پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۵:۵۵
کد خبر: 66828

این‌كه می‌گویند قبل از شروع زندگی چشم‌هایت را كاملا باز كن و بعد از آن چشم‌ها را ببند نه تعارف است نه بازی با كلمات، بلكه ضرورت زندگی است آن هم از این بابت كه هم باید تفاوت‌های خلقتی با شریك زندگی‌مان را بشناسیم.

تفاوت‌ها را بپذیر​یم
سلامت نیوز : یك سیب بهتر است یا یك پرتقال؟ كدامشان خوش عطر تراست؟ كدامیك مزه بهتری دارد؟ اگر كدام یكی‌شان نباشد جایش در كاسه میوه خالی است؟

بعضی‌ها به سیب رای می‌دهند و بعضی‌ها به پرتقال، بعضی‌ها مجذوب سیب هستند و بعضی‌ها دلباخته پرتقال. هركدام هم استدلال مخصوص به خود را دارند، اما واقعیت این است كه همه این رای‌دادن‌ها و موافق و مخالف‌بودن‌ها فقط یك نظر است، چون نه می‌شود حكم قطعی داد كه پرتقال از سیب خوش عطرتر و خوشمزه‌تر است و نه می‌شود چنین حكمی را به نفع سیب داد یا موافقان سیب را تبدیل به موافقان پرتقال كرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ حالا اگر این موضوع را انسانی‌تر كنیم، خواهیم دید داستان سیب و پرتقال در زندگی ما آدم‌ها هم صدق می‌كند. هفت میلیارد انسانی كه روی كره زمین زندگی می‌كنند هركدام كلكسیونی منحصربه فرد از خصوصیت‌ها، باورها و آرزوها هستند درست مثل سیب و پرتقال كه در جای خود هم بی‌نظیرند و هم تفاوت‌هایشان از زمین تا آسمان است. فرض كنید اگر همه میوه‌های دنیا به شكل سیب بود چه می‌شد. مسلما همه از سیب دلزده می‌شدند یا چون انتخابی به جز سیب نداشتند احساس بدبختی می‌كردند. اما حالا كه در كنار سیب، هزاران میوه دیگر هم وجود دارد، می‌بینید كه چطور تفاوت در شكل و شمایل و مزه میوه ها، دنیایی متنوع و دوست‌داشتنی به وجود آورده است.

در مورد ما آدم‌ها كه هركدام‌مان دنیایی از تنوع هستیم نیز وضع به همین شكل است. ما انسان‌ها به این علت به چشم می‌آییم كه همه با هم فرق داریم، درست مثل روز كه اگر شب نباشد بی‌معناست و مثل شب كه وقتی روز باشد، معنا می‌گیرد.

اما وجود تفاوت‌ها با این‌كه اساس زندگی است، ولی حد و اندازه‌ای دارد چون اگر در یك خانه، مثلا زن همیشه خورشید تابان باشد و مرد همیشه شب تیره و تار، بزودی هر دو خسته و كلافه می‌شوند چون مثل یك گردو كه اگر در كنار یك آناناس در ظرف میوه چیده شود، بی‌تناسبی شان هم مایه تاسف می‌شود و هم باعث تعجب.

چشم‌ها باز، چشم‌ها بسته

تفاوت‌های میان زن و مرد را به این علت گفتیم كه معلوم شود یك زوج كه زیر یك سقف می‌روند تا چه اندازه از نظر خلق و خو و نوع نگاه به زندگی با هم متفاوت‌ هستند.

این‌كه می‌گویند قبل از شروع زندگی چشم‌هایت را كاملا باز كن و بعد از آن چشم‌ها را ببند نه تعارف است نه بازی با كلمات، بلكه ضرورت زندگی است آن هم از این بابت كه هم باید تفاوت‌های خلقتی با شریك زندگی‌مان را بشناسیم و بدانیم كه برخی اختلاف‌نظرها از روی دشمنی نیست و هم این‌كه باور داشته باشیم بعد از شروع زندگی اگر تفاوتی در مسائل مادی وجود دارد و ما به آن معترضیم اشكال از خودمان است كه قبل ازدواج چشم‌مان را باز نكرده‌ایم.

