شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۴
سلامت نیوز : همانطور که می دانیم، آینده جوامع بشری در گرو به بار نشستن جوانه های امروزاست. از جامعه ای که قشر وسیعی از اطفال آن بزهکار باشد، نمی توان انتظارآینده ای روشن داشت.شاید این ضرب المثل قدیمی بهتر بتواند تصویری از آتیه جامعه ای که اطفال آن اغلب بزهکارند، ارایه دهد: خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوارکج.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از حمایت ؛ یکی از زمینه هایی که در طفل و نوجوان باعث بروز بزه می شود، اغلب به دلیل عدم توانایی تمییزخوب و بد و نیز بیداری و رشد غرایز و انگیزه های روحی و جسمی ای است که طفل و نوجوان اغلب نمی دانند چگونه باید با آنها روبرو شوند. در نتیجه دست به اقداماتی می زند که پس ازانجام آن، اغلب احساس پشیمانی کرده و به دلیل آن که نتوانسته است اقدام درست را بشناسد یا انجام دهد، احساس عدم توانایی کرده و دچار نوعی سرخوردگی و انزوا و دوری ازجامعه می شود. این سرخوردگی شاید به عنوان زمینه ای قابل تامل برای بزهکاری اطفال باشد، هرچند که نمی تواند عامل مستقلی برای بزهکاری محسوب شود. اما طفلی که این گونه زمینه ها در وی حالت تشدید یافته دارد، وقتی عوامل دیگر در وی جمع وهمگام شود، آسان ترو سریع تربه بزهکاری روی می آورد. بنابراین شناخت آسیب هایی که به اطفال وارد می شود و طفل را به بزهکاری سوق می دهد واین که اغلب این گونه اطفال چه نوع جرایمی را مرتکب می شوند و در نتیجه شناخت علل ارتکاب بزه از سوی اطفال امری ضروری است که دراین مقال به اختصار به آن می پردازیم.

ابتدا باید دانست که بزهکاری دو معنای خفیف و شدید را در اذهان ممکن است تداعی کند. به این معنا که عده ای آن را فقط مربوط به نوعی حالت سرکشی و یاغی گری دراطفال می دانند. مانند فراراز مدرسه، توهین به والدین و آموزگاران و ناسازگاری هایی که جرم انگاری نشده است که این افعال می توانند تنها نشانه هایی از تمایل به ارتکاب جرم درآینده این گونه اطفال به شمار آیند و عده ای نیز بزهکاری را به معنای ارتکاب افعالی می دانند که درقانون مجازات اسلامی جرم انگاری شده است و مجازات هایی چون قصاص، دیات، حدود و تعزیرات را درپی دارد.اما آنچه مسلم است، درمورد اطفال، استعمال لفظ بزهکار، از لفظ مجرم و تبهکار بهتر است. چرا که مجرم دانستن و درنتیجه اعمال مجازات های خشن صرفا تنبیهی، برخلاف بزرگسالان که اغلب باعث تادیب آنها می شود، طفل بزهکار را به جبهه گیری و مبارزه جویی با جامعه در آینده سوق می دهد.

جرایم در یک تقسیم بندی کلی به جرایم علیه اشخاص، جرایم علیه اموال و جرایم علیه نظم عمومی منقسم است که دراین میان طیف وسیعی از بزهکاری اطفال، معمولا در دسته های اول و دوم یعنی جرایم علیه اشخاص و اموال، آن هم در قالب های خاص و محدود به جرم های معینی واقع می شود. برای مثال آنچه عملا جامعه اطفال بزهکار به سمت آن پیش می رود، در جرایم علیه اشخاص، جرایم منافی عفت مانند لواط و زنا و...است که درصد بالایی از بزهکاری اطفال را به خود اختصاص داده است و همچنین بعد ازآن، ایراد ضرب و جرح در جرایم علیه اشخاص، درصدی قابل توجه دارد.

در دسته دوم یا همان جرایم علیه اموال نیز ارتکاب بزه سرقت آنچنان زیاد است که شاید بتوان گفت جرایم علیه اموال ارتکابی اطفال محدود به سرقت است. هر چند که بزه تخریب اموال عمومی و حتی خصوصی را از سوی اطفال نمی توان نادیده انگاشت و در دسته سوم یا جرایم علیه نظم عمومی نیز می توان به اعتیاد به مواد مخدر و توزیع آن، مجالس لهو و لعب و پخش موسیقی های مبتذل و...اشاره کرد.

در چرایی این که طفل با داشتن روح معصوم وتمایل ذاتی به نیکی، چگونه به سمت و سوی جرم و بزه کشانده می شود، علل متعدد ومختلفی گفته شده است که شاید بتوان دریک تقسیم بندی کلی از خانواده، اجتماع و ژنتیک به عنوان مهم ترین عوامل نام برد. از آنجا که ریشه و علت خاص بسیاری از جرایم ارتکابی از سوی اطفال به عدم ارضای نیاز محبت و توجه و در نتیجه حس کمبود محبت و جلب توجه، فقر، والدین زود خشم و مهاجم وغیره برمی گردد. خانواده به عنوان مهم ترین عامل در بزهکاری یا عدم بزهکاری اطفال قلمداد می شود. عوامل دیگری چون بی مهری والدین یا محبت بیش از اندازه، انحرافات والدین یا هرنوع بهم ریختگی های خانوادگی مانند سفرهای طولانی هر یک از والدین و یا حتی فوت آنها، سن والدین، رفتارهای خشونت آمیزآنها بی سوادی فقر، تبعیض میان فرزندان، عقب ماندگی های اجتماعی و...همگی درآن چه از طفل به عنوان یک بزهکار یا یک شهروند خوب به عمل می آوریم، تاثیر به سزایی دارد. از سوی دیگر نقش عوامل اجتماعی نیز مانند دوستان و همسالان، محیط مدرسه و هرمحیط آموزشی دیگر مانند مهد کودک، کلاس های آموزشی متفرقه، طبقه اقتصادی تاثیر وسایل ارتباط جمعی مانند سینما، تلویزیون، رادیو ماهواره، کتابهای داستانی، مشروبات الکلی، محیط تفریح مسکن و...به عنوان دومین عامل و به عنوان عاملی در خدمت عامل اول یعنی خانواده در بروز بزه انکار ناپذیر است.

اما عامل سوم یا همان ژنتیک، شامل برخی بیماری ها مانند پارانوئیدیه به معنای اشخاص بدبین و خودخواهی که ازاجتماع بیزارند ویا کاتوتونی به معنای حالت های لجاجت و منفی بافی وخشم های ناگهانی و یا کژخویی که در آن ذاتا تمایل به بدی هست و یا اختلالات و توهماتی مانند این که دیگران می خواهند اورا از بین ببرند و یا افرادی که با محیط سازش ندارند و...همگی از عوامل ژنتیکی هستند که ممکن است در وقوع جرم موثر باشند. اما نکته حائز اهمیت این است که گرچه تاثیرعامل ژنتیک قابل انکار نیست اما در واقع ژنتیک هرگز نمی تواند عامل مستقلی برای جهت گیری طفل به سوی بزهکاری باشد بلکه عامل تعیین کننده و نهایی آینده جامعه و سرنوشت اطفال امروز و سازندگان فردا خانواده است و سپس در مرحله بعد، اجتماع این خانواده ها در قالب یک جامعه، فرهنگ، محیط آموزشی و... عامل تاثیر گذار دیگری در آینده و آیندگان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha