معمولا معتادكردن بچهها از سوی خانوادههایشان است، گاهی باندهای تبهكاری هم بچهها را برای تكدی گری، معتاد میكنند چون كودكان معتاد قابل كنترلتر هستند، فرار نمیكنند و فرمانبردارند. این بچه كه به باندهای تبهكار كرایه داده میشوند نیز اغلب از خانوادههای معتاد هستند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ سرنوشت آن بچهها سیبی نیست كه اگر بالا بیندازندش، هزار چرخ بزند، سرنوشت آنها همیشه به پایانی تلخ میرسد، چون باید تاوان جرمی را بدهند كه در ارتكاب آن نقشی نداشتهاند. جرمشان متولد شدن در خانوادههای مصرفكننده مواد مخدر است. اگر دنبال آمار دقیق از تعداد كودكان و نوجوانان خانوادههای معتاد میگردید باید ناامیدتان كنیم. پژوهش جامعی درباره شمار فرزندان خانوادههایی كه یكی از اعضای آنها مواد مخدر مصرف میكند انجام نشده است، اما تا حدی میشود آماری نسبی از جمعیت آنها به دست آورد. بر اساس آخرین گزارش اعلام شده درباره وضع اعتیاد كه از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر منتشر شده است 63 درصد از جمعیت یك میلیون و 325 هزار نفری معتادان، متاهل هستند كه این آمار رقمی بیش از 83 هزار خانوار را در بر میگیرد. اگر هر یك از این خانوادهها به طور متوسط دو فرزند داشته باشند دستكم 166 هزار كودك هم اكنون در خانوادههای مصرفكننده مواد مخدر زندگی میكنند.
این آمار اما حداقلی است چرا كه آن پژوهش منتشر شده از سوی ستاد، فقط معتادانی را در برمیگیرد كه به مراكز درمانی مراجعه كردهاند یا به نوعی در مراكز ارائهدهنده خدمات ثبت شدهاند در حالی كه شمار زیادی از معتادان نیز وجود دارند كه ثبت نشدهاند و میلی به درمان نداشتهاند و بنابراین با توجه به افزایش میزان كشفیات مواد مخدر كه مسلما مصرفكننده بیشتر میطلبد، به احتمال قریب به یقین شمار معتادان كشور نیز در یك دهه اخیر ثابت نمانده است و به نظر میرسد تعداد واقعی معتادان چند برابر آنچه اعلام شده است باشد كه به تبع آن، شمار فرزندان این خانوادهها نیز چند برابر میشود.
این كودكان و نوجوانان كه حتی در آمارها ثبت نشدهاند از آن جهت دغدغه متولیان مبارزه با اعتیاد در كشور شدهاند كه بیشتر از گروههای همسن خودشان در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند و حتی اگر در سالهای آینده نیز مسئولانی صلاح ندانند برای انجام پژوهشی جامع درباره شمار این كودكان و شرایط خاصی كه در آن قرار دارند سرمایهگذاری كنند، بههرحال متولیان اعتیاد انواع خطراتی را كه این كودكان با آنها مواجه میشوند از نزدیك میبینند و حتی ما خبرنگارها هم هر ماه چند نمونه از آنها را مشاهده میكنیم.
خطر اول: معتادهای كوچك
بچهها كفشهای بزرگترها را پا میكنند و راه میروند، بچهها مداد رنگیهایشان را لای لبهای صورتیشان میگذارند و دود ندیدنی سیگارهای خیالیشان را شبیه والدینشان در هوا فوت میكنند، پس چرا نباید مصرف موادمخدر را از بزرگترها تقلید كنند؟
آمار نوجوانان معتاد به مواد مخدر نیز هنوز در كشورمان جزو رازهای مگوست، اما به هر حال در آخرین اطلاعات آماری كه درباره وضع اعتیاد در كشور از سوی حمید صرامی، مدیر كل تحقیقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام شده است، هماكنون میانگین سن اعتیاد در كشور مرحله جوانی را طی كرده و به سمت نوجوانی در حركت است.
فرید براتی سده، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی در گفتوگو با جامجم هشدار میدهد كه در 80 ـ 70 درصد از پروندههای مربوط به نوجوانان مصرفكننده مواد مخدر، یكی از اعضای خانواده نیز معتاد بوده است.
معتاد شدن كودكان و نوجوانان اما همیشه در تقلید از بزرگترها و به اختیار خودشان نیست. گاهی همان بزرگترهای معتاد، بچهها را هم با اهداف خاصی معتاد میكنند مثل پدر یلدا، دختربچه سه سالهای كه پدر و مادر معتادش اعتقاد دارند دوای همه دردها تریاك است و حتی وقتی سال گذشته در بیمارستان باهنر كرج بستری شده بود پدر نشئهاش بین ملاقاتیها آمده بود تا دور از چشم مددكارها حبیتریاك در دهان بچه بگذارد تا او دیگر درد خماری نكشد.
یلدا مورد سوءاستفاده جنسی نیز قرار گرفته بود، اما به هر حال قاضی او را به خانوادهاش برگرداند؛ به همان خانواده معتادی كه همچنان اصرار داشتند طفلكشان را كنار خودشان در زیرزمینی بینور و نمور نگه دارند.
خطر دوم: مواد فروش میشوند
سیدحسن موسوی چلك، رئیس انجمن مددكاران ایران نیز درگفتوگو با جامجم تائید میكند معمولا معتادكردن بچهها از سوی خانوادههایشان است، اما اضافه میكند گاهی باندهای تبهكاری هم بچهها را برای تكدیگری، معتاد میكنند چون كودكان معتاد قابل كنترلتر هستند، فرار نمیكنند و فرمانبردارند. این بچه كه به باندهای تبهكار كرایه داده میشوند نیز اغلب از خانوادههای معتاد هستند.
براتی سده: تقریبا از هر ده كودك كار 8تا9 نفر از خانوادههای مصرفكننده مواد مخدر هستند. بچههای كار و خیابان همانهایی هستند كه خطر ابتلا به انواع بیماریهای عفونی و سوءاستفاده جنسیشان از بقیه بالاتر است
او از «هِرفروش»های كم سن و سال دروازه غار حرف میزند. «هِرْ» فروشها را من هم دیدهام. «هِرْ» یعنی هروئین پس «هِرفروش» یعنی هروئین فروش. بیشتر این بچهها وقتی اعتماد میكنند و از زندگیشان میگویند والدینی معتاد دارند كه راضی شدهاند فرزندانشان را برای تامین هزینه مواد مخدرشان وادار به موادفروشی كنند. موسوی چلك میگوید: كسی به این كودكان شك نمیكند. گاهی هم آنها وارد باندهای قاچاق میشوند تا مواد مخدر مورد استفاده پدر یا مادرشان را تامین كنند. حرفهای رئیس انجمن مددكاران ایران شبیه به زندگی علی، یازده ساله است كه چندی پیش از زندگیاش گزارشی تهیه كردیم. همان پسرك چشم آبی گریان كه مادر معتاد به شیشهاش، وادارش میكرد مواد مخدر مورد نیازش را از خردهفروشهای اطراف مولوی برایش بخرد و اگر اشتباه میكرد او را در اتاقی، كنار سگی ولگرد بدون آب و غذا زندانی میكرد و وقتی مددكاران اورژانس اجتماعی درباره وضع پسرك از او پرسیدند آنقدر نشئه بود كه فریاد كشید، فحش داد و علی را به سمت راهروی داخل خانه پرتاب كرد و در را به روی مددكارها بست. زندگی علی اما به اندازه آن دو خواهر بومهنی تلخ نیست كه پدر معتادشان با تنقیه، مواد مخدر را وارد بدنشان میكرد تا آنها مواد را در خانه مصرفكنندهها با درد دفع كنند و خرج اعتیاد او را درآورند.
خطر سوم: رویای مدرسه دود میشود
براساس آخرین سرشماری در كشور كه یكسال پیش انجام شده بیش از 172 هزار و 500 نفر در كشور در گروه سنی شش تا 19 سال و بیش از 69 هزار كودك شش تا 9 سال از تحصیل محروم شدهاند و گرچه علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در جدیدترین نشست خبریاش مساله اعتیاد والدین را فقط یكی از علل محرومیت كودكان از تحصیل در كنار دیگر علتها دانسته است، اما براتی سده اعتقاد دارد احتمال جاماندن كودكان این نوع خانوادهها از تحصیل بسیار زیاد است، چرا كه والدین درگیر اعتیاد امكان تامین خدمات و حمایتهای عاطفی، روانی و جسمی را از آنها ندارند.موسوی چلك این مساله را قبول دارد و میافزاید: حتی اگر این بچهها در سالهای نخست بتوانند از پس درسخواندن بر آیند بشدت دچار افت تحصیلی میشوند و سرانجام درس خواندن را رها میكنند.
خطر چهارم: پدر و مادرشان خیابان میشود
براتی سده، مدیر كل پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی توضیح میدهد كه تقریبا از هر ده كودك كار 9-8 نفر از خانوادههای مصرفكننده مواد مخدر هستند. بچههای كار و خیابان همانهایی هستند كه خطر ابتلا به انواع بیماریهای عفونی و سوءاستفاده جنسیشان از بقیه بالاتر است.
آخرین آماری كه در این خصوص رسانهای شده است غیررسمی و مربوط به یك دهه پیش است كه ثابت میكند حدود 20 درصد از این كودكان سابقه مصرف مواد مخدر را داشتهاند. برای پیداكردن پاسخی به این پرسشها كه آیا واقعا بیشتر كودكان كار از خانوادههای معتاد هستند و آیا زیر نظر باندهای مشخصی كار میكنند، یكی از باندهایی كه كودكان را در یكی از خیابانهای شمال شهر وادار به دستفروشی و تكدیگری میكردند، زیر نظر گرفتیم. شمار زیادی از این بچهها كه میان متكدیان و دستفروشهای آن منطقه به «غربتی»ها معروف شدهاند خانوادههای مصرفكننده مواد مخدر دارند و از مناطقی در تهران و حاشیههایش آمدهاند كه بیشترین آمار آلودگی به اعتیاد را دارد.
بیشتر این كودكان، سابقه مصرف مواد مخدر و درجات مختلفی از آزار جنسی توسط غریبهها را نیز در قالب خاطرههایی گنگ و تلخ به یاد میآورند. آنها از سوی خانوادههایشان برای دستفروشی به مسئول یك باند تكدیگری و دستفروشی كرایه داده میشوند و به علت اعتیادشان، تمایلی به فراركردن ندارند. این بچهها هر شب دقیقا راس ساعت 10 روبهروی یكی از پاساژهای معروف تهران جمع میشوند تا خودروی ونی آنها را به خانههای تاریكشان برگرداند.
خطر پنجم: قتل
قتل فرزندان در خانوادههای معتادان آنقدر تكرار شده است كه هرایرانی حتما در گوشهای از حافظهاش خبری در این زمینه را به یاد میآورد؛ اگر خبر زنده زنده سوزاندهشدن مبینای هشت ساله و تینای 9 ساله به وسیله پدر معتاد به شیشهشان را كسی نشنیده باشد حتما خبر پدر معتادی كه در توهم لیلای چهار سالهاش را به شكل شیطان دید و او را خفه كرد یا پدر معتاد دیگری كه سمیه دهسالهاش را در آبان امسال از بالای ساختمانی سه طبقه به خیابان پرتاب كرد، شنیده است یا با خبر است كه پدری شیشهای در آذر امسال عرشیای چهار ساله و شعیب دو سالهاش و مادرشان را با چاقو سلاخی كرد.
ما هم گوشه حافظهمان، نرگس هشت ساله را به یاد میآوریم كه هنوز به قتل نرسیده بود، اما روی تنش پر از كبودی بود و وقتی از او پرسیدیم چرا مددكارها او را به اورژانس اجتماعی آوردهاند لبخند زد و گفت: مادرم هر روز با چاقو دنبالم میكند... وقتی شیشه میكشد خیال میكند من جن هستم و آمدهام دخترش را اذیت كنم... یادش نمیآید كه من خودم دخترش هستم.
پایانهای تلخ، تلخیهای بیپایان
آیا امیدی برای نجات فرزندان در خانوادههای معتاد وجود دارد؟ سیدخلیل رفیعیطباطبایی، مشاور فرهنگی كمیته امداد در گفتوگو با جامجم میگوید كه حدود یك دهه پیش قرار بود در طرح «امام علی» دانشآموزان دارای خانوادههای معتاد از محیط زندگیشان جدا شوند و در مراكزی با عنوان مراكز جداسازی، نگهداری شوند، اما حالا از مجموع آن مراكز فقط سه مركز در جنوب كرمان و خراسان جنوبی باقی مانده است.
او مایل نیست درباره علت تعطیلی این مراكز توضیح بدهد، اما بررسیها نشان میدهد این طرح در مثلث حمایتیای میگنجید كه یك ضلع آن ستاد مبارزه با مواد مخدر برای تامین هزینهها، ضلع دیگر وزارت آموزش و پرورش برای شناسایی این نوع كودكان و ضلع سوم كمیته امداد برای نگهداری از آنها بود، اما پس از مدتی ستاد مبارزه با مواد مخدر توانایی تامین هزینههای اجرای طرح را از دست داد، بنابراین طرح متوقف شد و هماكنون نیز تامین هزینه سه مركز باقی مانده به عهده كمیته امداد است. رئیس انجمن مددكاران كه هنوز هم با وجود پستهای تخصصی در سازمانهای دیگر خودش را صرفا یك مددكار معرفی میكند بر این باور است كه یكی از راههای حل مشكلات فرزندان در خانوادههای معتاد، تصویب نهایی لایحه حمایت از كودكان و نوجوانان است كه فعلا در كمیسیون قضایی مجلس مسكوت مانده است.
موسوی چلك میگوید در این لایحه مصادیق بدسرپرستی والدین عمیقتر تعریف شده است و میتوان والدین معتاد را جزو گروه والدین بدسرپرست به حساب آورد و به شكل خاص برای تغییر شرایط فرزندانشان اقدام كرد، بنابراین دست مددكاران اجتماعی و حامیان حقوق كودكان برای حمایت ویژه از این گروه كودكان باز است. حدود چهار پنج سال پیش این مسئول كه در سازمان بهزیستی پیشنهاد داد برای هر كودك متولد شده در خانوادههای پرخطر و درگیر با آسیبهای اجتماعی، پروندهای اجتماعی تشكیل شود و این نوع كودكان به شكل خاص زیر نظر مراكز خدماتی و حمایتی قرار گیرند تا با كنترل آنها و هدایتشان از انحراف و آسیبدیدنشان در سالهای بعد پیشگیری شود، با این حال این طرح نیز مانند بسیاری از طرحهای اجتماعی دیگر از روی كاغذها فراتر نرفت و اجرایی نشد و در حد رویایی شیرین، اما دستنیافتنی باقی ماند.
نظر شما