پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۵
کد خبر: 65853
سلامت نیوز : اگر دختر باشی و سن و سالت از حدی بالاتر رفته باشد، حتما برایت پیش آمده كه در سیزدهمین روز فروردین یا همان سیزده بدر از تو می‌خواهند سبزه را گره بزنی به آن امید كه سال آینده به جای خانه پدری در منزل شوهر باشی یا این كه با ازدواج كردن هر دختر فامیل كلی توصیه و نصیحت به سمتت سرازیر می‌شود كه سر كتاب باز كن یا كفش تازه عروس را به پا كن یا ته مانده غذای عروس را بخور! هر چند این توصیه‌ها و آیین‌ها در هر گوشه و در میان هر قومیتی داستانی متفاوت دارد، اما چه بسا كه همین باورها عده‌ای را نیز به دنبال خود می‌كشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛  در همین رابطه به گفت‌وگو با دكتر علی خواجه حسینی، روان‌شناس پرداختیم.

آیین‌های بخت‌گشایی خرافات هستند یا مبنای علمی دارند؟

آنچه خرافات است و آنچه را كه ما پدیده‌های علمی می‌دانیم همه در مجموعه بزرگی جای می‌گیرند كه جزو باورهای مردم است. تعریفی كه از باور داریم فعالیت یا نگرشی است كه فرد با تمام وجود به آن می‌پردازد و می‌تواند هم شامل خرافات و هم شامل پدیده‌هایی با مبنای علمی شود. در رابطه با ازدواج بسیاری از این باورها وقتی عمیق نگاه می‌كنیم، آمیخته‌ای از سنت‌هایی است كه در طول زمان تكرار شده و به خرافات تبدیل شده‌اند.

چرا این باورها به خرافه تبدیل شده‌اند؟

در روان‌شناسی، ما پدیده‌ای به نام رفتار و تقویت رفتار خرافی داریم. خیلی وقت‌ها ما رفتارهایی انجام می‌دهیم كه تصادفا توسط عوامل بیرونی تقویت می‌شود و فكر می‌كنیم آن رویداد خوشایندی كه پیش آمده حاصل رفتار ماست. خیلی وقت‌ها انسان‌ها به طور ناگهانی رفتاری از خودشان بروز داده‌اند كه از اتفاق نتیجه داده است، آن وقت فكر كرده‌اند نتیجه خوشایند، حاصل آن رفتار بوده است. در رابطه با ازدواج هم همین طور است و افراد تصور می‌كنند با انجام یكسری از امور بخت‌گشایی می‌شود مثل سبزه گره زدن كه اصلا مبنای علمی ندارد یا طالع‌بینی و فال‌بینی كه متاسفانه می‌بینیم حتی بین تحصیلكرده‌های ما نیز رواج دارد.

یعنی سبزه گره زدن و باز شدن بخت به هم ربطی ندارند؟ پس چرا سال‌ها این سنت و سنت‌هایی از این دست بین مردم مانده است؟

احتمالا در زمان‌های دور فردی مثلا بعد از گره زدن سبزه یا خوردن تفاله چایی ازدواج كرده و كم‌كم افرادی كه آنها را از دید روان‌شناسی خرافه‌پرست می‌دانیم، این رفتارها را تكرار كرده‌اند و كم‌كم به باور مردم تبدیل شده است.

گرایش به این باورها در بین زنان بیشتر است یا مردان؟

پژوهشی انجام نشده، اما با توجه به دیده‌ها به نظر می‌رسد بین خانم‌ها بیشتر است.

چرا؟

این مساله باز هم به تاریخ ما برمی‌گردد به پیشینه یك جامعه مردسالار كه ازدواج را یك شانس بزرگ برای هر دختر قلمداد کرده و دختران را از فرصت‌های اجتماعی برابر با پسران محروم می‌کردند. دختران با وجود توانمندی‌های بسیار مجبور به ازدواج می‌شدند و در خانه ماندن برای خانواده آنها ننگ و عار محسوب می‌شد. طبیعی است در چنین اوضاعی مادران هر كاری می‌كردند تا بخت خوبی نصیب دخترشان شود، همین باورها سینه به سینه گشته و حالا هم بیشتر زنان و دختران از آن تبعیت می‌كنند و در مجموع به نظر می‌رسد خانم‌ها خرافاتی‌تر هستند؛ چون قدرت تاثیرگذاری را در زندگی نداشته‌اند.

این افراد خرافه‌پرستی كه اشاره كردید، ویژگی‌های خاصی دارند؟

خرافه‌پرست بودن به یكسری از ویژگی‌های شخصیتی عمده در افراد برمی‌گردد. مهم‌ترین آنها تلقین‌پذیری است؛ یعنی ما افرادی را خرافه‌پرست می‌دانیم كه عموما تحت تاثیر دیگران هستند. اظهارنظرهای مبهم و گنگ افراد دیگر كه هیچ مبنای علمی ندارد در این افراد تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود احساس كنند نسخه‌ای كه دیگران می‌پیچند برای آنها نیز موثر است. یا این‌که این رفتار خرافی به نتیجه خوشایند ختم می‌شود كه تقویت می‌شود و اگر هم تقویت نشود باز چون نمی‌توانند تصورات ذهنی جدید ایجاد كنند و آنقدر از نظر ذهنی فعال نیستند كه راه‌های جدیدی را امتحان كنند، سعی می‌كنند همین رفتار را حفظ كرده و ادامه دهند تا شاید روزی روزگاری گره از بختشان باز شود.

فقط تلقین‌پذیری مهم‌ترین ویژگی این افراد است؟

نه؛ به لحاظ شخصیتی افرادی كه مركز كنترل‌شان بیرونی است هم در این گروه جای می‌گیرند.

منظور از مركز كنترل بیرونی چیست؟

به لحاظ روان‌شناسی افراد یا مركز كنترل درونی دارند یا بیرونی. افرادی كه خرافاتی هستند دارای مركز كنترل بیرونی هستند. افرادی كه مركز كنترل‌شان درونی است خط‌مشی خودشان را در زندگی موثر می‌دانند و تصور می‌كنند، می‌توانند خودشان بر زندگی‌شان تاثیر بگذارند، اگر شكست بخورند یا پیروز شوند سهم خودشان را بیشتر می‌دانند تا عوامل محیطی، اما در مقابل افرادی كه مركز كنترل بیرونی دارند، عموما كسانی هستند كه عوامل و رویدادها را در جایی بیرون خودشان جستجو می‌كنند. در واقع منتظر هستند عواملی از بیرون بیاید و بر سرنوشت آنها اثر بگذارد؛ البته ممكن است بر توانمندی‌های خودشان هم واقف باشند، اما سهمی كه برای خودشان قائل هستند، سهم اندكی است و ترجیح می‌دهند با رفتارهای عجیب و خرافی‌ كه در پیش می‌گیرند عواملی از بیرون سرنوشت‌شان را تغییر دهد. دسته سوم افرادی هستند كه از نظر هوشی در سطح بالایی نیستند و قدرت تحلیل ندارند و ناكامی‌ها و شكست‌ها را نمی‌توانند علت‌یابی كنند و آن را به عوامل بیرون از خودشان یا ماوراءالطبیعی نسبت می‌دهند. گروه بعدی كسانی هستند كه عملگرا نیستند، بلكه نتیجه‌گرایند. این افراد به تلاش كردن اعتقادی ندارند. فكر می‌كنند اگر هدفی را پایه‌ریزی می‌كنند در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد و برای تلاش كردن سهمی قائل نیستند. در میان این افراد برخی به خرافه پناه می‌برند. بخشی از افراد نتیجه‌گرا چون نمی‌خواهند تلاشی كنند، ترجیح می‌دهند با رفتار خرافی به نتیجه برسند.

به كم بودن سطح تحصیلات اشاره كردید، اما خیلی اوقات تحصیلكرده‌ها هم به این رفتار‌ها دست می‌زنند. چرا؟

به خصوصیات شخصیتی‌شان برمی‌گردد.

چرا رفتار خرافی به وجود آمده؟

در طول زمان، بشر رفتارهایی را بر حسب نیاز یا تصادفا یا توصیه و تلقین و اجبار دیگران كه به رفتارهای مورد انتظار بشر ختم شده از خود نشان داده كه باعث رفتار خرافی شده است.

با توجه به نظر شما بسیاری از آیین‌های بخت‌گشایی در واقع رفتارهای خرافاتی هستند در صورتی كه مردم بر این باورند با این كارها در واقع چیزی را طلب می‌كنند و امیدوارند به آن برسند. تصور نمی‌كنید بین این دو تفاوت وجود دارد؟

نه، همه این آیین‌ها خرافه نیست. به نظر من كسی كه طلب می‌كند خرافاتی نیست! مسائل ماوراءالطبیعی كه روان‌شناسی به آن می‌پردازد - مثل خواستن بشر - با این كه دلایل علمی هم برایشان پیدا نمی‌كنیم در ماوراءالطبیعه ریشه‌هایی دارد كه هنوز برای ما ناشناخته است. لزوما آنچه دلیلش را نمی‌دانیم رفتار خرافه نیست. رفتارهایی را خرافه فرض می‌كنیم كه با حداقل تفكر به این می‌رسیم هیچ مبنای معقولی را برای آن نمی‌توانیم پیدا كنیم مثل همین سبزه گره زدن. این كار با مسأله بخت‌گشایی هیچ ارتباط منطقی نمی‌تواند داشته باشد و به باور من یك رفتار خرافه است.

چه موقع این باورهای خرافی مضر می‌شوند؟

تنها باورهای خرافی زیان‌آور هستند كه در زندگی اجتماعی ما خلل ایجاد می‌كند.

چه چیزهایی این رفتارهای خرافی را در جامعه از بین می‌برد؟

ما نمی‌توانیم به جنگ خرافات برویم چون ریشه در سنت‌ها دارد و سنت‌ها با رگه‌های تاریخی مردم پیوند خورده و باید به مرور تغییر كند، اما با آگاه‌سازی جامعه، افزایش سطح تحصیلات، سوق دادن مردم به سمت فعالیت‌های اجتماعی و گروهی، توانمندسازی جامعه به شكلی كه افراد مشاوره‌های لازم را دریافت كنند و بدانند برای رسیدن به هر خواسته‌ای چقدر باید تلاش كنند و از چه امكانات و ظرفیت‌هایی باید استفاده كنند، می‌توان شرایط را تغییر داد. مردم اگر یاد بگیرند برای رسیدن به خواسته‌هایشان از چه ظرفیت‌هایی باید استفاده كنند، به جای خرافه‌گرایی درست رفتار می‌كنند. افراد هر چه خود را ناتوان‌تر احساس كنند بیشتر به بستر خرافات پناه می‌برند. باید بی‌پناهی روانی و عاطفی را در جامعه كم كنیم. آنچه باورهای خرافی را رواج می‌دهد بی‌پناهی افراد است. با خدمات مشاوره‌ای باید به هدایت مردم بپردازیم. توانمند كردن مردم از نظر اقتصادی و اجتماعی بسیار مهم است. مردم هر چه توانمندتر شوند قابلیت‌های خودشان را بیشتر می‌بینند و از خرافه كمتر تبعیت می‌كنند.

سخت شدن شرایط ازدواج چقدر در گرایش به رفتارهای خرافی نقش دارد؟

هر چه شرایط اجتماعی سخت‌تر شود و مردم خودشان را ناتوان‌تر احساس كنند و محدودیت‌ها بیشتر باشد، افراد ناكامی‌های بیشتری احساس می‌كنند و تلاش خودشان را برای تغییر شرایط بی‌نتیجه احساس می‌كنند و در نتیجه رفتار خرافی در آنها بیشتر شكل می‌گیرد. در بحث ازدواج عواملی وجود دارد كه تصور ناتوان بودن را در افراد تقویت می‌كند. بسیاری از افراد ارتباطات اجتماعی‌شان محدود است و متاسفانه در جامعه ما ارتباطات هدایت شده كمتر وجود دارد و این باعث می‌شود فرصت انتخاب‌ برای جوانان كم باشد و آنها منتظرند تا عاملی از بیرون این فرصت را در اختیارشان قرار دهد. دوم این كه مشكلات اقتصادی با ازدواج پیوند خورده است. در واقع ازدواج ریشه در همه مسائل جامعه دارد. كسانی كه مشكل دارند، ازدواجشان به تاخیر می‌افتد. كسانی كه بخصوص شكست‌هایی در ازدواج داشته‌اند، منابع آگاه‌سازی را در اختیار ندارند، تحت تاثیر افراد ناآگاه به رفتارها و مسائلی برای جبران شكست روی می‌آورند كه خیلی معقول و منطقی نیست مثلا فرد طلاقش را به یك عطسه ارتباط می‌دهد و می‌گوید «صبر اومد، ولی باز من رفتم خواستگاری» همین باعث شد كه شكست خوردم. هر چه فرد در انتخاب همسر خودش را ناتوان‌تر ببیند، بیشتر به رفتارهای خرافی پناه می‌برد. باید بپذیریم سرنوشت ما تحت تاثیر تصمیمات خودمان است؛ اگر این آگاهی را به مردم دهیم، می‌توانیم امیدوار باشیم رفته‌رفته این رفتارها در جامعه كمرنگ شوند.

چنین رفتارهایی در جوامع توسعه یافته وجود ندارد؟

كم و بیش در هر جامعه‌ای این رفتارها وجود دارد، فقط شكل این رفتارها با قالب‌های فرهنگی ما متفاوت است مثلا در چین برای بخت‌گشایی جوانان یك مراسم آیینی متفاوتی انجام می‌دهند یا در هندوستان با توجه به تنوع قومیتی آداب و باورهای مختلفی وجود دارد كه می‌تواند جنبه خرافاتی داشته باشد، اما در كشورهای اروپایی كمتر است، شاید به این دلیل كه افراد این قدرت را دارند كه در زندگی‌شان تاثیرگذار باشند. سطح درآمد بالاست و فاصله طبقاتی كمتر است؛ بنابراین درصد شیوع فقر كم است و خیلی وقت‌ها افراد برای رشد اجتماعی و ازدواج قدرت اقتصادی لازم را دارند و دلیلی نمی‌بینند به خرافات پناه ببرند، البته به این معنا نیست كه خرافات وجود ندارد. ریشه‌های خرافات همه جا دیده می‌شود.

بالاخره ازدواج شانس و قسمت است یا تلاش و همت؟ به سبزه گره‌زدن و آیین‌های بخت‌گشایمان ادامه دهیم یا همه را رها كنیم؟

ببینید رفتارهای خرافی بی‌ضرر می‌توانند ادامه داشته باشند. ما با هیچ رفتاری مبارزه نمی‌كنیم، چراكه این رفتارها هر چقدر هم كه خرافی باشند دو كاركرد مهم دارند یك آرامش‌بخش هستند و دوم این كه در افراد امید به زندگی ایجاد می‌كنند، اما رفتار خرافی باید زمانی از بین برود كه كاركردهای اجتماعی شما را به هم بزند؛ یعنی فرد نقش اجتماعی فعال نداشته باشد، تلاشی نكند و احساس كند با یكسری كارها بختش باز می‌شود و شاهزاده‌ای با اسب سفید از راه می‌رسد، اما اگر این آیین‌ها و رفتارهای معقول توام با تلاش باشد؛ اگرچه نادرست چون آرامش‌دهنده است اصراری به از بین بردن آن نداریم. جنگیدن و مبارزه كردن با رفتار خرافی آن را برای فرد تبدیل به وسواس می‌كند و فرد دچار دغدغه ذهنی می‌شود و مشكلاتی را برای جامعه به وجود می‌آورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha