چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۷
سلامت نیوز : در نظام اخلاق اسلامی جایی برای دروغ، پیش‏بینی نشده است. به این معنا که این نظام به گونه‏ای طراحی شده که در آن، نیازی به دروغ نمی‏افتد؛ یعنی اگر ارزش‏های اخلاق اسلامی در جامعه حضور جدی داشته باشند، هرگز نوبت به دروغ نخواهد رسید.

 به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ، غالب جواب‏های نقضی که به سود دروغگویی ارائه می‏شود، ناشی از بی‏توجهی به نظام اخلاق اسلامی است

یک: دروغ، بنیاد دین را به هم می‏ریزد و اساس اخلاق را درهم می‏کوبد. به فرموده امام باقر(ع): «دروغ، خود، تباهی ایمان است. »

دو: به همین دلیل در هِرم ارزش‏گذاری دینی می‏توان مومنی را در نظر گرفت که دست به کارهای ناشایستی بزند و از گناهانی چون دزدی، زن‏بارگی و شاد خواری نپرهیزد؛ اما «هیچ مومنی بی‏پرهیز از دروغ نمی‏تواند نام مومن بر خود نهد.» این رده‏بندی شامل رذایل اخلاقی نیز می‏شود. بدین معنا که «دروغ از رذایل دیگری چون بخل و بزدلی، پلیدتر است.»

سه: همه گناهان از طریق دروغ به جهان راه یافت و نخستین عصیانی که در عالم رخ داد، برخاسته از دروغی بود که ابلیس گفت. وی با دروغی که به آدم و حوا گفت، آنان را فریفت و به نافرمانی خداوند متعال تشویق کرد. بدین ترتیب می‏توان دروغ را مادر همه گناهان دانست.

چهار: همین رویکرد را می‏توان نقطه عزیمت اخلاق اسلامی و تربیت دینی دانست. اگر دروغ، پلیدتر از شراب باشد و اگر گناه از طریق دروغ به این عالم راه یافت، پس برای زدودن گناهان باید ریشه دروغ را خشکاند. از این منظر پیش از آنکه به فرزندانمان نماز خواندن یا دیگر واجبات را بیاموزیم، باید به آنان صداقت و راستی را آموزش دهیم. باید قبل از آنکه پرهیز از نجاسات معروف را ـ که تن را می‏آلایند ـ بیاموزیم، دوری از دروغ را ـ که روح را می‏آلاید ـ آموزش دهیم و همانگونه که بهداشت جسمی را به آنان می‏آموزیم، بهداشت روحی را نیز به ایشان آموزش دهیم. به یاد داشته باشیم که پلیدی تن با چند دقیقه شست‏وشو از میان می‏رود، اما اگر روح کودک بر اثر دروغگویی و دروغ‏شنوی آلوده شد، به سادگی نمی‏توان آن را زدود.

پنج: اگر هم در پی اصلاح دیگران بر آمدیم و در افراد، کاستی‏های گوناگون دیدیم، به جای صرف وقت برای حل یکایک آنها، باید ریشه را بخشکانیم. این شیوه‏ای است که معصومان به ما آموخته‏اند. ماجرای آن شرابخواره و تارک‏الصلاتی را که دروغ هم می‏گفت، خوانده‏ایم. همین که از دروغ گفتن دست کشید، ناچار شد که دیگر گناهان را واگذارد. همانطور که پرهیز از دروغ، عامل دوری از دیگر گناهان است، اجتناب از آن، بهترین وسیله تقرب به خداوند متعال نیز به شمار می‏رود. مردی به رسول خدا گفت: «ای رسول خدا! به من کاری بیاموز که بدان به خدا نزدیک شوم.» حضرت فرمود: «دروغ مگو» همین موجب خودداری او از هر یک از معاصی خداوند شد؛ چرا که قصد هر معصیتی می‏کرد یا در آن دروغی می‏یافت یا چیزی که او را به دروغگویی وامی‏داشت؛ از این رو از همه گناهان دور گشت.

