خیلی از ما به بهانههای مختلف از مراجعه به پزشک طفره می رویم؛ آنقدر که درد امانمان را ببرد و عوارض ناشی از بیماری ما را با حال زار روانه مطب پزشک کند. بارزترین نمونهاش هم وقتی است که با دیدن یک لکه کوچک سیاه رنگ روی دندانهایمان متوجه نیاز مراجعه به دندانپزشک میشویم اما آنقدر امروز و فردا میکنیم تا کارمان به دردهای سخت دندان برسد.
دردهای مفصلی هم نمونه دیگری از همین داستان هستند؛ روزی که کمردرد امانمان را میبرد به تکاپوی وقت گرفتن از یک پزشک میافتیم اما همین که درد آرام میشود ما هم وقتمان را به زمان دیگری موکول میکنیم. نمونههایی از این قبیل کم نیستند؛ نمونههایی که همه ما به راحتی میتوانیم دهها مورد آن را مثال بزنیم.
اما به چه دلیل زمانی که به راستی میدانیم باید به پزشک مراجعه کنیم از این کار سرباز می زنیم؟ در اینجا سه مورد بسیار شایع از ترسهایی را که مانع مراجعه ما به پزشک میشوند بررسی میکنیم.
ترس از روند درمان یا درد
وسط دندانش سیاه شده و وقتی غذا میجود درد خفیفی آزارش میدهد؛ دردی که به یادش میاندازد بهتر است با سمت دیگر دهان غذایش را بجود. یک سالی می شود که این لکه وجود دارد و در این مدت حسابی رشد کردهاست.ترس یا دلهره مراجعه به دندانپزشک را بیشتر ما تجربه کردهایم.
چنین ترسی فقط روند درمان را به تعویق میاندازد و در نهایت ما مجبوریم به پزشک مراجعه کنیم اما وقتی دیر به پزشک مراجعه میکنیم نهتنها روند درمان سختتر و زمانبرتر میشود بلکه شانس درمان هم کاهش پیدا میکند. تا جایی که ممکن است کار از کار گذشته باشد و چارهای جز کشیدن دندان باقی نمانده باشد؛ حالا هم درد بیشتری خواهیم داشت و هم ما میمانیم و جای خالی یک دندان که برای پر کردنش باید هزینه بسیار بیشتری بپردازیم اما از دست دادن دندان تنها یکی از نتایج چنین ترسهایی است.
چنانچه فردی به بیماری بدخیمی مانند یکی از انواع سرطانها مبتلا باشد ممکن است به خاطر ترس از رنجهایی که در روند درمان باید با آنها روبهرو شود مرددشده و زمان طلایی درمان را از دست بدهد اما در بدخیمیها هر چه زودتر درمان آغاز شود شانس درمان قطعی بیشتر میشود.
گاهی هم برخی از بیماریها خیلی بیسر و صداتر از بیماریهایی که در بالا از آنها نام بردیم جانمان را تهدید میکنند؛ به طور مثال دیابت به راحتی کنترل می شود اما اگر به رغم توصیه پزشک به موقع تزریقهای انسولین را انجام ندهیم آرام و بیصدا انواع و اقسام بیماریها از ناراحتیهای کلیوی گرفته تا اختلال بینایی سراغمان میآیند که هم دردشان بیشتر از تزریق روزانه انسولین است و هم دردسرشان...
ترس از هزینه
درد مردهای در آخرین مهره کمرش آزارش میدهد. دلیلش را هم میداند. به گواه امآرآی و به گفته متخصصان، آسیبدیدگی ستون مهرههاست و باید چندین جلسه فیزیوتراپی برود و البته هفتهای دو تا سه بار هم آبدرمانی (راه رفتن در آب) اما با یک حساب سرانگشتی متوجه میشود هزینه فیزیوتراپی و استخر حتی یک بار در هفته چندان کم نیست؛ به همین دلیل در حال حاضر قیدش را زده و آن را به زمان مناسبتری موکول کرده است.
در اینجا دو نکته وجود دارد؛ گاهی هزینه درمان را نداریم و گاهی اولویتهای دیگری در زندگیمان وجود دارند که ترجیح میدهیم اول به آنها برسیم و بعد اگر پولی ماند خرج درمان بیماریمان کنیم؛ به طور مثال به راستی داشتن یک گردنبند زیبا و درخشان مهمتر است یا پرداخت هزینه درمان درد مردهای که مدتهاست در کمرمان احساس میکنیم.
دردی که اگر چه ممکن است تا سالها فقط یک درد خفیف و کمآزار باشد اما چند سالی که بگذرد حسابی آزاردهنده خواهد شد.
البته درد فقط یک بخش ماجراست؛ نکته دیگر آسیبی است که طی مدتها بیتوجهی به درمان، پیشرفت کرده و حالا دیگر چند جلسه فیزیوتراپی و آبدرمانی راه حل آن نیست بلکه باید چندین میلیون بابت خرج جراحی هزینه کنیم و این بدانمعناست که نهتنها گردنبند زیبایمان را باید بفروشیم بلکه شاید مجبور شویم خانه خود را هم به حراج بگذاریم تا بیماریمان درمان شود؛ هر چند این کمر دیگر هرگز مانند روز اول نخواهد شد.
منبع: همشهری تندرستی
نظر شما