سرقتهای خرد افزایش یافتهاند، نزاع و درگیری در كشور بیشتر شده و طلاق نیز همچنان سیر صعودی دارد اینها همه روی دیگر سكه افزایش آسیبهای اجتماعی است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ اما با استناد به این گفته غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندانها كه 68 درصد زندانیان کمتر از یکماه درزندان هستند، میتوان نتیجه گرفت كه پای این زندانیان عموما به دلیل جرمهای كوچك به زندان باز میشود. پیش از این نیز سید باقر حسینی، نماینده زابل به تهران امروز گفته بود: «در زندان زابل زندانیان جوانی را دیدم كه به دلیل سرقت احشام ناشی از فقر، به زندان افتاده بودند.» به نظر میرسد آسیبهای اجتماعی زخمهایی بر پیكر جامعه هستند كه اگر ریشهای درمان نشود، هر چند وقت یكبار سر باز میكنند.
دراین باره با دو نفر از جامعهشناسان به گفتوگو نشستهایم. دكتر سعید معیدفر،عضو انجمن جامعهشناسی معتقد است: «در جوامعی كه اكثریت در فقر هستند آسیبها و نابهنجاریها كمتر است از جامعهای كه در آن فاصله برخورداری افراد از مواهب زندگی بسیار زیاد است.» دكترعماد افروغ استاد دانشگاه تربیت مدرس هم كه رساله دوره دكترایش موضوع «فقر و نابرابری اجتماعی» بوده نیز میگوید: «عدالت،برابری اجتماعی و اخلاق كه باشد بسیاری از آسیبهای اجتماعی ریشه كن خواهندشد.»
به نظر شما فشارهای اقتصادی تا چه اندازه در پدیدآمدن آسیبهای اجتماعی تاثیرگذارند؟
معیدفر: ما انسانها نیازهایی داریم كه باید تامین شود و یكی از مبناییترین نیازها هم نیازهای معیشتی است و بعد از آن نیازهای امنیتی و سایر نیازهای معنوی. انسان موجودی است كه یك جنبه مادی دارد و بخشی از حیاتش مادی است و برای زندگی نیاز به حداقلها دارد. حتی اگر بخواهد به امور معنوی بپردازد باید حداقلهای زیستی را داشته باشد. این بحث را میتوان از دو زاویه نگاه كرد. یك زاویه نیازهای حداقلی است برای معیشت و زندگی كه اسمش را فقر مطلق میگذارند. اگر افرادی زیر حداقل كالری نرمال دریافت كنند یا سرپناه و لباس مناسب نداشته باشند،به لحاظ بهداشتی ازحداقل امكاناتی كه میتواند آنها را در سلامتی نگه دارد محروم هستند. ممكن است افراد اگر برای تامین نیازهایشان از راههای مشروع موفق نشوند به صرافت كارهای نامشروع بیفتند. این میتواند آسیب زا باشد و میزان سرقت و سایر جرایم بالا در جامعه را بالا ببرد. حتی به دلیل اینكه كالری لازم را دریافت نمیكنند، از نظر جسمی زمینه بروز خشم و عصبانیت در آنها وجود دارد و همین موضوع سبب میشود كه این افراد زودتر از كوره در بروند و خشم هم منشاء بسیاری از ناهنجاری هاست. از زاویه دیگر كه به آن فقر نسبی گفته میشود مبحث عدالت اجتماعی در جامعه مطرح میشود.
ناگفته پیداست كه بیعدالتی در جامعه میتواند مشكل زا باشد. فقر نسبی میزان نابرابریها و فاصله زیاد میان اقشار اجتماعی از نظر برخورداری از مواهب زندگی است. وقتی در جامعهای دهكهای یك و دو و دهكهای ثروتمند با دهكهای هشتم و نهم و دهم فاصله زیادی داشته باشند، اینها هم میتواند منشاء نابرابری اقتصادی باشد و هم اجتماعی؛ به این نابرابری فقر نسبی میگوییم. در این نوع جوامع افراد دست به مقایسه میزنند و این مقایسه میتواند مشكل زا باشد. اگر جامعهای را در نظر بگیریم كه عموم افراد در واقع از نظر برخورداری از مواهب زندگی حتی اگر در فقر به سر میبرند، اما به تساوی باشند یا در جوامع برخوردار، این برخورداری به تساوی باشد یا فاصلهها زیاد نباشد، این جامعه در فقر یا در غنا و ثروت عادلانه است و میزان نابهنجاریها و آسیبها در آن كم است.
افروغ: فشارهای اقتصادی، فقر فرهنگی و بیتوجهی به اخلاق و قناعت بر حسب غرایض حیوانی خود دست به كاری بزنند. ریشه كج روی اجتماعی در تمركز فقر است؛ نه خود فقر، بله تمركز فقر. وقتی تعدادی از فقرا در یك منطقه دور هم جمع میشوند یك مراوده ایدئولوژیك در میان آنها شكل میگیرد كه به یك خرده فرهنگ كجرو و در پی آن به یك رفتار كجرو میانجامد. اما یكسوال در اینجا مطرح میشود: «چه میشود كه تمركز فقر ایجاد میشود؟» ریشه در روابط نابرابر قدرت در سطح كلان دارد كه این در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با عنایت به ارتباط اینها تجلی پیدا میكند.
اما توجه داشته باشید كه اگر تمركز فقر كجروی را ایجاد میكند، تمركز غنا هم فرهنگ كجروی دیگری را در یك الگوی دیگر ایجاد میكند. علت ایجاد تمركز فقر هم همان تمركز غنا در جای دیگر است. این یك بحث جدی در جامعهشناسی است كه زندانها در تمام دنیا پر است از یك خرده فرهنگ كجرو و خرده فرهنگ دیگر، از این میدان جسته است. در نظریه بسیاری از جامعهشناسان آن وقتی كه زمینه برای شورش فراهم میشود زمانی است كه انسانها خود را با دیگران مقایسه میكنند و بین داشتهها و تواناییهای خود در مقایسه با داشتهها و تواناییهای دیگران شكاف میبینند. آنها در خودشان تواناییهای زیادی میبینند و زحمات زیادی هم میكشند اما امكانات لازم در اختیار آنها نیست.
جامعه ما پیش از این هم مشكلات اقتصادی را متحمل شده است اما هیچ گاه شاهد رشد آسیبهای اجتماعی مانند امروز نبودهایم. علت آن را چه میدانید؟
افروغ: هرچه جامعه اخلاقیتر باشد و به ارزشهای اخلاقی در اقتصاد از جمله قناعت پایبند باشد و بیشتر از آنكه درگیر برج و بارو و به رخ كشیدن عظمت تمدنی خود باشد، به فكر وجوه نرمافزاری و اداره كشور، عدالت و برابری اجتماعی و اخلاق باشد بسیاری از این آسیبهای اجتماعی را نخواهیم داشت. مثال واضح آن نیز زمان جنگ است. ما در زمان جنگ تحت فشار بودیم، تحریم بودیم، مشكلات اقتصادی وجود داشت اما جامعه خودش را كنترل میكرد. كجا این بیماریهای اجتماعی وجود داشت؟ این حاكی از حكایت تلخ اجتماعی است كه عملا مردم با جامعه امروز دچار نوعی افسارگسیختگی است. ریشه این امر در نوع نگاه صاحبان قدرت و نوع برنامهریزی هاست. قواعد اجتماعی سست شده است. هنجارهای سنتی خود را از بین بردیم،حرفش را میزنیم اما به آن عمل نمیكنیم. چیزی را هم به عنوان جایگزین ارائه نكردیم. بنابراین فضا نابسامان و یك بام و دو هوایی است.
معیدفر: انسانها بعد از مقایسه خودشان با دیگران، شرایط آنها را هم مشابه خود مییابند، شرایط روحی و روانی آنها كنترل میشود اما وقتی فاصلهها خیلی زیاد باشد، وقتی كه افراد خود را با پایگاههای بالاتر مقایسه میكنند، احساس فقر نسبی به آنها دست میدهد و حتی اگر حداقلهای معیشتی را داشته باشند، احساس فقر میكنند. بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی معتقدند كه فقر نسبی از فقر مطلق خطرناكتر است چون احساس آدمها را مورد تهدید قرار میدهد و عواقب وخیمی دارد. در جوامعی كه اكثریت در فقر هستند، آسیبها و نابهنجاریها كمتر است از جامعهای كه در آن فاصله برخورداری افراد از مواهب زندگی بسیار زیاد است.
رژه اتومبیلهای آخرین مدل یا دیدن مناظر خانههای مجلل یا حتی تصاویری كه رسانهها از داخل این خانهها ارائه میكنند، اینها همه مسئله زا هستند چون در دنیای امروز رسانهها حتی حیاط خلوتی باقی نمیگذارندافراد اگر به نان شب محتاج هستند و فقط یك تلویزیون دارند اینها را میبینند. باید تاكید كرد كه اگر در تبلیغات انتخاباتی هم بر این مورد تاكید شود مزید بر علت میشود. طی سالهای گذشته مكررا شاهد بودیم كه دولت روی این قضیه تبلیغ میكرد كه عده اندكی در جامعه وجود دارند كه بقیه را چپاول میكنند و درباره این نابرابریها سخن گفته میشد. این نوع رفتارها كه از سوی گروههای سیاسی دیده میشود سبب میشود احساس فقر در جامعه تشدید شود و متاسفانه ما طی 8 سال گذشته با این موضوع روبه رو بودهایم.
شاهد بودیم كه دولت تلاش میكرد برای حذف رقبای خود از صحنه سیاسی، دائما برای محرومان و افراد كمتر برخوردار از فسادهای اقتصادی و رانت خواری سخن بگوید. وقتی چنین ادعاهایی مطرح میشود، این موضوع نابرابری را تشدید میكند. از سوی دیگر سستی هنجارهای اجتماعی و ارزشهای اجتماعی را داشتیم. هنجارها و ارزشهایی كه به نحوی حافظ ثبات و بقای نظام اجتماعی هستند در نتیجه این رقابت ناسالم به هم میریزند تا در كنار فقر مطلق، فقر نسبی و نابرابری، امروز سستی هنجارها و ارزشها را شاهدیم.
افروغ: آن چیزی كه میتواند مشكلات اقتصادی را آزار دهنده كند، شكافهای طبقاتی است. این شكافها باعث ناموجه شدن نابرابری هاست وگرنه اگر همه در یك سطح بودند یا اینكه فاصلهها زیاد نبود یا حتی وضعیت موجود برای مردم موجه بود، هیچ گاه این موضوع آزار دهنده نمیشد،اما وقتی نگاه میكنید انواع و اقسامها را میبینید چه شكاف طبقاتی، چه شكاف وعده وعید و عملكرد، شكاف بین واقعیتها و گزارشها، همه اینها سبب میشود كه آن حالت طبیعی فشارهای اقتصادی به گونهای دیگر تفسیر شود. وقتی كه در جامعه صاحبان قدرت بیش از آنكه دغدغه فرهنگی و معرفتی و اخلاقی و قناعت و ساده زیستی داشته باشند، بیشتر دغدغههای سیاسی دارند و فضا را سیاست زده میكنند، از این سیاست زدگی یك محفلی درست میكنند برای رسیدن به مواهب كمیاب اقتصادی.
نمیتوان از تاثیر نوع مدیریت، نوع نگاه، نوع رفتار و نوع فرهنگ بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مردم جامعه غافل ماند. مثلا مستقیما تبلیغ زندگی اشرافی میشود یا صحبت از ساده زیستی میشود اما آنچه مردم میبینند همه چیز هست به جز ساده زیستی! اینجاست كه اتفاقی رخ میدهد و مسئله جدیدی ذهن مردم را به خود مشغول میكند: «باید كاری كرد!» همین سوال یعنی اینكه آنها احساس فشار و ناراحتی كردهاند و مقدمهای كه رخ داده تا جامعه به این شرایط برسد،بسیار مهم است. چون این اتفاقات، اتفاقات طبیعی و قابل قبول در جامعه نیستند.
معیدفر: سقوط ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، سستی هنجارها، قواعد، قوانین و عرف اجتماعی، به پیوست آن شرایط بسیار دشوار زندگی نظیر فقر، تورم و بیكاری كه هر سه در حوزه اقتصادی هستند در حال حاضر زمینه ساز آسیبهای اجتماعی است. در شرایط اقتصادی كنونی شرایط برای بخشهایی از جامعه دشوار شده است، از سویی كشور ما یكی از كشورهایی است كه با این همه فشار اقتصادی در ردههای بالای وارد كردن خودروهای آخرین مدل در جهان است كه از سوی افرادسودجو به كشور وارد میشود. این در حالی است كه طبقه متوسط جامعه هر روز به ناچار یكی از كالاهای مهم را از سبد غذایی خود حذف میكنند و با تورم، بیكاری، نابرابری، زوال اخلاقیات و ناهنجاریها دسته و پنجه نرم میكنند.
این پیامدهای اجتماعی تا چه میزان باید مورد توجه قرار گیرد؟
معیدفر: برخی معتقدند این شرایط نشانههایی اندك هستند از اتفاقاتی كه جامعه ما را در آینده تهدید میكند. مثل كوه یخی كه بخش اندكی از آن مشهود است و از بابت آن احساس خطر نمیكنیم اما اگر سوار بر قایق به این كوه یخ نزدیك شویم و عظمت آن را از نزدیك ببینیم، متوجه عمق موضوع میشویم. بنابراین در شرایط كنونی درگیر سه عدم تعادل هستیم كه هر سه در هم تنیده و مرتبط به هم هستند. عدم تعادل در حوزه اقتصادی، عدم تعادل در حوزه اجتماعی و عدم تعادل در نظم.
افروغ: وقتی جامعه بداند كه با دانه درشتها برخورد نمیشود و فقط با این خرده پاها برخورد میشود، ثروتهای بادآورده ناشی از فرصتهای رانتی دیده نمیشود. یك نمونهاش همین بحث فساد اقتصادی است. هیچكس هم منكر این موضوع نیست كه در كشور فاسد اقتصادی داریم. سالهاست این مباحث همیشه مطرح بوده است. وقتی برخورد جدی انجام نشود، این افراد بهتدریج ارزشها را لوث میكنند و باعث سستی ارزشها در جامعه میشوند. وقتی این حكم قضای اسلامی كه برای افراد متخلف در حوزه اقتصادی صادر شده است، اجرا شود و این افراد به سزای عمل خود برسند، بدون شك شاهد آثار مثبت آن در جامعه خواهیم بود. این یك تسكین است برای مردم و بر محرومیت نسبی اثر میگذارد و مردم به این نتیجه میرسند كه وقتی اهدافی مطرح میشود، ابزارها و قوانین هم برای همه یكسان است.
نظر شما