سلامت نیوز : این روزها سر هر كلافی به جامعه و تغییرات اجتماعی ختم میشود، حتی صف
كشیدن شهروندان برای خرید كالاهایی كه خبر گران شدن آنها دهان به دهان
میچرخد، از برنج گرفته تا مرغ. این روزها هم كه نقل هر مجلسی سخن پسته و
آجیل عید است. جامعه شناسان میگویند اینكه مردم برای خریدن كالاهایی كه
گران شدهاند، صف میكشند؛ ریشه در پدیدهها و تغییرات اجتماعی دارد. با
اینكه بسیاری معتقدند كه گرانیها باید مانع از خرید شود اما به نظر میرسد
این بار دودوتا چهارتا جواب نمیدهد، چون ایرانیها با نوسانات قیمت نه
تنها از خرید منصرف نشدهاند بلكه برای انبار كردن اجناس در كابینتهای
خانههایشان درون صف ایستادهاند. برگزاری مراسم در هر مناسبتی آن هم
بهطور تمام و كمال گواهی بر این ادعاست. دكتر یحیی بابایی متخصص قشربندی
اجتماعی، «فردگرایی» را متهم ردیف اول در این واكنش اجتماعی میداند.
واكنشی كه به گفته دكتر سعید معیدفر، جامعه شناس دلیلش كاهش «اعتماد
اجتماعی» در جامعه است.
مرگ «ما» و جایگزینی «من»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ به هر طرف كه نگاه كنید حال و هوای نزدیك شدن به نوروز شهرها را فرا
گرفته است و البته برگزاری نوروز از مراسم شب عید تا سیزده به در خرج دارد!
خیلیها معتقدند میشود عید را بدون آجیل و پسته سر كرد اما باز هم باوجود
زمزمههای گران شدن پسته، برای تهیه پسته اقدام كردهاند. دكتر بابایی در
اینباره به تهرانامروز میگوید: «چنین رخدادهایی در جامعه پاسخی است به
نگرانیهای ایجاد شده. اگر مردم احساس كنند این پرده آخر است و هفته بعد از
این گرانتر نمیشود، طور دیگری برخورد میكنند و در حقیقت شاهد انتخاب
معقول از سوی مردم خواهیم بود اما چون تضمینی وجود ندارد كه چند ماه بعد
گرانتر نشود، عكس العمل متفاوتی میبینیم.» دكتر بابایی میگوید: «بهطور
مثال شخصا دارویی را با قیمت 18هزار تومان تهیه میكردم. بعد از دوماه كه
دارو تمام شده بود مجددا به داروخانه مراجعه كردم این بار قیمتش 44 هزار
تومان شده بود و دوماه پس از آن نیز قیمتش 81 هزار تومان شده بود. مسلما
اگر فردی تمكن مالی در اختیار داشته باشد، در چنین شرایطی چند بسته تهیه
میكند. جامعه ایرانی به شرایطی رسیده است كه هر فرد فقط موقعیت خود را
میبیند.
جامعه ایرانی امروز به سوی فردگرایی حركت میكند و تقریبا در
سالهای گذشته شاهد تضعیف جمعگرایی در جامعه بودهایم. افراد احساس
میكنند اگر مشكلی برای من پیش بیاید هیچكس و هیچ نهادی به داد من
نمیرسد. حتی دیده میشود فردی كه مشكل مالی دارد، دست به دزدی میزند چون
احساس میكند هیچكس به او دست یاری نمیدهد. این به آن معناست كه
بیاعتمادی در جامعه شكل گرفته و «ما» بیمعنی شده است و همه به سوی «من»
شدن پیش میروند.» او به وضعیت جامعه ایرانی در گذشته اشاره میكند: «هرچند
ایرانیها همیشه جمع گرا بودهاند اما با توجه به فضاهای پیرامونی زندگی
ما در كوچه و بازار روایت و وضعیتی متفاوت میتوان دید. در شهرهای بزرگ
كشور عموما همسایه از همسایه خبر ندارد. مردم یك كوچه و خیابان سالها در
كنار یكدیگر زندگی میكنند اما از حال یكدیگر باخبر نمیشوند. نشانههای
ظهور فردگرایی را میتوان در شهرهای بسیار بزرگ مانند تهران تشخیص داد. حتی
همه نصیحت میكنند كه كلاه خودت را نگهدار تا باد نبرد. مردم ایران از
جمعگرایی به سمت فردگرایی روی آوردهاند.»
بی اعتمادی عامل اصلی است
این در حالی است كه دكتر معیدفر با تاكید بر ارتباط اقتصاد و جامعه،
دلیل اصلی را در بیاعتمادی مردم به یكدیگر و شرایط موجود میداند. او
میگوید: «مشكلات اقتصادی در خلأ اتفاق نمیافتد و ارتباط مستقیم با مباحث
اجتماعی دارد. مورد توجهترین نوع فقر كه در جامعه ما مشهود است، فقر روانی
است كه از زاویه دیگر به آن فقر نسبی گفته میشود...
انسانها بعد از مقایسه خودشان با دیگران، شرایط آنها را هم مشابه خود
مییابند، شرایط روحی و روانی آنها كنترل میشود اما وقتی فاصلهها خیلی
زیاد باشد، وقتی كه افراد خود را با پایگاههای بالاتر مقایسه میكنند،
احساس فقر نسبی به آنها دست میدهد و حتی اگر حداقلهای معیشتی را داشته
باشند، احساس فقر میكنند. بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی معتقدند كه
فقر نسبی از فقر مطلق خطرناكتر است چون احساس آدمها را مورد تهدید قرار
میدهد و عواقب وخیمی دارد.»
او ادامه میدهد: «در جوامعی كه اكثریت در فقر هستند، آسیبها و
نابهنجاریها كمتر است تا مثلا فرض كنید ما یكدفعه شاهد این هستیم كه قیمت
دلار میشود 4000تومان، ممكن است قیمت واقعی آن 2500 تومان باشدو مردم
میروند آن دلار 4 هزار تومانی را میخرند و حتی صف هم میكشند چون اینجا
یك اتفاق دیگری افتاده كه در واقع اجتماعی است و آن بیاعتمادی اجتماعی
است. یعنی طی مراحلی بهتدریج جامعه دچار نوعی بیاعتمادی به مدیریت جامعه
در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شده است. مردم جامعه احساس میكنند
كه نظمی در كار نیست و مدیریتی اقتصاد را كنترل نمیكند. بنابراین احساس
ترس و وحشت از اینكه به علت فقدان مدیریت فردا وضع از این كه هست بدتر شود
موجب هجوم مردم میشود به سمت كالاهایی كه شایعه افزایش قیمت آن منتشر شده
است. آن هم به این دلیل كه میترسند كمیاب شوند. كالاهایی مثل مرغ همین امر
سبب میشود كه مثلا قیمت كالایی از 2500 تومان به 4000هزار تومان برسد.»
معیدفر میگوید: «بنابراین میبینید كه همه چیز در حوزه اقتصاد تعریف
نمیشود. بخش قابل توجهی از آن در حوزه اجتماعی و فرهنگ است و به مواردی
چون مدیریت اجتماعی و بیاعتمادی اجتماعی مربوط میشود. این مشكل حتی در
رفتار ترافیكی مردم هم دیده میشود. وقتی افراد احساس میكنند نظمی وجود
ندارد، به خودشان اجازه میدهند كه هر كاری را انجام بدهند.
جامعه ایرانی، امروز به سوی فردگرایی حركت میكند و تقریبا در سالهای گذشته شاهد تضعیف جمعگرایی در جامعه بودهام.
نظر شما