«در دنیای امروز بهخصوص در
شرایط فعلی نه فقط برای کودکان که حتی برای بزرگسالان هم زندان جای مناسبی
نیست. حبس باید آخرین انتخاب باشد، زندان مجازات و عامل بازدارنده خوبی
نیست.»، رئیس سابق کانون اصلاح و تربیت تهران با بیان این مطلب افزود:
امروزه سیستمهای قضایی از مجازاتمحور بودن به سمت سیستمهای درمانمحور
حرکت میکند. دیگر این دیدگاه توجیهی ندارد که «تنبیه کنیم، آدم میشود.»
باید توجه داشت که چه کاری انجام باید شود تا کودک مرتکب جرم نشود.
لطفا... محسنی در گفتوگو با «قانون» تصریح کرد: کودک معارض قانون یا فرد مجرم، فردی تلقی میشود که فرآیند جامعهپذیری دچار اختلال شده است که ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شده باشد. این روانشناس در توضیح دلایل ارتکاب جرم در کودکان گفت: ارتکاب جرم در کودکان گاهی به دلایل زیستشناختی، روانشناختی و گاهی جامعهشناختی است و گاهی هم ترکیبی از همه این موارد باعث ایجاد اختلال در شخصیت افراد مجرم شده است. «اگر بخواهیم کاری انجام دهیم که این مشکل حل شود با رویکرد تروپیتیک درمانی باید با آن مواجه شد». وی در ادامه اینمطلب افزود: باید طوری کارشود که فرد بزهدیده به جامعه بازگردد و هم در جامعه زندگی سالمی داشته باشد و هم اینکه به جامعه آسیب واردنکند. البته هزینه هم باید حداقلی باشد و هزینه سنگینی به جامعه تحمیل نکند زیرا مجازات صرف زندان به خانواده، به جامعه و به خود فرد مجرم آسیب بسیاری وارد میکند و هزینه زیادی به جامعه وارد میسازد.
طبقهبندی در کانون اصلاح و تربیت جنسی و سنی است
محسنی در رابطه با وضعیت زندگی کودکان در کانون گفت: طبقهبندی در کانون اصلاح و تربیت جنسی و سنی است، طبیعتا دختران جدا زندگی میکنند. مرکزی با مدیریتی البته در سطح معاونت جدا که چسبیده به کانون پسران است. وی افزود: یک گروه اطفال پسر داریم که زیر ۱۵ سال را شامل میشود و در ساختمان بسیار شیک و مناسبی نیززندگی می کنند درست مثل خانه. گروه بین ۱۵ و ۱۸ بر اساس سن و فیزیک (جثه) خوابگاههای جدایی دارند، اما در فضاهای آموزشی، کلاسهای درس، غذاخوری و... مشترک هستند.
برای آموزش کودکان کانون، معلم باید عاشق باشد
محسنی در توضیح نحوه آموزش در کانون گفت: ما در کانون در سطوح مختلف مدرسه داریم. مدارس، زیر نظر آموزش و پرورش است و تنها تفاوت کلاسها، نحوه برگزارشدن آن در کانون است. در بازدید از این کلاسهای درس بارها شاهد بودم معلم به اجبار آموزش و پرورش برای تدریس به کانون میآید، به همین دلیل ارتباط موثری که باید میان دانشآموز و معلم ایجاد شود شکل نمیگیرد. وی افزود: برای آموزش و اصلاح کودکانی که در کانون هستند معلم باید عاشق باشد، زیرا بسیاری از این کودکان یا از مدرسه اخراج شدهاند یا ترکتحصیل کردهاند و یا کلا به آموزش و مدرسه و معلم علاقه ندارند. این کودک نمیتواند سر کلاس بنشیند چون عاشق درس نیست. این استاد دانشگاه با بیان این مطلب که برای این کودک باید یک عاشق ادبیات به تدریس ادبیات بپردازد تا کودک را جذب کند، تصریح کرد: معلم باید عاشق کار خود و بچهها باشد. این تیپ معلمها بسیار کم هستند، کسی که با اجبار برای تدریس به کانون آمده عاشق نیست، هرچقدر هم باسواد و عالم باشد موفق نخواهد بود. بعضی از آدمها، هیچکاری بلد نیستد، هیچ هنری ندارند اما میتوانند کودکان را به دنبال خود بکشند.
معلم کانون هر سال کنار بچههای کانون سال را تحویل میکند
محسنی در بیان خاطرهای در این رابطه گفت: ما یک مسئول امورفرهنگی داشتیم که تحصیلات آکادمیک نداشت ولی بچهها عاشق او بودند و خود او هم عاشق بچهها بود، حتی یک بار هم زمان سال تحویل در کنار خانواده خود نبوده، هنوز هم بعد از بازنشستگی هر زمان فرصت کند به کانون میآید و به بچهها سر میزند. وی در توضیح برنامههای بازپروری کانون نیز توضیح داد: برنامههای زیادی در جهت بازپروری در حال انجام است، آموزش و پرورش یک نکته آن است. حرفهآموزی در حوزههای مختلف، فعالیتهای هنری، موسیقی، تئاتر، فعالیتهای ورزشی هم به صورت عمومی و هم به صورت تخصصی با کمک مربی در کانون در حال انجام است اما واقعا این برنامهها بدون عشق نتیجه صد در صدی ندارد.
فرد روحانی فن ارتباط با این بچهها را باید بلد باشد
محسنی در پاسخ به این پرسش که
اثر این حرفهآموزی در اصلاح کانون چگونه بوده است؟ توضیح داد: اگر بخواهیم
از اثربخشی برنامههای کانونهای اصلاح و تربیت صحبت کنیم جای چالش بسیار
زیاد است. وقتی در زندانها صحبت از فعالیت فرهنگی میشود ذهن خیلیها
میرود به سمت کلاسهای احکام و اخلاق و اینگونه برنامهها که البته این
نوع نگاه اشتباه نیست اما زمانی که من میخواستم برای کانون اصلاح و تربیت
روحانی انتخاب کنم، روش خاص خود را داشتم، سعی میکردم که در وهله اول جوان
باشد، فن ارتباط با این بچهها را بلد باشد و به اصطلاح اهل قرطیبازی
باشد. در ارزیابیها سعی میکردم بفهمم میتواند با ادبیات خاص این بچهها
با آنها صحبت کند و از پس این بچه برآید. یک ارتباط مثبت و موثر با آنها
برقرار کند.
وی ادامه داد: در نهایت روحانی که انتخاب شد سواد بسیار بالایی نداشت اما بسیار زیبا با بچهها کار میکرد. بارها شاهد بودم با بچهها در حیاط کانون فوتبال بازی میکرد. کنسرت موسیقی میگذاشتیم میدیدیم صف جلو نشسته و دارد برای بچهها دست میزند یا یک بار هم یکی از دوستانش را که در موسیقی فعال بود به کانون آورد که با گیتار برقی آمد و برنامه اجرا کرد، خود بچهها دنبال او میرفتند. یکبار یکی از بچهها آلبوم شادمهر را که هنوز ایران بود را خواست، دیدیم در گوشیاش ۲ تا آهنگ شادمهر را آورده و بچه گفت که کل آهنگهایش را نیافتم اما این ۲ تا آهنگ را ریختم در گوشیام و با همه بچهها نشستند و آهنگها را گوش دادند.
برای برقراری ارتباط باید از پس متلکهای بچهها برآمد
این استاد دانشگاه در ادامه بیان خاطراتش افزود: این بچهها اهل کلاس اخلاق و احکام نیستند. اگر میخواهیم به آنها، این چیزها را آموزش دهیم اول باید با آنها مچ شده و از پس متلکهای آنها برآمد و بعد از دوستشدن، ضمن بازی و شوخی مسائل جدی را آموزش داد. برای ارزیابی نحوه تأثیرگذاری برنامههای بازپرورانه در کانون اصلاح و تربیت، ما امکانات لازم را نداریم و برنامهای در این رابطه تاکنون انجام نشده است.
نمیتوانیم بچهها را بعد از آزادی حمایت کنیم
وی ادامه داد: بیش از ۶ سال است داریم تلاش میکنیم تشکیلاتی درست کنیم که اگر بچهای که آزاد شد اما خانواده و جای مناسبی برای ادامه زندگی نداشت را حمایت کنیم اما هنوز موفق نشدهایم و نمیشود در این عرصه کاری انجام داد.
محسنی با اشاره به داستانهای تکان دهنده در رابطه با کودکانی که بعد از آزادی آیندهای در جامعه نداشتند گفت: یک بار بچه ۱۰ سالهای بود که هنگام آزادی اش به شدت گریه میکرد و نمیخواست کانون را ترک کند. از مددکار خواستیم تحقیق کند که دلیل گریههای این کودک چیست و متوجه شدیم و پدری دارد و در یک خانه خرابه زندگی میکند، معتاد است و بچه را برای تهیه مواد خود میفروشد ما چه کاری میتوانستیم برای این بچه انجام دهیم. حبس بچه تمام شده و باید از کانون خارج می شد، یک روز هم نمیتوانستیم این بچه را نگه داریم. هیچ سیستمی و قانونی هم نیست که بتواند از کودکان حمایت کند. حتی بهزیستی این بچه را پذیرش نمیکرد.
مهسا بعد از یک ماه آزادی، دوباره به کانون برگشت
وی با اشاره به سرنوشت یکی از کودکان کانون گفت: یکی از دختران کانون مهسا حافظ قرآن بود که ۱۵ سال سن داشت، دارای سابقه مواد مخدر و فحشا بود. یک فیلم مستند از مهسا در کانون ساخته شد که در آخر فیلم این جمله نقش گرفته بود که مهسا از اینجا بیرون میرود ولی بعد چه اتفاقی برایش خواهد افتاد؟! مهسا یک ماه بعد از آزادی دوباره به کانون برگشت به جرم فحشا. چون پول لازم برای کرایه یک اتاق را نداشت و مجبور بود در خیابان زندگی کند. اینجا دیگر نمیتوان کسی را مقصر صرف معرفی کرد. اینکه کسی برنمیگردد نمیتوان گفت که ما خوب عمل کردهایم. چون مکانیزم درستی برای ارزیابی نیست.
رشد اجتماعی در کشور ما متفاوت از سن بلوغ و شرعی است
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: در آمریکا، رشد اجتماعی و بلوغ روانی گاه در ۲۱ سالگی هم اتفاق نیفتاده است، آن هم در کشوری که کودکان را تا سن ۱۸ سالگی برای زندگی مستقل و ورود به جامعه آماده میکنند و فرد باید در سن ۱۸ سالگی از خانواده خود جدا شود. ولی ما در جامعهای هستیم که یک فرد ۴۰ ساله با پدر و مادرش زندگی میکند و هنوز به استقلال فردی نرسیده است. وی تاکید کرد: باید قبول کرد رشد اجتماعی در کشور ما متفاوت از سن بلوغ و شرعی است. درست است که رشد روانی مبنای زیستی دارد اما آن بر اساس رشد توانمندی مغز و اعصاب است، سیستم عصبی نه غدد و هورمونها. مسئولیت کیفری در حقیقت مسئولیت اجتماعی است. قدرت شناخت و توانایی، تمیزدادن میان خوب و بد و درست و غلط است تا بتواند تصمیم درست بگیرند. محسنی ادامه داد: در مسئولیت اجتماعی فرد باید بتواند هیجانهای خود را مدیریت کند. حتی بین علما هم آیتا... موسوی بجنوردی تأکید دارند که در قرآن بلوغ چند نوع بیان شده است، از جمله بلوغ شرعی، بلوغ فکری و بلوغ اجتماعی، بلوغ عقلی که بعضی از علما در تعیین سن تکلیف از این لحاظ تفکیک قائل شدهاند.
مجریان برنامهها باید تاثیر گذار باشند
این استاد دانشگاه با تاکیدبرنقش نیروهای انسانی در موفقیت برنامهها افزود: دکترعشایری از اساتید علوم اعصاب در ایران میگوید: در این سیستمها، برنامهها کار نمیکنند بلکه آدمها کار میکنند، بیش از آنکه برنامه اثرگ ذار باشد، کسی که برنامه را میخواهد اجرا کند تأثیرگذار است به عنوان الگوی رفتاری و کسی که میتواند افراد را به خود و در نهایت برنامه جذب کند.
نظر شما