شش: دروغگویی نشانه حقارت نفس است. این حکم درباره هر نوع دروغی، راست می آید. دروغ، هنگامی پدیدار می‏شود که ما نخواهیم یا نتوانیم آنچه را در دل داریم، بیان کنیم. این کار، غیر از رازپوشی است. در رازپوشی و کتمان، می‏کوشیم تا با صراحت، حریم خود را حفظ کنیم و به نامحرمان اجازه ندهیم تا به خلوت فکری ما وارد شوند؛ اما به هنگام دروغگویی (به هر دلیلی) سعی می‏کنیم با اظهار چیزی که خود بدان باور نداریم، مخاطب را گمراه کنیم؛ حال، گاه این گمراه‏گری از سرِ خیر خواهی و گاه از سر بدخواهی است، اما اگر شجاعت ابراز آنچه را می‏اندیشیم داشته باشیم، از بیانش خودداری نخواهیم کرد. رسول خدا با اشاره به همین نکته است که می‏فرماید: «دروغگو دروغ نمی‏گوید، جز بر اثر حقارت نفسش.» ارسطو با همین اعتقاد می‏گوید: دروغ، ذاتا بد است و شایان نکوهش (خواه منظوری خاص در میان باشد و خواه نه) و درستکاری، ذاتا نیک است و شایان ستایش. البته کسانی مانند غزالی به قبح ذاتی دروغ قائل نیستند و آن را با توجه به پیامدهایش خوب یا بد ارزیابی می‏نمایند؛ لیکن احادیث ما مویّد همان دیدگاه فضیلت‏مدار است که دروغ را ماهیتا قبیح می‏شمارد. امام خمینی(ره) هنگام بحث از دروغِ مجاز و با بیان اینکه اگر نجات جان پیامبر بر دروغی متوقف باشد، مجاز است، همین دغدغه خاطر را نشان می‏دهد: «دروغ، جدای از همه متعلقات و با توجه به ذاتش، قبحی عقلی دارد که به هیچ روی از آن جدا نمی‏شود و جهات خارجی نیز در بر طرف ساختن آن اثری ندارد. از این رو خردمند، آرزو می‏نماید کاش راستی به جای دروغ، نجات‏بخش پیامبر بود و این جز به سبب بر طرف نشدن قبح و پستی دروغ نیست؛ هر چند از ارتکاب آن، ناگزیر باشد. طبق این نگرش، دروغ، پلید است و اگر هم از سر اضطرار، ناگزیر از آن شدیم، عذرمان موجه است؛ اما این دروغ، روح ما را آلوده کرده است. اگر کسی ناچار شود که شرابی بنوشد یا مرداری بخورد، عمل او اثر تکلیفی ندارد و به اصطلاح حقوقی، مسئول کار خود نیست و عذرش پذیرفته است؛ اما خواه ناخواه، دهانش آلوده شده و باید در اولین فرصت، آن را آب بکشد. دروغ نیز چنین است؛ حتی اگر ناگزیر از دروغ شدیم، دروغ ما اثر تکلیفی نخواهد داشت، ولی اثر وضعی خود را خواهد گذاشت و روح ما را تاریک خواهد کرد. مرحوم مطهری پس از نقد دیدگاه کانت و دفاع از دروغ برای نجات جان بی‏گناهان، به این اثر وضعی اینگونه اشاره می‏کند: منتها اسلام در اینجا سخن دیگری نیز گفته است که نکته خیلی بزرگی است. می‏گوید برای اینکه روحت عادت نکند به دروغ گفتن، در آنجا که اجبار پیدا می‏کنی (چیزی به ذهنت خطور بده و به زبانت چیز دیگری بیاور)... مستقیم ذهنت را با دروغ مواجه نکن که ذهنت عادت نکند به دروغ گفتن. اسم این، «توریه» است... حالا بعضی‏ها هم دائما دروغ می‏گویند و اسمش را می‏گذارند توریه و دیده‏ام اینجور اشخاص را. من کار به آنها ندارم. حقیقت را می‏گویم. درسی که ما از معصومان می‏آموزیم، آن است که دروغ (حتی نوع مصلحت‏آمیز آن) را پلید بشماریم و از آن همچون نجاسات و پلیدی‏ها بپرهیزیم؛ در نتیجه باید همانگونه که فرزندان خود را به‌گونه‏ای می‏پروریم که از نجاسات بپرهیزند و تن خود را پاک نگه دارند، باید به آنان بیاموزیم که از دروغ نیز اینگونه دوری کنند.

هفت: در نظام اخلاق اسلامی جایی برای دروغ، پیش‏بینی نشده است. به این معنا که این نظام به گونه‏ای طراحی شده که در آن، نیازی به دروغ نمی‏افتد؛ یعنی اگر ارزش‏های اخلاق اسلامی در جامعه حضور جدی داشته باشند، هرگز نوبت به دروغ نخواهد رسید. غالب جواب‏های نقضی که به سود دروغگویی ارائه می‏شود، ناشی از بی‏توجهی به نظام اخلاق اسلامی است. اخلاق اسلامی، منظومه‏ای است که هر جزو آن، اجزای دیگر را معنادار می‏سازد. اگر ما بودیم و تنها یک رذیله به نام دروغگویی، آن موقع می‏توانستیم ادعا کنیم که برای اصلاح میان مردم می‏توان دروغ گفت؛ چرا که در غیر این‏صورت، دشمنی پدیدار می‏شود. به زن می‏شد دروغ گفت، چرا که جز در این حال، ناسازگاری پدید می‏آمد. به کودکان و در موارد بی‏ضرر نیز می‏شد دروغ گفت. اما، اگر جامعه‏ای در نظر بگیریم سرشار از هزاران معایب اخلاقی و ناهنجاری‏های اجتماعی، آنگاه در موارد بی‏شماری می‏توان دروغ گفت و تنها در جایی که هیچ ضرر وخاصیتی نداشته باشد، باید راست گفت. بدین ترتیب، ما جامعه‏ای در نظر گرفته‏ایم که در آن، هیچ‌یک از ارزش‏های اسلامی حاکم نیست و سپس از طریق تجربه یا تامل دیده‏ایم که در چنین جامعه‏ای در موارد متعدد باید دروغ گفت و چاره‏ای جز این نداریم. آنگاه به این همه استثناها رسیده‏ایم. اما سخن از جامعه اسلامی است که در آن، همه ارزش‏های دینی حضور دارند. در این نظام اخلاقی، نه تنها انکار معایب دوستان، خلاف مروت و برادری است، بلکه بیان عیب‏ها، همچون هدیه دادن، ستوده است. در این نظام، صدق، ارزش خاصی دارد و صدیقان، هم‏رتبه پیامبران‏اند.

در این نظام، انتقادپذیری نشانه مقبولیت انسان در بارگاه الهی است. در این نظام، مومن، آینه مومن است و بد و خوب او را بی‏کم و کاست می‏نمایاند. در این نظام، همه مسئول یکدیگرند و در نتیجه جایی برای تظاهر، چاپلوسی و حق‏پوشی وجود ندارد. در این نظام، شجاعت، صراحت و راستگویی، هر یک ارزشی است والا. هر نوع دروغی ـ حتی خیرخواهانه‏ترین نوع آن ـ کوششی برای پنهان داشتن حقایق و در نتیجه، سدّ راه تکامل مومن و رشد معنوی اوست. اگر همه این ارزش‏ها همزمان پذیرفته و به کار بسته شود، دیگر جایی برای دروغ نخواهد بود. هسته مرکزی جامعه، «خانواده» است. اگر پدر و مادر در برابر فرزندان خود به یکدیگر و به فرزندان خود دروغ نگویند، آنان از همان زمان از این رذیله برکنار خواهند ماند و نه به این بیماری آلوده خواهند شد و نه آن را همراه خود به جامعه خواهند برد. پس از خانواده، نوبت به جمع «دوستان» می‏رسد. اگر هر مومنی خود را ناصح مومن دیگر بداند و متقابلا هر یک خواهان این خیرخواهی باشند، در میان دوستان، دروغ، جایی نخواهد داشت و اگر میان چند نفر اختلاف افتاد، برای حل آن به دروغ نیازی نخواهد بود. به جای هرگونه پرده‏پوشی و انکار واقعیت، باید علت این اختلاف، شناسایی و برطرف شود، نه آنکه با دروغی ـ که در بهترین حالت، خود همچون مسکّن عمل می‏کند ـ اصل مشکل، انکار گردد و ریشه درد، دست نخورده باقی بماند. پس از حلقه دوستان، نوبت به گستره «جامعه» و مسائل اجتماعی و سیاست عمومی می‏رسد. در این موارد نیز جایی برای دروغ نخواهد بود.

اولین گام برای درمان هر بیماری و رفع هر مشکلی ابراز آن است. مسئولان دولتی در نظام اسلامی، برگزیدگان امت هستند و در برابر آنان مسئولیت دارند. از این رو وظیفه دارند که از گفتن هر نوع دروغی و به هر انگیزه‏ای بپرهیزند. حوزه پنهان‏کاری مسئولان به وسیله مولای متقیان و امام راستگویان، علی(ع) معین شده است. ایشان هنگام بیان حقوق مردم بر مسئولان می‏فرماید: «بدانید حق شماست بر من که چیزی را از شما نپوشانم جز راز جنگ (که از پوشاندن آن ناگزیرم) و کاری را جز (در حکم) شرع، بی‏رأی زدن با شما انجام ندهم.» بدین ترتیب جایی برای دروغ، حتی از نوع مصلحت‏آمیز آن در این نظام، باقی نمی‏ماند.