البته در این مورد هم حساب آنهایی كه حقیقت وجودی‌شان را از همسر آینده خود مخفی نگه می‌دارند و در ازدواج فریبكاری می‌كنند از انسان‌های روراست و راستگو جداست. كسی كه با صداقت جلو آمده كمترین حقش در زندگی این است كه با همه تفاوت‌ها و ویژگی‌های مخصوص به خودش پذیرفته شود نه این‌كه شریك زندگی مدام از او بخواهد كه خودش را تغییر دهد و به موجودی شبیه او تبدیل شود.

البته این حرف به این معنی نیست كه ما حق نداریم خواسته‌ها و توقعاتمان از شریك زندگی را به زبان بیاوریم و در جهت اصلاح رفتارهای نادرست او تلاش كنیم، بلكه به این معنی است كه ما باید پیش از ازدواج آنقدر چشم‌مان را باز كنیم كه بخش‌های اصلی شخصیت شریك زندگی‌مان را بشناسیم و در حالی كه او را همان‌گونه كه هست پذیرفته‌ایم، زیر یك سقف برویم.

این پذیرش در طول زندگی مشترك هم باید ادامه داشته باشد و مثلا اگر كسی با زن یا مردی بسیار كوچك‌تر یا بزرگ‌تر از خودش ازدواج كرده یا از اختلاف فرهنگی میان خود و همسرش صرف‌نظر كرده یا از اختلاف سطح تحصیلات، درآمد و وضع اقتصادی‌شان چشم پوشیده، این حالت را باید در تمام سال‌های زندگی حفظ كند نه این‌كه در ماه‌های اول زندگی با همه چیز كنار بیاید و بعد از مدتی تغییر جهت دهد و تحت تاثیر حرف‌ها و قضاوت‌های دیگران قرار بگیرد و این اختلاف‌ها را اسباب بهانه‌گیری كند. پس اگر همه ما از تفاوت‌های خلقتی‌مان با شریك زندگی خود با خبر باشیم، تفاوت‌ها را پیش خود حلاجی كنیم و با آن كنار بیاییم و قبل از ازدواج بدانیم كه یك عمر زندگی با شریكی كه فلان ویژگی‌ها را دارد و این ویژگی‌ها چه مزایا و محدودیت‌هایی دارد آن‌وقت احتمال نارضایتی از زندگی، توسل به درگیری، زخم‌زبان‌زدن و گلایه‌كردن‌های دائمی بسیار كمتر می‌شود.

این یكی​ ماهی است، آن یكی​كبوتر

تابستان امسال كه برای پیگیری یك موضوع با دكتر كاظم فروتن از مشاوران خانواده گفت‌و‌گو می‌كردیم او تعبیر جالبی از تفاوت‌های میان زن و مرد داشت. او می‌گفت زن ماهی است و مرد كبوتر پس همان‌طور كه ماهی نمی‌تواند از آب بیرون بیاید و زندگی كند كبوتر هم اگر در آب باشد خفه می‌شود و می‌میرد.

او منظورش از این تعبیر این بود كه بدانیم آفرینش زن و مرد تا چه اندازه با هم متفاوت است و​گر​چه هر دو انسان هستند و اعضا و جوارحی شبیه به هم دارند، اما آنقدر با هم فرق دارند كه تعبیر ماهی و كبوتر مناسبشان است.

حرف‌های دكتر فروتن البته موضوع تازه‌ای نبود هرچند نحوه مقایسه‌اش با دیگران تفاوت داشت. همه روان‌شناسان اذعان دارند زن و مرد با هم تفاوت‌های فاحشی دارند هم از بابت خلق وخو، هم از بابت ادراك و هم از بابت شیوه‌های ارتباطی.

زن‌ها پرحرف‌تر از مردها هستند حتی در كودكی زودتر از هم سن و سال‌های پسرشان به حرف می‌افتند، نرم‌تر از مردها سخن می‌گویند، وقتی به حرف كسی گوش می‌دهند مدام سرشان را تكان می‌دهند تا نشان دهند مشغول گوش‌دادن هستند، مردها كمتر از زن‌ها محرك‌های صوتی را دریافت می‌كنند و صداها را می‌شنوند برای همین كمتر از زن‌ها عصبی و خسته می‌شوند، زن‌ها همه جزئیات را می‌بینند، اما مردها فقط كلیات به چشم‌شان می‌آید، زن‌ها رنگ‌ها و اندازه‌ها را بهتر و دقیق‌تر از مردها درك می‌كنند در حالی كه بویایی و چشایی قوی‌تری نسبت به مردها دارند، زن‌ها بیشتر از مردها افسرده می‌شوند، ولی به صورت موقتی و مردها كمتر افسرده می‌شوند؛ اما عمیق و پایدار، مردها زمانی باانگیزه می‌شوند كه ببینند به وجود آنها نیاز است در حالی كه مردها وقتی ناراحت می‌شوند گوشه‌گیری می‌كنند و برعكس زن‌ها كه حرف می‌زنند و خودشان را تخلیه می‌كنند، در لاك سكوت و تنهایی فرو می‌روند.

حالا بهتر معلوم است كه چرا دكتر فروتن زن و مرد را ماهی و كبوتر می‌داند.

زندگی یعنی تعادل

طبیعت اگر زیباست، یك تابلوی نقاشی اگر دلفریب است، چیدمان یك خانه اگر چشمنواز است همه به خاطر تعادل است؛ پس یك زندگی هم اگر قرار است دلفریب و چشمنواز باشد و همه اعضا در آن احساس خوشبختی كنند باید متعادل باشد.

تعادل در زندگی به عوامل زیادی بستگی دارد. زن و مرد كه هسته اولیه خانواده را می‌سازند باید از خیلی جهات با هم همخوانی داشته باشند. البته این همخوانی به معنی كپی هم بودن نیست، بلكه این معنی را می‌دهد كه زن و مرد در عین حال كه از برخی جهات به هم شبیه هستند مكمل همدیگر نیز باشند.

مكمل بودن هم معنایش این نیست كه همیشه یك نفر نقش بد را بازی و دیگری برای جبران كاستی‌های او، نقش خوب را ایفا كند، بلكه مكمل بودن به این معنا است كه مثلا اگر زن خلق و خویی پرخاشگر دارد در عوض مرد آرام و خوددار باشد یا اگر مرد ولخرج و بی‌توجه به آینده است زن، اهل حساب و كتاب و سامان‌دادن به اوضاع اقتصادی باشد.

البته تعادل در زندگی مشترك به عوامل دیگری هم وابسته است، مثلا آنجا كه گفته می‌شود یك زوج باید تناسب سنی، تناسب اقتصادی، تحصیلی، فرهنگی و عقیده‌ای داشته باشند. این تناسب‌ها اسكلت یك خانواده را می‌سازد و اگر این استخوان‌بندی درست شكل گرفته باشد بعید است عاقبت كار خانواده به درگیری و تنش برسد.

تفاوت‌هایی از جنس پول، مدرك و سن

فرض كنید یك دختر ثروتمند كه در خانه پدری‌اش مثل ملكه زندگی كرده قرار باشد با پسری كه همیشه در خانواده‌ای دست به دهان كه برای هر چیزی چرتكه می‌اندازد، ازدواج كند. فرض را هم بر این می‌گذارید كه هر دوی آنها به هم علاقه دارند و ادعا می‌كنند با وجود این اختلاف فاحش می‌توانند خوشبخت باشند.

اگر این زوج جزو موارد نادر و استثنایی نباشند شكی نیست كه كارشان به مشكل می‌خورد، چون نه دختر نازپرورده حرف پسر ندار را درك می‌كند و نه پسر می‌تواند به تعهداتش نسبت به دختر عمل كند و بناچار كارشان به درگیری و عیب‌جویی از هم می‌رسد.

در این میان خانواده‌های دو طرف را هم نباید نادیده گرفت، چون خانواده‌هایی كه در طبقات مختلف اقتصادی قرار دارند تفكرات، باورها، ایده‌ها و سبك زندگی مخصوص به خود را دارند و بعید است خانواده‌هایی كه در دو سر یك طیف قرار دارند به نقطه مشترك برسند. وقتی هم كه خانواده‌ها به توافق نرسند و به هزار دلیل موجه و غیرموجه، سایه هم را با تیر بزنند محال است یك زوج روی آرامش را ببینند.

در مورد تحصیلات هم همین‌طور است. البته در ابتدای كار باز هم حساب استثناها را از دیگران جدا می‌كنیم چون سرنوشت یك گروه اقلیت را نمی‌شود به اكثریت تعمیم داد. به طور كلی یك فرد بی‌سواد نمی‌تواند با یك فرد كه سواد خواندن و نوشتن دارد به نقطه تعادل برسد، چون زاویه‌ای كه یك فرد باسواد از آن دنیا را می‌بیند با زاویه دید یك فرد بی‌سواد فرق دارد.

در مورد رده‌های بالاتر تحصیلی هم همین‌طور است مثلا احتمال به تفاهم رسیدن فردی دیپلمه با كسی كه تا درجه دكتری بالا رفته ضعیف است چون یك فرد دیپلمه دنیا را تا پایان دبیرستان تجربه كرده، اما كسی كه دكتری دارد در سه مقطع بالاتر از او تجربه كسب كرده و دنیای وسیع‌تری را به چشم دیده است.

سن زوج‌ها هم مشمول این قاعده می‌شود و اگر از گروه اقلیت كه با وجود اختلاف سن زیاد خوشبخت شده‌اند، بگذریم بیشتر زوج‌ها كه با هم اختلاف سنی معنادار دارند لااقل در یك مقطع از زندگی خود دچار مشكل شده‌اند. كسی در سن نوجوانی است یك‌جور فكر می‌كند و كسی كه جوان است یك‌جور دیگر، در میانسالی هم افراد به مسائل مختص این سن فكر می‌كنند و سالخودگان دنیای ویژه خود را دارند. برای همین است​ اگر كسی كه در دنیای جوانی غوطه می‌خورد و سرشار از شور جوانی است بخواهد در كنار كسی كه میانسالی را می‌گذراند زندگی كند، كمتر ردپایی از مشتركات را پیدا می‌كند.

البته همیشه تفاوت‌های زن و شوهرها به مسائل مادی مربوط نمی‌شود، بلكه بسیاری از اختلافات خانوادگی در تفاوت‌های رفتاری ریشه دارد. مثلا زن خانواده سلطه جوست یا مرد دیكتاتورمآب است یا زن اهل رفت و آمد و مهمانی‌دادن است و مرد، رفیق دوست است یا مثلا زن گوشه‌گیر و درونگراست و مرد پرسرو صدا و هیجانی كه آبش با آدم‌های ساكت و كم‌حرف در یك جوی نمی‌رود.

معلوم است كه نتیجه در كنار هم قرار گرفتن این آدم‌ها چه می‌شود، آنها تبدیل به دو مبارز در یك رینگ بوكس می‌شوند كه برای مغلوب‌كردن همدیگر صف‌آرایی كرده‌اند. گاهی هم كار به از خودگذشتگی می‌رسد، چون یكی كه اهل مبارزه و جنگیدن نیست از عقاید و خواسته‌هایش دست برمی دارد و طوری رفتار می‌كند كه طرف مقابل می‌خواهد.نبود تعادل‌ها و تناسب‌ها همه به آرامش زندگی لطمه می‌زند و خانه را میدان تاخت و تاز و به رخ‌كشیدن تفاوت‌ها و برتری‌ها می‌كند. به همین علت است كه از قدیم گفته‌اند كبوتر با كبوتر، باز با باز... .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha