به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ بچهها حتی آن وقت كه دندان درنیاوردهاند و توان حرف زدن ندارند، قدرت درك دارند و هر حركت و كلام بزرگترها را به خاطر میسپارند و در موقع لزوم آن را تكرار میكنند.
پس چه بهتر كه از این قابلیت كودك استفاده كنیم و او را از آغازین لحظاتی كه مفاهیم را درك كرد با اخلاق و قانونمداری آشنا كنیم.
بزرگترهایی كه به رشد ویژگیهای اخلاقی در كودكشان تاكید دارند، البته خودشان باید انسانهایی اخلاقمدار باشند، چون حرف رطب خوردهای كه منع رطب كند به گوش هیچ شنوندهای خوش نمیآید.
البته پدر و مادرهای آدابدان نیز برای اینكه آداب زندگی را به كودك یاد بدهند، باید اصول آموختن را بلد باشند و مستقیم و غیرمستقیم، كاری كنند كه انسان كوچك خانهشان اخلاق را مثل عروسك محبوبش در آغوش بگیرد و از خود جدا نكند.
برای شروع كار باید پدر و مادر خودشان را به پرورش اخلاق در كودك متعهد كنند، یعنی به خود قول بدهند برای رشد اخلاقیات در كودك و دور نگه داشتن او از انجام كارهای زشت با تمام توان تلاش كنند و تا رسیدن به هدف دست از تلاش برندارند.
دومین گام پس از متعهد شدن، تبدیل خود به الگویی نمونه در اخلاقیات است یعنی تبدیل شدن به پدر و مادر یا بزرگتری كه پایبندی به اخلاق آنقدر در او قوی است كه حتی در سختترین شرایط نیز اخلاق و وجدان را زیر پا نمیگذارد.
چنین افرادی بهترین الگو برای كودكانند و باید مطمئن باشند كه پایبندیشان به قانون بشدت روی بچهها اثر میگذارد البته همه بزرگترها اینچنین نیستند و نمیتوانند اینگونه باشند، چون تنها كسانی تا این حد به اخلاقیات پایبندند كه پیش از آن تكلیف خود را با باورهایشان روشن كردهاند.
در واقع پیش از آنكه كسی بتواند كودكی با اخلاق تربیت كند باید درباره چیزهایی كه به آن باور دارد، خوب فكر كند و ارزشهایی را كه به آن متعهد است صادقانه تحلیل كند و آنگاه درباره روش اجرای آنها در زندگی تصمیم بگیرد. اگر فردی به این مرحله از رشد اخلاقی رسید آنگاه اگر به طور منظم درباره باورهای اخلاقیاش با كودك صحبت كند و نظراتش را با او در میان بگذارد، سومین گام برای تربیت فرزندی اخلاقمدار را برداشته است.
بهترین لحظههای آموزش هم غیرمنتظره اتفاق میافتد و شاید از قبل نتوان انتظارش را كشید. برای همین به محض ایجاد فرصت باید به كودك كمك كرد تا باورهای اخلاقیاش استوار شود و فكری جز انجام كارهای اخلاقی در سر نپروراند.
كودكی كه قرار است اخلاقمدار بار بیاید، باید انضباط نیز در زندگیاش در جریان باشد، انضباط نیز فقط وقتی جزئی از زندگی آدمها میشود كه از كودكی بیاموزد كه رفتارهای نادرست كدام است و كدام رفتارها نیاز به اصلاح و تصحیح دارد.
تقویت این قوه تشخیص به عهده بزرگترهاست؛ آنها میتوانند درباره رفتارهای كودك از او سوال كنند و وقتی او بدون ترس به سوالات پاسخ داد نظرشان را درباره رفتارهای او توضیح دهند و بگویند كه انتظار چه قبیل رفتارهایی را از او دارند.
این همان مرحله از مراحل رشد اخلاقیات در كودك است كه در آن باید بزرگترهایی كه برای آموزش اخلاق به كودك وقت صرف كردهاند، حالا از او توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشند. وقتی پدر و مادر و اطرافیان از كودكی بخواهند رفتاری درست و اخلاقی داشته باشد این توقع و انتظار به الگویی استاندارد برای كودك تبدیل میشود كه همیشه باید بر مدار آن حركت كند.
اما كودك نیز احتمال اشتباه دارد. او نیز مثل همه بزرگترها گاهی ممكن است خواسته یا ناخواسته پایش بلغزد و از مدار اخلاقگرایی خارج شود.
در این لحظات نباید او را تنها گذاشت بلكه باید بیشتر از همیشه در كنار او بود و كاری كرد تا رفتارش اصلاح شود.
نسخه روانشناسان در این مواقع این است كه پدر و مادر به جای توبیخ و توهین، تاثیر رفتار كودك بر زندگی دیگران را برایش توضیح دهند و بگویند كه خطای به ظاهر كوچك او تا چه حد دیگران را ناراحت میكند و تا چه اندازه زندگی را بر آنها تلخ میكند.
برای حذف كارهای غیراخلاقی میتوان از روشی دیگر نیز استفاده كرد، یعنی میتوان كودك را در مسیری قرار داد كه دائم در حال انجام كارهای اخلاقی باشد و تاثیر رفتارهای خوبش را بر حالات و رفتارهای اطرافیان مشاهده كند.
وقتی كودكی ببیند مثلا مهربانی و وفای به عهدش چقدر میتواند دیگران را خوشحال كند، این عامل، به انگیزهای قوی مبدل میشود كه بار دیگر كارهای خوب انجام دهد.
البته تقویت انگیزههای درونی به مشوقهای بیرونی نیز نیاز دارد، یعنی اینكه كودكی كاری خوب انجام دهد و اطرافیان بیاعتنا از كنار آن بگذرند، پای او در ادامه این راه سست میشود، برای همین است كه رمز موفقیت والدین در پرورش كودكان اخلاقمدار این است كه همیشه رفتارهای اخلاقی آنها را تقویت كنند و به آنها بابت انجام كارهای خوب، پاداش بدهند.
اما این پاداشها و تشویقها به برداشتن یك گام مهم دیگر هم نیاز دارد و آن ثبت یك قانون طلایی در خانه و در ذهن كودك است.
كودكی كه در محیط خانواده یاد بگیرد همواره با دیگران آنگونه رفتار كند كه دلش میخواهد دیگران با او رفتار كنند، پیش از انجام هر عملی بسرعت از خود میپرسد آیا دوست دارم دیگران با من اینگونه رفتار كنند؟ و بدیهی است كودكی كه اخلاق در وجودش نهادینه شده باشد، به محض اینكه به خود پاسخ دهد این عمل، او را ناراحت میكند، هرگز چنین عمل ناراحتكنندهای را در قبال دیگران انجام نخواهد داد.
نظر شما