سخن کوتاه، اینکه: دروغگویی مانند اعتیاد به موادمخدر است که هرگز نباید به آن آلوده شد؛ اما همین که شخصی به سوی آن گام نهاد، ناخواسته تا آخر خط می‏رود. نمی‏توان دروغ گفت و خودْخواسته هر جا لازم شد، آن را متوقف کرد. کسی که به هر دلیلی دروغ می‏گوید، ناگزیر است تا آن را با دروغ‏های دیگر، استوار سازد و هر جا در آن گسستی پدید آمد، با دروغی دیگر جبرانش کند. از این رو باید از این راه حل مشکوک، یکباره دست شست و سخن پیامبر خاتم را آویزه گوش ساخت که فرمود: «از دروغ بپرهیزید، هرچند در آن، رهایی خود را دیدید؛ چرا که در حقیقت در آن تباهی است.» وجود دروغ در جامعه در دراز مدت، موجب بی‏اعتمادی عمومی و سست شدن شیرازه وفاق اجتماعی خواهد شد: «هنگامی که دروغ حاکم می‏گردد، اعتماد و اطمینان از میان می‏رود و شالوده اجتماع از هم می‏پاشد و سیر امور، مختل می‏گردد.»

هشت: دروغ چون ویروسی است که به مجرد پدیدار شدن در جامعه به تکثیر خود می‏پردازد و راه افزایش را در پیش می‏گیرد. دروغ، همه اطراف خود را آلوده می‏کند و بیشتر کسانی که با آن مواجه می‏شوند، برای مقابله با آن از دروغ متقابلی استفاده می‏کنند. حتی کمترین اشاره‏ای به دروغ، آن را در جامعه ظاهر می‏سازد. گویی جن است که نام بردن از آن، همان و پدیدار شدنش همان! از این رو در تعالیم دینی ما آمده است که از پدید آوردن زمینه دروغگویی با تلقین یا شوخی بپرهیزیم. رسول خدا(ص) می‏فرماید: دروغ را تلقین مکنید که به شما دروغ گفته می‏شود؛ زیرا پسران یعقوب نمی‏دانستند که گرگ، انسان را می‏خورد تا آنکه پدرشان این مطلب را به آنان تلقین کرد. این نکته در باره شوخی‏های به ظاهر بی‏ضرر (و در حقیقت پر ضرر) نیز جاری است. امام باقر(ع) در این باره می‏فرمود: «از دروغ (چه کوچک و چه بزرگ) در شوخی و جدی بپرهیزید؛ چرا که هرگاه آدمی در امور کوچک دروغ گفت، بر دروغ بزرگ، دلیر می‏شود.»

علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، از ظاهر آن، حرمت دروغ را حتی در شوخی نتیجه می‏گیرد و آن را با اصل کلی در این زمینه و احادیثی که مطلقا دروغ را حرام می‏دانند، همساز معرفی می‏کند. تنها راه مقابله درست با دروغ، راستگویی است. پادزهر این بیماری، صداقت است و بس. به گفته خانم آدریان ریچ: «هنگامی که زنی راست می‏گوید، امکان راست‏های بیشتری را پیرامون خود فراهم می‏سازد.» البته این نکته به زنان اختصاص ندارد؛ اما چون محور بحث خانم ریچ، زنان است، از زنان نام می‏برد. امتحان این شیوه ساده است. اگر ما در برابر کسی صدایمان را بلند کنیم، او نیز به این کار دست می‏زند؛ اما اگر صدای خود را پایین بیاوریم و بر شیوه خود اصرار بورزیم، طرف مقابل نیز شیوه ما را دنبال خواهد کرد. دروغ متقابل، با هر انگیزه‏ای که باشد، نه تنها مانع دروغ نمی‏گردد، بلکه به اصطلاح روان‌شناسی این روش را در شخص دروغگو تقویت می‏کند.

نه: دروغگویی به دیگران در دراز مدت، دیده بصیرت انسان را کور می‏کند؛ حال آنکه راستگویی، دریچه‌های حقایق را بر آدمی می‏گشاید. آیت‌‏الله‏ عبداللّه‏ جوادی آملی در این باره چنین می‏گوید: سخن لطیفی از مرحوم بوعلی سینا رسیده است که آن سخن را مرحوم خواجه نصیر و بزرگان دیگر هم دارند. آن سخن، این است که: اگر کسی در گفتار و نوشتار و به‌طور کلی در همه بخش‏های سنت و سیرتش راستگو باشد، خواب‏های راست می‏بیند. روح انسان دروغگو مانند چشم «احول» است و حقیقت را درست نمی‏بیند. روح انسان صادق، هنگامی که سخن می‏گوید، درست می‏گوید و این نشانه این است که درست می‏بیند؛ بنابراین چنین کسی هم صدق خبری و هم صدق مخبری دارد؛ یعنی هم درست می‏بیند و هم درست خبر می‏دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha