به گزارش سلامت نیوز به نقل از بهار ؛ دکتر عالیه شکربیگی، استاد جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز و مدیر کارگروه زنان و مناسبات خانواده انجمن جامعهشناسی ایران، از جمله کسانی است که افزایش روحیه استقلالطلبی جوانان را در این امر دخیل میداند و معتقد است نمیتوان نگاه یکسان و واحد به پدیده خانههای مجردی داشت زیرا این پدیده گاهی در جستوجوی معنا و هویتطلبی است. او یکی از اعضای فعال انجمن جامعهشناسی در بخش گروه جامعهشناسی خانواده است که بیشترین مطالعاتش را در زمینه خانواده و آسیبهای آن انجام داده است. او تاکنون کتابی هم با نام «تجددگرایی سرمایه اجتماعی و خانواده ایرانی» به چاپ رسانده است. با شکربیگی در اینباره به گفتوگو نشستیم.
پیش از شروع بحث درباره افزایش خانههای مجردی مایلم یک نگاه کلی به بحث خانواده در ایران داشته باشید.بله، من هم موافقم؛ اگر قرار است موضوع خانههای مجردی به صورت علمی بررسی شود، ابتدا باید یک نگاه کلی به بحث خانواده در ایران داشته باشیم. خانواده تقریبا در یک دهه اخیر شاهد تحولات بسیاری بوده است.
هر چند تحولات خانواده از 50 سال پیش به صورت آرام در حال تغییر بوده است. اما در یک دهه اخیر ضرباهنگ تحولات هنجاری و ارزشی در نهاد خانواده نسبت به هر زمان دیگری بیشتر مشاهده میشود بنابراین با توجه به این تغییرات اکنون تعریف خانواده که متشکل از زن و شوهر و فرزندان است دیگر تعریف قابل پذیرشی نیست، زیرا امروز گونههای مختلفی از خانواده در ایران مشاهده میشود. مثلا فرض کنید مادر بهعنوان سرپرست خانوار همراه با فرزندانش یا پدری تنها با کودکانش در حال زندگی کردن هستند. به دلیل تحولات ارزشی، آسیبهایی در نظام خانواده به وجود آمده است که گونههای دیگر خانواده را به وجود آورده است که خانوادههای مجرد در ایران را در این دسته قرار میدهند. اگرچه در جامعهشناسی، وقتی یک مسئله جمعیت زیادی را به خود اختصاص بدهد، میتواند بهعنوان یک مسئله اجتماعی در جامعه مطرح شود. اکنون مشاهده شده که در کلانشهرها و مراکز استانها با گونهای از خانواده بهعنوان خانواده مجردی روبهرو شدهایم.
هرچند باید دقت داشت که خانه مجردی ممکن است به چندین شکل دیگر هم مشاهده شود. مثلا دو نفر که بخواهند با یکدیگر یک خانوار را تشکیل دهند یعنی در حقیقت یک زندگی مشترکی مثل دو زن یا دو مرد با یکدیگر یا یک زن با یک مرد و بالعکس که خارج از چارچوب و ضوابط شرعی و عرفی جامعه ما است و در انتها حتی یک فرد به تنهایی بخواهد چنین روشی را برای زندگی خود برگزیند.
دلیل انتخاب اینگونه زندگی و افزایش رشد آن در جامعه چه چیزی است؟
عوامل شکلگیری این پدیده بسیار است. عامل اصلی در ایجاد این پدیده در نگاه اول به تغییرات ارزشی در نسلهای دهه 60، 70 و 80 بر میگردد. گرایش به ازدواج در میان جوانان این نسلها کم شده است. براساس تحقیقات صورتگرفته هر چقدر که از 25 سال پیش به جلو میآییم، گرایش به تشکیل خانواده و ازدواج کم و کمتر شده، به طوری که بحثهایی چون تجرد قطعی و تاخیر در ازدواج به وجود آمده است. امروزه بسیاری از جوانان ترجیح میدهند که به صورت مستقل و تنها در یک خانه برای خودشان زندگی کنند.
دسته دیگر افرادی هستند که در مضیقهبودن را دلایلی برای روآوری به زندگی مجردی میدانند. مضیقه در ازدواج یعنی اینکه فرد، گزینه مطلوب و ایدهآلی را برای زندگی پیدا نمیکند، از سوی دیگر علاقهای نیز به زندگی با خانوادهاش ندارد به همین دلیل به زندگی مجردی روی میآورد. از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم، بحث تحصیلات جوانان است. معمولا جوانانی که تحصیلکرده و شاغل هستند برای رسیدن به استقلال در اندیشه، بیان، رای و بهنوعی آزادی در زندگی به زندگی مجردی روی میآورند. این دسته به دلیل اینکه نیازهای اقتصادی خود را تامین میکنند به سوی خانه مجردی سوق پیدا میکنند. در واقع یک نوع روحیه استقلالطلبی در این افراد وجود دارد.
به نظر شما بیشترین دلیل برای تشکیل این خانهها تغییر در نگرش جوانان است و علاقه آنها به فردگرایی است یا اینکه نهاد خانواده در ایران دیگر برای جوانان جذابیت ندارد؟
طبیعتا در شکلگیری خانههای مجردی عوامل بسیاری تاثیرگذار است. برای روشنترشدن این قضیه بهنظرم باید به مفهوم ایدئولوژی خانواده در ایران توجه کرد. همه کنشها، اعمال و رفتارهایی که زیر یک سقف و در روابط بین اعضای خانواده صورت میگیرد به نوعی ایدئولوژی خانواده را تشکیل میدهد. بنابراین در ایدئولوژی خانواده ما میتوانیم سه سطح را از یکدیگر تشخیص دهیم که شامل سطوح کلان، میانه و خرد است.
در سطح کلان این موضوع به تغییرات و تحولات نهاد خانواده در سطح دنیا بر میگردد. براساس آمار و تحقیقات خانواده امروزی در دنیا بیش از هر زمانی دیگری در حال تحول است. ایدئولوژی میانه به تغییرات و تحولاتی که در سطح ملی در نهاد خانواده بهوقوع میپیوندد، اشاره دارد مثل بحث خانههای مجردی یا بحث تجرد قطعی، تاخیر در ازدواج و پدیده افزایش طلاق در ایران. در سطح خرد نیز موضوع به کنشهای روزمره درون خانواده و روابط والدین و فرزندان مربوط میشود. بنابراین میبینیم که تحولات در خانواده حاصل موضوعات متعددی است.
بعضی از دلایل تشکیل خانههای مجردی در بحث رویکرد آسیبگرایانه و بعضی دلایل هم در بحث رویکرد معناگرایانه قرار میگیرد. مثلا فرض کنید که پدیده افزایش طلاق بهعنوان یکی از عوامل ایجاد خانههای مجردی بسیار تاثیرگذار است. براساس نتایج تحقیقات و با توجه به افزایش آمار طلاق در گروه سنی22 تا 29 سال در پنج سال اخیر افراد مطلقه - زن یا مردش فرقی نمیکند- پس از طلاق حاضر نیستند به زندگی قبلی خود یعنی زندگی با پدر و مادر خود برگردند بلکه دوست دارند به طور مستقل زندگی کنند. زیرا همچنان در جامعه ما طلاق را یک تابو میدانند. از این رو ترجیح میدهند برای دور کردن فشار جامعه و اعضای خانواده به زندگی مجردی روی آورند. موضوعی که براساس ارزشهای جامعه ما قابل پذیرش نیست.
این پیشروی به سوی زندگی مجردی از چه سنی بیشتر شکل میگیرد؟
این موضوع بیشتر از سن 24- 23 سالگی آغاز میشود. من بهعنوان مدرس دانشگاه میبینم که بسیاری از دانشجویان علاقهمند به زندگی در خانههای مجردی هستند. بعضی از آنها حتی برای خود شریکی هم قائل میشوند. هرچند، گروههای مختلف دیگری مانند افراد متاهل هم به دلایلی مانند خستگی از زندگی متاهلی درگیر این موضوع هستند. زیرا امروزه نوعی از زندگی مجردی هم وجود دارد که تشکیلدهندگان آن افراد متاهلند. اینها افراد متاهلی هستند- بیشتر هم مردان متاهل - که از زندگی مشترک خود خسته میشوند و تشکیل خانههای زیرزمینی میدهند و ساعاتی از عمرشان را بهدنبال روابط به دور از جنجال و جدال هستند. هرچند این موضوع در جامعه ما پذیرفتهشده نیست. درواقع حاصل تغییر نگرش و تفاوت نسلی میان فرزندان و والدین است. در نگاه کلیتر باید گفت این تفاوت دیدگاهها، ارزشها و جهانبینی، باعث تنش و جدال در خانواده میشود که پیامدش تشکیل خانههای مجردی است.
بسیاری از مسئولان افزایش خانههای مجردی را یک آسیب تلقی میکنند که باید با آن برخورد شود، نظر شما چیست؟
پیش از این نیز گفتم در تحلیل خانههای مجردی دو رویکرد آسیبشناسانه و معناگرایانه وجود دارد. در حقیقت میتوان خانه مجردی را بهمثابه یک شمشیر دولبه دانست که ممکن است یک لبهاش مثبت باشد یک لبهاش منفی. بیشتر تحقیقات و پژوهشهایی که در زمینه مباحث و مشکلات خانواده در ایران صورتگرفته بهنوعی رویکرد آسیبگرایانه داشته است. مثلا بحث طلاق یا خشونتهای خانوادگی یا فرار دختران از خانه بهعنوان یک آسیب اجتماعی در خانواده بررسی شده است. درواقع رویکرد آسیبگرایانه، رویکرد غالب بر پژوهشها و تحقیقات نظام خانواده در ایران بوده است. اما در رویکرد معناگرایانه خانواده بهعنوان یک هویت جدید تعریف میشود. در حقیقت این رویکرد اشکال جدید را تعریف میکند اینکه در این هویت جدید خانواده محل تولید شناخت و ارزشهای جدید است.
بسیاری بحث تشکیل خانههای مجردی را در رویکرد آسیبگرایانه مطرح میکنند و به همین دلیل نگاه انتقادی دارند. برخی هم براساس رویکرد معناگرایانه این خانهها را بهدنبال نیازهایی میدانند که کنشگران در خودشان احساس میکنند که منجر به شکلگیری این سبک زندگی میشود.
براساس این تعاریف بهنظرم صرفا نباید خانواده را محلی برای آسیب ببینیم. بعضی از صاحبنظران معتقدند که خانواده مکانی است برای آسیبزایی، خانواده اصلا مکانی است که اعضای خودش را آزار میدهد. من با این نظر مخالفم زیرا خانواده در بعضی از موارد مکانی است برای تولید معناهای جدید و بازتولید معناهای جدید به شیوه دیگر. باید ببینیم هدف فرد از تشکیل خانه مجردی چیست. هر فردی علت خودش را دارد و باید براساس علت، آسیبزا یا معناگرا بودن آن را تشخیص بدهیم.
بسیاری از جوانان بهدنبال کسب هویت مستقل به تشکیل زندگی مجردی میپردازند که بهنظرم این بعد از خانه مجردی نمیتواند منفی باشد زیرا هدف از تشکیل این خانه آسیبزایی نیست. هدف به نوعی به آسایش و رفاه رسیدن است. هدف به نوعی فرار از افکار مزاحمی است که بعضا از سوی پدر و مادر در مورد مسائل زندگی مثل ازدواج و... بر فرد تحمیل میشود و فرد ترجیح میدهد در خانه مجردی زندگی کند تا هم آزادی و استقلال در عمل داشته باشد و هم یک نوع هویتطلبی جدید. این هویتطلبی جدید در ردههای مختلف سنی صورت گرفته است.
آسیبزابودن این پدیده زمانی است که تشکیل این خانهها منجر به انجام اعمال بزهکارانه شود. بهنظرم نمیتوان همه این خانهها را با یک چوب راند و همه را به یک شکل دید. اگر خانه مجردی به معنای افزایش کنشهای بزهکارانه باشد از دید من آسیبزا است، اما اگر این خانهها به معنای رویکرد معناگرایانه در جستوجوی هویت استقلالطلبانه باشد این قابل پذیرش است و نباید بهدنبال ابزارهای کاربردی برای ایجاد محدودیت باشیم. نمیتوان نگاه یکسان و واحد به پدیده خانههای مجردی داشت زیرا این پدیده گاهی در جستوجوی معنا و هویتطلبی است.
بسیاری این پدیده را غربی میدانند و آن را حاصل مدرنگرایی افراطی در جامعه عنوان میکنند. شما تا چه اندازه این موضوع را قبول دارید؟
خانههای مجردی درواقع آغاز سبک جدیدی از زندگی در جامعه است که پیامد مدرنگرایی، نوگرایی، توسعه شهرنشینی و صنعتیشدن نیز میتواند باشد. مسلما این پدیده پیامد نفوذ رسانهها در خلوت زندگی انسانها است که این سبک زندگی میتواند افزایش خانههای مجردی را در دل خودش تعریف کند.
باید توجه داشت امروز عصر ارتباطات و اطلاعات است و جهان بهمثابه دهکده جهانی است. ارزشها در حال پیشروی به سوی فرهنگ جهانی است. طبیعتا این شکل از زندگی به دور از ارزشهای جهانی نیست. رسانهها، مدرنگرایی و شهرنشینی و از سوی دیگر تغییر و تحولاتی که خانواده در بستر خود پذیرفته است همه میتواند عوامل این مسئله باشد. بهنظرم پدیده خانههای مجردی برگرفته از تقابل ساختار با عاملیت است. ساختار همه نهادها، سازمانها و سیاستگذاریهایی است که در یک جامعه در زمینه برنامهریزهای کلان تصمیمگیری میکند. اگر امروز شاهد پدیده افزایش خانههای مجردی هستیم این موضوع خارج از جامعه ما که پدید نیامده است بلکه از دل جامعه ما به وجود آمده است. بنابراین تقابلی که میان ساختار و عاملیت در جامعه بوده است، یک عامل در افزایش این موضوع است. بهنظرم سازمانهایی که دستاندرکار بحث سیاستگذاری برای خانواده هستند به عقب برگردند و اعمال خود را بازنگری کنند. ببینند در نظام آموزشی، فرهنگی و اجتماعی چه سیاستهایی داشتند و یک بازنگری داشته باشند تا متوجه بشوند کجای کارشان مشکل داشته است.
اگر دیدند که مشکلی وجود نداشته باید بپذیرند که این پدیده یک تغییر است و دقت داشته باشند که در فرآیند جامعه تغییر صورت میگیرد و نمیتوان جلوی تغییر را گرفت، باید تغییر را پذیرفت. هرچند موضوعی که باید به آن اشاره کنم این است که در جامعه ما با ظهور یک تغییر یا شکلگیری یک پدیده همواره یک برخورد مخاصمهگرایانه صورت میگیرد ولی کمکم آن تغییر درونی میشود و مورد پذیرش قرار میگیرد. اگر جوانی در کنار خانواده خودش تشکیل خانه مجردی دهد ولی دورادور از طرف نهاد خانواده کنترل شود یعنی همان چارچوبی که ناهار، شام چه میخورد، چه کار میکند و فرزند حمایت عاطفی و اجتماعی از خانوادهاش را احساس کند، این تشکیل خانه مجردی هیچ اشکالی ندارد. اما اگر این خانه تبدیل به خانههای زیرزمینی شود که در آن همهگونه عمل ناهنجاری صورت بگیرد قابل قبول نیست. بنابراین در اینجا بهجای اینکه با پدیده خانههای مجردی در جامعه برخورد کنیم باید به کمک رسانهها در یک قالب درست برای خانوادهها تعریفش کنیم. خانوادهها را روشن کنیم که در برابر این تغییر در جامعه و سبک زندگی چه باید کرد.
شما گویا پژوهشی در زمینه خانههای مجردی در تهران انجام دادهاید نتایج آن تحقیق چه چیزی را نشان میدهد؟
این پژوهش پایاننامهای بود که چند ماه پیش با موضوع «علل و عوامل ایجاد خانههای مجردی» انجام شد. هرچند پیداکردن گزینههایی که بتوان برای پژوهش با آنها صحبت کرد سخت بود اما با زحمت فراوان از راه نمونهگیری با 20 نفر از جوانانی که در شهر تهران بهتنهایی زندگی میکنند، صحبت کردیم. براساس نتایج این پژوهش درصدی از این افراد دارای روحیه فردگرایانه بودند که نشاندهنده دیدگاههای تفردگرایی در زندگی خصوصی آنها بود که این سبک زندگی را انتخاب کردند. اما گروه دیگر به دلیل کاهش سرمایه اجتماعی به خانه مجردی روی آوردند. سرمایه اجتماعی متشکل از اعتماد، همدلی و مشارکت در حل مسائل است. زمانی که حمایتهای عاطفی و اجتماعی از طرف نهاد خانواده نسبت به فرزندان کاهش پیدا میکند و به عبارتی زمانی که سرمایه اجتماعی که از طرف خانواده به فرزند داده میشود کمتر میشود، فرزند علاقهای به زندگی در کنار والدین ندارد.
سرمایه اجتماعی در دل خانوادهها بسیار مهم است. امروزه اکثریت خانوادههای ایرانی به زامبی (مردههای متحرک) تبدیل شدند. براساس نظریه اولریخ بک جامعهشناس، افراد در دل خانواده به مردههای متحرک تبدیل شدند یعنی زامبیگرایی، زیرا هر یک از افراد خانواده در عوالم خودش است و هرکس کار خودش را میکند. این پدیده باعث شده شاهد پوستهای از خانواده باشیم که آمار افزایش طلاق این گفته را اثبات میکند. بنابراین فرزند در این خانواده نمیتواند با آرامش زندگی کند بنابراین به تنهایی گرایش پیدا میکند و به این سبک جدید زندگی روی میآورد.
این تحقیق در واقع دو رویکرد آسیبگرایانه و معناگرایانه را ثابت کرد. افراد دارای رویکرد تفردگرایانه در رویکرد معناگرایانه و افرادی که کاهش سرمایه اجتماعی دارند در رویکرد آسیبگرایانه جای میگیرند.
در کشورهای دیگر به این پدیده چگونه نگاه میشود. آیا زندگی مجردی جوانان را یک آسیب میدانند و دولتها به فکر این هستند که باید برای آن چارهای بیندیشند؟
آنچه که مشخص است جوامع غربی و شرقی بر پایه ارزشها و هنجارهای خودشان ساخته شدند. مسلما فرزندان جوامع اروپایی و آمریکایی براساس مسائل اجتماعی و ارزشهای مختص جامعهشان تربیت میشوند و براساس این آموزهها پرورش پیدا میکنند. در آنجا با رسیدن به سن قانونی ارتباط آزاد جنسی برقرار میشود این در حالی است که در جامعه ما چنین چیزی نیست.
بنابراین هر نوع مقایسهای میان این دو غلط است. نمیتوانیم مقایسهای میان این دو ارزش داشته باشیم چون از یک جنس نیستند و شرایط هم مشابه نیستند. در جامعه غربی براساس ارزشهایی که به لحاظ خانوادگی، ساختاری، فردی و قانونی در آنجا وجود دارد از این پدیده و حتی پدیده زوجزیستی یا شریکگرایی حمایت میشود. در این جوامع نهتنها مشکلی از این بابت وجود ندارد، قانون هم در پارهای از این موارد حمایت میکند.
الان شرایط و بستر اجتماعی ما بهگونهای است که جوانان بهراحتی نمیتوانند نیازهای جنسی و عاطفی خود را در دل خانواده پاسخگو باشند در نتیجه این میتواند عاملی به سمت گرایش به خانههای مجردی باشد، بنابراین یک دسته هم ممکن است نیازهایشان را به طور غیررسمی در نظر بگیرند. در بحث خانههای مجردی یک نوع گونهشناسی مطرح کردیم. افرادی که از شهری دیگر برای درس یا کار به کلانشهرها رفتند، افرادی که بهدنبال هویت مستقل هستند، کسانی که به سن تجرد قطعی رسیدند، افرادی که دارای تاخیر در ازدواج هستند، همجنسگراها و دوجنسیتیها و... بنابراین در رابطه با این موضوع باید واقعیت را قبول کرد تا بدانیم در دل جامعه چه میگذرد. آیا باید چشم بر این ساحت جامعه ببندیم؟ آیا اگر یک کسی خودش را متفاوت میبیند و دنبال خانه مجردی میرود باید محاکمهاش کنیم و با ابزارها و مکانیزهای تقابلگرایانه سرکوبش کنیم. بهنظرم خیر.
با توجه به همین پژوهش و بهعنوان پرسش آخر نهاد خانواده و جامعه نگاهش به این پدیده چیست؟
امروز گونهشناسی خانواده در ایران داریم. گونهشناسی که خانوادههای سنتی، در حال گذار، مدرن و پستمدرن را در خود جای میدهد. در ایران گونههای مختلف خانواده را داریم که در کنار یکدیگر زندگی میکنند. وقتی انگاره خانواده در ذهن متصور میشود فکر میکنیم همه خانوادهها دارای ارزش یکسانند در حالی که اینطور نیست. طبق نتایج تحقیقات 40درصد خانواده سنتی، 41درصد خانواده در حال گذار، 11درصد خانواده مدرن و هشتدرصد خانواده پستمدرن داریم. براساس اینگونهشناسی و نگرشهای فکری میتوان متوجه شد که گونه به این پدیده چه نگاهی دارد. مسلما خانواده سنتی اصلا قدرت پذیرش این موضوع را ندارد و خانوادههای در حالگذار و مدرن قبول میکنند و خانواده پستمدرن کاملا این موضوع را قبول دارند.
در ایران مردم سنتی میاندیشند و زندگیها مدرن یا به عبارت درستتر شبهمدرن شده است. اما مهم این است که نگرشها باید تغییر پیدا کند. با توجه به این گونهشناسی بنابراین دیدگاههای خانوادهها در زمینه بحث خانههای مجردی یکسان نیست. باید با دید پژوهشمحور به دل جامعه رفت و با رویکرد علمی به موضوعات نگاه کرد. مسئولان نیز باید در بررسی مسائل این دید را داشته باشند.
نظر شما