد كرد در حالی كه او هشت سال و برادرش 12 سال داشتند. او در مورد رابطه خود و برادرش با همسر پدرش میگوید همیشه تلفظ واژه مامان برایمان سخت بوده است و هیچگاه نتوانستم نامادریام را مامان صدا كنم، اما رابطه ما همیشه مسالمتآمیز بوده و سعی كردهایم باهم كنار بیاییم، اما برادرم هرگز نتوانست با این مساله كنار بیاید. شهین دلیل عكسالعمل برادرش را وابستگی شدید به مادرشان میداند.
كودكانی كه پدر و مادرشان به علت جدایی اقدام به ازدواج مجدد میكنند، شرایط سختتری را میگذرانند، زیرا كمتر حاضر به پذیرش عضو جدید خانواده میشوند.بهتر است در این مورد تصمیم را به عهده خود كودك بگذاریم و به او زمان بدهیم تا بتواند با این مساله كنار بیاید.
كسانی كه دو بار ازدواج میكنند ، معمولا دارای خصوصیات مشتركی هستند. ازجمله اینكه خودشان را بیتقصیر میدانند در حالی كه در هر طلاقی طرف بیتقصیر وجود ندارد.
نظر شما